این متن درباره یک کافه است که تعدادی قوانین خاص دارد. قوانینی که این کافه را به یک مکان وفاداری و دوستی تبدیل کردهاند. با توجه به توضیحات شما، اینکه در کافه تنها برای دو نفر جایگاهی وجود دارد و پس از پذیرش از یکی از نفرات، دیگری از ورود به کافه معذور خواهد بود.
برخی از صاحبان کافه ها، علاوه بر تعیین قوانین، شعر یا نثری روی تخته سیاه کافه می نویسند تا توجه را به خود جلب کنند. برخی دیگر از این کار برای نشان دادن نوع غذاها و قیمت ها نیز استفاده می کنند.
با وجود این همه کافه های خوب و با شخصیت، همچنان برخی کافه های خالی و بدون جذابیت وجود دارند. امیدوارم که صاحبان این کافه ها به ایده های خلاقانه تری فکر کنند تا جاذبه ای برای مردم ایجاد کنند.
”
منظور این است که اگر قول عاشقانهای به دوست خود دادهاید و وعده ازدواج دادهاید، باید آن را حتما برآورده کنید و اگر با شخص دیگری رابطه داشته باشید و همان حرفها را به او بگویید، باید به همان مسئولیت و وفاداری عمل کنید. در واقع، این امر به احترام و شایستگی خود و دیگران است که از خودمان و کارهایمان صادقانه و راستگو باشیم.
همچنین، داشتن خدمات به افراد با دروغ گویی یا تعریف نادرست از خودمان انجام نمیشود. این روشی بسیار نامناسب و ناروا برای برقراری روابط است و میتواند به شکست هر دوطرف منتهی شود. بهترین روش این است که به خودمان و دیگران راستگو باشیم و وفاداری خود را نسبت به دیگران نشان دهیم.
یعنی اگر با دوستی بیایید و حرف های عاشقانه یا احساسی به او بزنید یا قول ازدواج بدهید، روز بعد با همان حرف ها برمی گردید. اما اگر با شخص دیگری بیایید و همین کلمات را به او بگویید، کافه از شما عذرخواهی می کند!
از یکی از دوستانم که مدتی کافی شاپ مناسبی داشت اما در حادثه کرونا آن را از دست داد شنیده بودم که برخی افراد یک داستان را برای چندین نفر مختلف تعریف می کنند و او از خدمت به دروغگویان احساس گناه می کند.
البته این رفتار درستی نیست، اما در مورد جمله بالا باید به چند نکته اشاره کرد:
1. اگر آنها دوتایی بیایند، چند وقت یکبار به این معنی است که آنها بسیار وفادار هستند؟ اگر از صفحه سوم استفاده شود، اما رفتن به آن کافی شاپ فقط با آن صفحه، باز هم نشانه وفاداری است؟
2. کافه دار محترم عکس افراد را می گیرد و مطابقت می دهد تا متوجه شود این خانم همان خانم است. مرداد ماه آمد و قبل از آن تیر 1401؟ یا این آقا همونیه که پارسال با این خانم اومده؟ آیا این کار را از ذخیره سازی انجام می دهند یا دستگاه جداگانه ای دارند؟
3. دوستی دارم که دفتر خود را به خاطر اجاره بالا تحویل داده و قرارهای کاری خود را در محیط هایی اینگونه میگذارد و اهل روابط عاطفی هم نیست. کافهدار محترم از کجا متوجه میشود ایشان در حال مذاکره تجاری و کاری است تا تعدد افراد را به حساب ناوفاداری نگذارد؟
4. اگر یک خانم جوان دو خواستگار داشته باشد و هر دو را در یک کافه ملاقات کند تا یکی را بر دیگری انتخاب کند، آیا این نشانه خیانت است؟ و اگر هنوز در مرحله کاندیداتوری هستند؟
5. برخی عادات از جمله جاسوسی در کار دیگران آنقدر در بین ما ایرانی ها نهادینه شده است که وقتی دولت بیکار است و معتدلانی مثل این کافه داری محترم به جای اصولگرایان فعلی که به همه چیز مشغول هستند سر کار می آیند!
۶. اگر کافه دار محترم بخواهد ارزش های وفاداری را ترویج کند، می تواند هر روز در همین تابلو شعر بنویسد تا بی وفا را جذب کند و هشدار ندهد: «ما عقب مانده ایم».
۷. من یک دوست دارم که سالها در سمت مدیریت حراست مکانهایی مهم بوده و در عین حال در رشته حقوق تحصیل کرده است. او هماکنون دوره کارآموزی وکالت را طی میکند و در یک دفتر وکالت مشغول به کار است. با توجه به تجربه و سابقه اش، او در زمره وکلای حرفهای قرار دارد و به زودی به عنوان وکیل مشغول به فعالیت خواهد شد. یکبار، از دوستم خواسته بودند که یک موکل را برایش پیدا کند. پس از شنیدن موضوع، او به دوستم گفت که بهتر است به دلیل تجربهاش در مدیریت حراست، به عنوان مدیر حراست فعالیت کند. احتمالاً که دوستم هم مانند او قبلاً مسئولیت مدیریت حراست را داشته است.
۸. روابط اجتماعی پیچیده است و به تحصیلات، طبقه اجتماعی و سبک زندگی افراد بستگی دارد. مفاهیمی مانند وفاداری را نمی توان با قضاوت سطحی کشف کرد.
۹. قید مضاعف مهم است. چون گروه های پسر و دختر چند نفره با هم راه می روند و خدا را شکر این بند را داده است!
۱۰. اگر دختر یا پسری بخواهد بداند طرف او با دیگری هم سر و سرّی دارد یا نه با انعامی به کافیمن محترم (قهوهچی سابق حودمان) سیر تا پیاز را متوجه میشود و کل قضیه را با مدرک وتصویر و صوت می گذارد کف دست مشتری ونیاز به این هشدار نیست! همین چند ماه پیش بود که یکی از روزنامه ها گزارشی بسیار خواندنی درباره شغل «بپا»یی درج کرد که در آن کار طرف این بود که زاغ سیاه فرد مورد نظر مشتری را چوب بزند!