پی ام آپ نوشت: واکنش توئیتری پیمان جبلی به ماجرای این روزهای سازمانش نکات زیادی را برای ساعت ها بررسی دارد. او نمی تواند به این اقلیت – 5 درصد از مخاطبان این برنامه – آسیب برساند، زیرا می گوید یک سال است که تمام برنامه های سازمان ملی را به روایت و مطالبه آنها نزدیک کرده است و به دلیل تشکیلات زیاد و طولانی نمی تواند اکثریت را نادیده بگیرد. یک بودجه دولتی هدف آنها این است که ملت را زیر پای گیرندگان قرار دهند.
این است که او آنقدر دو لبه است که حتی مخاطبانش هم نمی فهمند او چه می گوید و منظورش چیست و با اینکه تاکید می کند این برادر مجری برنامه خواهد بود که برنامه 5 درصدی داشته است. اما نمی تواند با قطعیت بگوید که رشیدپور و گلزار را رد خواهد کرد.
پیمان جبلی ساعتی پیش در توئیتی نوشت: «در رسانه ملی مسیر تغییر برگشت ناپذیر است.» بهترین دلیل آن یک سالی است که به تازگی می گذرد و تغییر ظاهری محتوا و رویکرد. در این دوران متحول کننده، باج و مدیریت باج در تاریخ خواهد ماند! انشاءالله جای نگرانی نیست.»
حضار در پاسخ به پیمان جبلی نوشتند: سلام آقای جبلی در این پیام دو صفحه ای آیا آقای شهبازی سیاه نمایی است؟ به نظر می رسد در غیاب آقای شهبازی شما همچنان به عنوان باج در بازداشت به سر می برید و معلوم نیست با چه هدف و دلیلی جمعیت معروف ضد نظام را به رادیو بازگردانید.
موفق تر و بیشتر»
و جبلی در این باره می نویسد: آقای شهبازی و برنامه پاورقی ادامه دارد.
انگار اره ای هست که نه راه برگشت و نه راه پیش رو در میان آن است و هر راهی که برود بر وحشتشان می افزاید، هرچند آقای جبلی در سرگردانی های قبلی سهیم بوده و چیزی از او کم نکرده است. مدیریت تحول برگشت ناپذیر
نکته اول این است که برادر پیمان جبلی از هیچ یک از بسترهای رادیویی و تلویزیونی که برای حمایت از دوستانش ساخته اند استفاده نمی کند، بلکه با استفاده از فیلترشکن راهی توییتر پیدا کرده و با مخاطبانش در آنجا صحبت می کند. خوب، این یک نقطه طولانی است که یک ملت شب و روز مشغول است که فیلترها را بشکند تا در سکوی صحبت کند که مقامات آنها فیلتر کرده اند اما دارند صحبت می کنند.
اما نکته دیگر این است که در این دوره مدیریت درخشان و درخشان چه کسی به چه کسی باج می دهد و چه کسی به چه کسی باج نمی دهد. اگر به گفته مدیران صداوسیما حتی بعد از گذشت یک سال یک برنامه فقط 5 درصد بیننده داشته باشد، ادامه آن به زور و به دستور رئیس سازمان به معنای پرداخت دیه است نه حذف برنامه. شما اینجا نیستید که صرفا سلیقه خود را اعمال کنید، روی یک سند دولتی نشسته اید و هزینه ساخت را تعیین می کنید، نه اینکه با بودجه دولتی برنامه بسازید. Ist es schließlich möglich, dass die Show und der Moderator des Films, der die Rundfunkorganisation verlässt, aufgrund der Rückkehr eines anderen Moderators beliebter sind als das gesamte Jahr seines Programms, und wie die Jugend sagt, wird es viral gehen und Sie darauf bestehen, dabei بودن؟ و سپس به مخاطب می گویید که زمان سیاه نمایی و سیاه نمایی تمام شده است.
مخاطب تلویزیون در این معادلات کجاست؟ مخاطب برنامه و مجری را دوست نداشت، چه اصراری برای گفتن این همه حرف های عجیب و غریب وجود دارد؟ آقای جبلی صریح، ساده و صادقانه می تواند بگوید برنامه این مجری می تواند در تلویزیون سهمی داشته باشد. چون او 5 درصد مخاطب دارد، درست مثل مجری – که دو سه سال است در تلویزیون نرفته است – می تواند برنامه داشته باشد، زیرا آمارهای قبلی نشان می دهد که مجری و تیم برنامه سازش می توانند حداقل 35-40 درصد را جذب کنند. . از مخاطبان
نکته اینجاست: چرا همیشه باید دنباله حسابرسی باشد یا این یا آن؟ چرا بازگشت مجری که بتواند 35 تا 40 درصد مخاطب را جذب کند سیاه نمایی محسوب می شود، چرا که چه کسی از چه کسی باج می خواهد که تلویزیون باید به 30 تا 40 درصد مخاطبانش احترام بگذارد و به آنها فرصت دیدن خود را بدهد؟ در یک برنامه این سیاه نمایی نیست، این عدالت است. در واقع کار تیم آقای جبلی و حذف بسیاری از چهره های برنامه ساز مصداق سخنان ایشان است چرا که ایشان تقاضای مخاطب را ملاک برنامه سازی قرار ندادند.
نکته دیگر اینکه رسانهها بدون استثناء هیچکس، هیچ گروه یا جمعیتی از مردم ایران، رسانه ملی نامیده میشوند، به عبارت دیگر باید بتوانند اراده و خواست 50 تا 80 درصد مردم را بیان کنند. اینکه هیچ برنامه تلویزیونی دیگری حتی به این درصد نزدیک نشود، باج خواهی است. اجرای ویژه برنامه در ماه مبارک رمضان برای روزه داران و متدینین و تنها داشتن 20 درصد بیننده مشکل ساز است.
حرف آخر این است که مجری برنامه اش باید برای 5 درصد مخاطبش برنامه بسازد چون 5 درصد مخاطب دارد. اما مجری که آمار آخرین حضورش نشان می دهد 35-40 درصد مخاطب داشته باید برنامه خودش را هم بسازد. وقتی این اتفاق می افتد، هیچ کس به کسی باج نداده است، زیرا 40٪ از مردم ممکن است تلویزیون خود را دوباره روشن کنند.