دقیقا 226 روز معادل 7 ماه و 14 روز تا انتخابات دوازدهمین دوره شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری که قرار است همزمان در روز جمعه 20 اسفندماه برگزار شود، باقی مانده است. تفاوت این دوره از انتخابات با همه انتخابات قبلی و حتی انتخابات 1400 که راهبرد «حضور صفر» در دستور کار دشمنان نظام و رسانه های فارسی زبان قرار گرفت و به این ترتیب روحیه کرونا همچنین به طور کامل بهره برداری کرده است، به فضای خود باز می گردد، نه استراتژی ها. علاوه بر این، همین دشمنان با یک تغییر تاکتیکی کوچک، اما با یک استراتژی قاطع، به طور جدی سعی در تعمیق بدبینی در جامعه از جمله نظام سیاسی کشور دارند.
رهبر فرزانه انقلاب نیز در بخشی از بیانات خود در سی و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) فرمودند: «یکی از روش های دشمن بدبین بودن به انتخابات است.» فقط این را بگویم که این انتخابات، انتخابات بسیار مهمی است و دشمن هم اکنون توپخانه خود را به سمت این انتخابات نشانه رفته و مشغول بمباران انتخاباتی است که حداقل 9 ماه مانده به انتخابات است. انشاالله جوانان عزیز ملت ایران روز به روز این بیداری و هوشیاری و انگیزه و ایمان و امید را افزایش دهند و دشمن را شکست دهند.
با توجه به اهمیت انتخابات پیش رو، اکنون فعالیت احزاب مختلف مورد بررسی قرار گرفته است: آیا آنها در دایره وسیع تر نظام سیاسی حاکم فعال خواهند بود؟ و مهمتر از آن، جهت فعالیت آنها: آیا آنها طبق قواعد بازی بازی خواهند کرد؟ سوال آخر قطعا حیاتی است. بنابراین، ماهیت فعالیت و تلاش احزاب مختلف نشان دهنده رفتار رأی دهی آنهاست. بر اساس نتایج آن، می توان به سوالات پیشنهادی پاسخ داد. در ابتدای سلسله گزارش های رفتار احزاب مختلف به تحرکات جریان اصلاح طلبی می پردازیم که خود را یکی از مدعیان بهره مندی از موقعیت اجتماعی به ویژه در بین جوانان معرفی می کند و همیشه فکر می کند که حاکمیت آنها بازی نیست؛ بلکه این جریان اصلاح طلبی است. حتی اگر بخش اعظمی از حاکمیت 44 ساله جمهوری اسلامی ایران نتیجه مدیریت آن در عرصه های حساس سیاسی و اقتصادی باشد.
سوالات بی پاسخ
شاید مهم ترین پرسش بی پاسخی که به قول سهراب سپهری «زمان را بر لبان سرد زمان فشار داده است» و جنبش حزبی موسوم به اصلاحات باید به آن پاسخ دهد، این باشد که آیا تلاش می کند در حوزه حاکمیت بازی کند؟ یا به بازی با دولت ادامه دهیم؟ همانطور که محمدرضا بهنار دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین خطاب به اصلاح طلبان می گوید: «این دوستان رقیب حزب باشند و خدای ناکرده خود را رقیب نظام نبینند، بلکه بیایند و رقابت سالم حزبی و سیاسی در کشور ایجاد کنند که اتفاقاً ما هم از آن استقبال می کنیم. نباید در جریان اصلاحات دوباره شاهد یک گرایش رادیکال به سمت سخنان نفرت انگیز، ناآرامی، نقض هنجارها و این نوع کارها باشیم.»
البته وضعیت ایده آل این است که این جریان در عرصه حکومت داری باشد و رقیب نظام نباشد، اما از آنجایی که نمی توان رفتار انتخاباتی جریان اصلاحات را بر اساس سوابق گذشته پیش بینی کرد، این گزارش با استناد به شواهد موجود در حد توان خود به تحلیل آن می پردازد.
