به گزارش خبرگزاری اخبار آنلاینبیست و پنجمین روز اردیبهشت ماه ماه پاسداشت زبان و ادب فارسی و روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی با سرایش شاهنامه نقش مهمی در تقویت و تقویت فرهنگ ملی ایران دارد. بی شک عنصر ملیت و آیین های ملی در کنار دین و ارزش های قومی و هویتی موجب رشد روحیه ملی در ایران بزرگ فرهنگی شده است.
این روحیه ملی در روند شکل گیری ملت ایران که اقوام و گویش ها در آن کالبد واقعی دارند، برای نقش فردوسی و شاهنامه در رشد فرهنگ ملی ایران از اهمیت بالایی برخوردار است.
جایگاه ایران در شاهنامه فردوسی: اگر آموزه های راستین فرهنگ ملی ایران را در قالب گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک در نظر بگیریم، بی شک این تأثیرات در شاهنامه فردوسی مشهود است. شناخت ایران و جایگاه و اهمیت آن در شاهنامه در نوع خود موضوعی پژوهشی است.
واژه «ایران» و اشاره به جغرافیای سرزمین مادری بزرگ ایران بارها در شاهنامه تکرار شده است. شاید هیچ کتاب ادبی در تمام دنیا وجود نداشته باشد که به طور سطحی با ادبیات مرتبط باشد، آنقدر پر از درس و درس و اندیشه و فلسفه و فضیلت باشد که مانند شاهنامه در چارچوب ملی مردم یک کشور با فرهنگ ملی آن باشد. متصل است و توسط تمام گروه های سنی به یاد می ماند.
واژه ایران در شاهنامه
واژه «ایران» در شاهنامه با معنای جغرافیایی خاص ایران و زبان فارسی به کار رفته است. نام ایران بیش از 1400 بار در شاهنامه ذکر شده است که البته به یک کشور سیاسی خاص با فرهنگ خاص و متعلق به مردمی با هویت ایرانی اشاره دارد. مفهوم وطن با غریزه های عاطفی و ملی جنبه فلسفی و عقلانی پیدا کرده و با توصیف حماسه های رزمندگان و پهلوانان در بستر جغرافیای ایران به سرزمین ایران رنگ و خاطره اسطوره ای بخشیده است.
با ظهور شاه افسانهای فریدون، جهان را بین سه پسرش سالم، تور و ایرج تقسیم میکند و بهترین سرزمین خود، ایران را به پسر شایستهاش ایرج میسپارد. اما پس از مدتی ایرج به دلایلی به دست برادرانش کشته می شود و فریدون در سوگ فرزندش از ظلم و وسوسه فرزندان دیگرش بهت زده می شود.
به این ترتیب منوچهر نوه ایرج با خونخواهی پدربزرگش ایرج مقابله می کند و هر دو فرزند فریدون را می کشد. این واقعه سرآغاز داستانهای حماسی جنگها و نبردهای اساطیری ایران با توران در شاهنامه است. میدان نبردی که جنگجویان افسانهای چون سام، زال، رستم، گیو و توس با شهامت و دلیری با انیران میجنگند، نبردی حماسی با دیو و شیطان و زندگی را دوست دارند و مرگ را دشمن و دشمن میدانند. مهر «هویت ایرانی» را به شکل حماسی به وطن میدهند تا اینکه قباد دوم یا شیرویه، بیست و پنجمین پادشاه ساسانی، ایرانیان را برای جاودانگی و سربلندی ایران به خدمت میگیرد.
که ایران باغ است، تاریخ بهار/ گلها همیشه می شکفند/ وقتی می کاری، به دیوار باغ خیره می شوی/ باغ باشد یا دشت و دریا، چه رویایی است/ دل ها را نشکن و پشت ایرانیان .
فردوسی در شاهنامه جغرافیای ایران، توران، مکران، کروشان و شرق را روایت می کند. رودخانه های بزرگ و پرآب جیحون، دجله، سند، خلیج فارس و دریای خزر سواحل طبیعی آب ایران و صحنه جنگ بزرگ ایران و توران و همچنین سایر حوادث تاریخی هستند. فرودسی در روایت نقش جدایی ایران از توران توسط رود جیحون، به درخواست هوشمندانه افراسیاب برای صلح از ایرانیان اشاره می کند.