سابقه
ما نمی توانیم و نباید از اقدام سیاسی جریان اصلاح طلب صحبت کنیم و از آتش زدن آنها در نبرد اغتشاشات سال 1387 سخنی به میان نیاوریم یا اینکه شیرینی حضور گسترده را در ذائقه ملتی تلخ کردند و با ادعای دروغین «تقلب» «تغلیب» را ساختند که در آن کشور را به لبه پرتگاه و جرقه های «تحریم جنایتکارانه» «تحریم جنایتکارانه» و «تحریم جنایتکارانه» دولت «تقلب» ساختند. رئیس جمهور رژیم آمریکا، «باراک اوباما» از قضا به آتش کشیده شد، چهار سال بعد جنبش ضد توسعه و واقعاً ضد اصلاحات تقریباً تمام کرسی های اجرایی و مقننه و حتی قوه مقننه شهری را در اختیار گرفت و در دهه 1990 نه تنها نتوانستند مشکلات از جمله مشکلات جدی اقتصادی را حل کنند، بلکه ماشین اقتصادی را به رکود انداختند. بنابراین دولت در سال 1401 با نرخ تورم حدود 40 درصد تصویب کرد.
قیاس متأخر
دومین عاملی که حرکت جنبش اصلاح طلبان را در زمین بازی حکومت داری و در راستای قوانین و مقررات حاکم تشکیک می کند، نحوه برخورد آنها با انتخابات 1400 است. در حالی که این روند توسط غرب با حادثه برجام، حیثیت دولت عزیزشان، دولت حسن روحانی را به کلی از بین برده بود و می دانستند که مردم از وعده های برجام خسته شده اند و در انتخابات آتی اقبالی نخواهند داشت، در انتخابات سال 1400 به غرب پیوستند و به بهانه های مختلف، استراتژی مشارکت مردمی را در پیش گرفتند و در انتخابات تحریم کردند. صندوق رای را تحریک کردند. از این تجربه مشخص است که اگر تضمینی برای بیرون آمدن اصلاح طلبان از صندوق وجود نداشته باشد، قطعا آن صندوق بایکوت خواهد شد. وضعیت جنبش اصلاح طلب – البته در کنار سایر احزاب – در اغتشاشات سال 1401 کاملاً مشخص بود و معلوم شد که به ادعای خودشان، مردم به حرف آنها گوش نمی دهند. بنابراین، با فرض حضور آنها در انتخابات، هیچ شانس قطعی برای برنده شدن وجود ندارد و بنابراین فرصت بازی خارج از قوانین دور از دسترس نیست.
نیاز موجود
اما آیا می توان در مورد این واقعیت ها قضاوت کرد و فرض کرد که این جریان حزبی در زمین بازی حاکمیت بازی نمی کند؟ البته پاسخ منفی است زیرا شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران نه با سال 1387 و نه با 1400 مطابقت دارد و بدون در نظر گرفتن شرایط قابل تحلیل نیست. جمهوری اسلامی ایران در پاییز 1401 جنگی ترکیبی امنیتی، اقتصادی و روانی را با درایت مردم به راه انداخت و توطئه ای را که منجر به جنگ داخلی، تجزیه و براندازی شد، خنثی کرد. بنابراین، پس از شکست نظام سیاسی حاکم بر جنگی همه جانبه، به گفته مسئولان امنیتی سازمان های جاسوسی حدود 30 کشور جهان، جریان های سیاسی به جای تبیین اقدامات خود و گاه توافق با دشمن، اکنون باید از افکار خام خود خارج شده و تا جایی پاسخگو باشند که مسئول برخی از مشکلات کشور باشند.
پول نقد رفت!