در شاهنامه از این دست نمونه ها در مورد مرزبندی سیاسی ایران و حفظ میراث آن، نشان از توجه فراوان فردوسی به میهن و حفظ تمامیت ارضی آن دارد. این طرز تفکر وجه تمایز فردوسی از دیگر شاعرانی است که مفهوم وطن و هویت ایرانی و حفظ و تقویت آن برایشان جایگاهی ندارد و در خوشنویسی و نقاشی روزگار تنها از چشم و چهره معشوق استفاده می کنند تا اینکه چند صباحی از زندگی می گذرد و بعد همه چیز در درون هیچ است و هیچ.
اما در ذهن فردوسی این دیدگاه مزیت شاعرانه، عرفانی و ماندگاری ندارد. زندگی در چارچوب ارزشهای هویت ایرانی و زبان قند ایرانی در نقطهای از جغرافیای خاص ایران اتفاق میافتد و ترویج و حفظ وطن فردوسی در محل زندگیاش زندگی شاعرانه و عاشقانهای است.
به گفته فردوسی این ایران است که به زندگی معنا و جریان می بخشد و همین اندیشه نیک است که ایران را رونق می بخشد.
این همان چیزی است که کیران گفت: «دو راه برای صادق بودن وجود دارد. شما باید به کلمات درست گوش کنید. پور فریدون جد من است. تمام شهرهای ایران خانه من است.»
به گفته فردوسی تمام ایران وطن اوست و همه شهرهای ایران از باختر تا مکران، از سیستان تا کابل و از کابل تا بلخ، از بلخ تا باختران و از باختران تا اهواز و جندی شاهپور و از آنجا به ری و از ری به مازندران ریشه در فلات ایران دارد و فرهنگ شهری ایرانی دارد.
فردوسی هویت ملی ایرانیان را در شاهنامه به تصویر می کشد. هویتی که با روحیه حماسی در مفهوم سرزمین ایران، زبان و ادبیات فارسی، در تداوم نسل های مختلف ایرانی و در پیوند با فرهنگ ملی و دینی گسترش می یابد. این ارزشها بر اساس الگوهای اسطورهای فرهنگ ایرانی، اصول اخلاقی و هویت ایرانی در عرصههای آبادانی، سازندگی، صلح و رفاه، توسعه تمدن و دانش شکل گرفته و دنبال میشوند.
فردوسی و حماسه زندگی
عنصر حیات در زندگی شیک مرد ایرانی به عنوان الگوی ایده آل توسط فردوسی مطرح شده است. مردم با زندگی خردمندانه خود به زندگی ارزش می دهند و زندگی در فرهنگ ملی ایران هزار اصالت و معنا دارد. معنای بزرگ و قابل توجهی که در شاهنامه آمده است.
به تعبیر شیرین محقق، «شاهنامه زندگی است و رگ زنده و زنده آن نبرد است. نبرد بین انسان و دیو، نبرد بین انسان و دیو درون، نبرد حقیقت و دروغ و تفکر مغرضانه، شاهنامه نبرد بین نژادها نیست بلکه نبردی است با تحریف اندیشه حاکم بر نژادها، نژادها همه هستند. برگها و بارهای درخت آفرینش. شاهنامه نقطه تلاقی اندیشه های خوب و بد است، اندیشه هایی که مردمی از یک اصل و نسب را به رویارویی با یکدیگر می کشاند و آنان را به مبارزه وا می دارد. در این نبردها که محرک آن خودخواهی، دروغ و بداخلاقی است، گاه فردی که بر دیو پیروز می شود، چنان برده امیال او می شود که دیو بر او غلبه می کند و او را تبدیل به دیو می کند، در شرایطی که برادرش را لمس می کند. خون و او پیام شعر فردوسی را نمی فهمد: «میاسر موری که بذرپاش است/ که جان دارد و جانش شیرین است» (وزیری، سعید، در گفت و گو با نویسنده)
آخرین کلمه
فردوسی با نگارش شاهنامه، اصالت زندگی انسان در ایران را در قالب اشعار حماسی روایت کرده است. شعرهایی که نمی توان به راحتی از کنارشان گذشت و نمی توان از حکمت بزرگشان گذشت.
فردوسی بیشتر فیلسوف بود تا نویسنده. او بیش از یک حکیم، ایران شناس بود. او بیش از یک مورخ، یک متفکر بود. معمار بزرگ ایران بیش از یک جریان ساز، نماینده فرهنگی بود که در زندگی شاهوار ایران، زندگی و خوبی، خوشبختی و سعادت را برای مردم ایران می جست و به آن ایمان داشت و آن را پسندید.
* مکتب و پژوهشگر اندیشه سیاسی
منبع روزنامه همهان
۲۵۹۵۷