در چنین شرایطی، هر جریانی که حس سیاسی داشته باشد، موضوع تقابل با نظام سیاسی حاکم را نادیده می گیرد و اگر واقعاً دنبال اصلاحات باشد و به مردمش کمک کند، راه «صندوق» را انتخاب خواهد کرد. همانطور که در سیل اخیر راهاندازی گزینههای جایگزین برای جمهوری اسلامی ایران دیدیم، آنها نتوانستند غارت را به دست آورند، قربانی یکدیگر شدند و ماهیت فاسد و وابستگی ساختاری آنها به سرویسهای جاسوسی آشکار شد. شاید به همین دلیل است که محمدعلی وکیلی یکی از نمایندگان معتدل حزب اصلاحات می گوید: با وجود عصبانیت مردم از برخی مسائل، در شش تا هفت ماه گذشته همین مردم فهمیده اند که جمهوری اسلامی بدیلی ندارد و هویت اپوزیسیون خارجی سودجو برایشان روشن شده است و مردم به درستی فهمیده اند که جمهوری اسلامی برای حفظ جمهوری اسلامی محکوم به فناست.
در راه رادیکالیسم؟
البته نمی توان گفت که طیف های مختلف اصلاحات از قواعد یکسانی در بازی حکومت پیروی می کنند. به گفته محمدرضا تاجیک، این جنبش “رادیکالهای رادیکال تا محافظهکاران، از سنتگرایان تا مدرنیستها، از سکولار تا روشنفکران مذهبی را در بر میگیرد و یک جنبش چهلگانه قوی و رنگارنگ است”. اما جبهه به اصطلاح اصلاحات که قرار است این «جریان چهل قسمتی و رنگارنگ» را با انتخابات رهبری کند. آذر منصوری برای هدایت این جبهه و سرنگونی بهزاد نبوی پیام حرکت به سمت رادیکالیسم را ابلاغ کرد، چرا که منصوری یکی از چهره های رادیکال است و طبیعتاً هیجان زده است که نمی توان از او انتظار داشت در جهت تامین منافع ملی حرکت کند. در عین حال به گفته محمد عطریانفر، بهزاد نبوی به عنوان یکی از رهبران سابق جبهه اصلاحات «تجربه دارد، کتک خورده زمان، طعم گرما و سرمای دنیا را چشیده، منافع ملی را درک می کند، نظام را خدشه دار نمی کند».
نبرد یک جواهر
از دیگر راهکارهای جریان اصلاحات که در ابتدای این گزارش نیز به آن اشاره شد، رفتار غیرشفاف در مقابل شفافیت طلبی است. این جریان از یک سو اعلام می کند که اگر بخواهند در انتخابات شرکت کنند، لیست انتخاباتی را با اسحاق جهانگیری در راس لیست ارائه می دهند، از سوی دیگر این موضوع را تکذیب می کنند و مدعی هستند که جهانگیری دلیلی برای حضور در انتخابات شورای اسلامی ندارد. به نظر می رسد این راهبرد در خدمت نظارت بر اقدامات جامعه و احتمالا بخشی از دولت است تا بر اساس نتایج واکنش ها تصمیم گیری شود.
اساس مسابقه
نکته مهم این است که جنبش حزب اصلاح طلب به رقابت حرفه ای روی آورد. رقابتی که به گفته عطریانفر «حزب می خواهد و طرف باید در رابطه حقوق و تعهدات متقابل با نظام ارتباط برقرار کند». نظام سیاسی حاکم، دست کم با توجه به این روند، تکالیف خود را انجام داده است، به طوری که برخی از عاملان فتنه 88 چهار سال بعد و گاه حتی تا هشت سال، مناصب رهبری مهمی در دولت داشتند. بنابراین، مهم است که این جنبش به رقابت حرفه ای روی آورد، نتایج انتخابات را بدون توجه به نتیجه بپذیرد و اجازه دهد که «صندوق» توسعه و اصلاحات واقعی کشور را اداره کند.
کدام بازی؟
البته دولت نسبت به مردم صادق، دلسوز و دلسوز هر جریانی حقی دارد و باید ادا کند. این غیر قابل قبول است که عده ای بر اساس سلیقه شخصی، توانایی های احزاب مختلف سیاسی را نادیده بگیرند. اما در مورد روندی که ذکر شد، این خود جریان است که باید در عمل ثابت کند که با قوانین موجود در حوزه حاکمیتی بازی می کند و دوباره با دولت بازی نمی کند. خواهیم دید.
216216