بیش از 20 تن تصادفات رانندگی در هر 100000 نفر ما را به این وضعیت رساند. یکی این کشور به یکی از کشورهایی تبدیل شده است که بیشترین آسیب را از حوادث در این زمینه متضرر می کند و خرید خودروهای خارجی کمتر از لوکس با قیمت های هشت تا نه برابر بیشتر از کشورهای همسایه، ابعاد فاجعه را نشان می دهد.
به نظر می رسد هیچ درمانی برای این فاجعه نیز وجود ندارد. دولت ها می آیند و می روند و اوضاع هر روز بدتر می شود. روزی به بهانه تحریم ها و کاهش درآمدهای ارزی کشور، واردات به طور کامل متوقف می شود.
نتیجه این می شود که خودرو به کالای سرمایه ای تبدیل می شود و تقاضای ایجاد شده در اثر سیاست اشتباه منجر به افزایش قیمت خودرو می شود که نسبت به هر بازار دارایی بعد از سال 97 بیشتر است. اما پس از آن تصمیم به آزادسازی واردات می شود. تقریبا دو سال طول می کشد تا قوانین و مقررات و غیره نهایی شود و در نهایت تعداد کمی خودرو وارد کشور شود. معلوم نیست چرا مجلس باید مداخله کند و آیین نامه و این روند طولانی را صادر کند. قبل از سال 2017، هیچ خودرویی وارد کشوری نشده بود که اکنون چنین مقرراتی در مورد آن اعمال می شود؟ یک روز شورای رقابت تصمیم به انحصار بازار می گیرد چون دولت وارد عمل می شود و واردات را محدود می کند، روز دیگر شورای رقابت منحل می شود و سازمان حمایت به این مشکل خودساخته رسیدگی می کند.
یک روز صمت می خواهد از قیمت بورس کالا مطلع شود و روز دیگر برای آن سامانه تعریف و راه اندازی می کند. سردرگمی تصمیم گیری در اوج خود است و افرادی که یک خودروی جدید و به روز می بینند بیش از هر زمان دیگری در زندگی خود دست نیافتنی هستند. افرادی که باید شانس خود را در قرعه کشی امتحان کنند یا با ماشین های قدیمی خود رانندگی کنند. بجز یکی دو مشت کشوری که مردمشان در کدام مرز جغرافیایی باید چنین وضعیت فوق العاده سخت و در عین حال مضحکی را تحمل کنند؟
چرا این وضعیت عجیب است؟ ممکن است به خودتان بگویید که بالاخره پول پس انداز شده است. می بینیم که سالانه بیش از 5 میلیارد دلار برای قطعات و خودروسازی هزینه می شود! حساب کنید با این عدد چند خودرو می توان وارد کرد و بازار به تعادل می رسید. آنها می گویند که بالاخره شرکت های خودروسازی هستند و شغل ایجاد می کنند. آیا یک شرکت زیان ده اگر بخواهد شغل ایجاد کند می تواند زنده بماند؟ ضرر تجمعی تنها سه خودروساز بیش از 170 همات است. یعنی کشور چنین قیمت هایی را برای خودروهای نامرغوب می پردازد و با این حال شرکت های سازنده متعهد به سیاست ها و مدیریت دولت ضرر می کنند!
اما چرا وضعیت خودرو تا این حد غیرقابل قبول است؟ پاسخ ساده است. زیرا در هیچ بازاری مانند بازار خودرو دولت نمی تواند اهداف خود را اجرا کند. تصور کنید که شماره گذاری برای ماشین وجود نداشته باشد. در این صورت بازار خودرو می تواند رقابتی تر و قیمت ها به قیمت خودرو در کشورهای همسایه نزدیک شود. اما دولت توانسته است کل بازار را به خواست خود خم کند. کاری که مثلاً با لوازم خانگی نمی توانست انجام دهد. از سوی دیگر اگرچه سهام خودروسازان فروخته شد، اما مدیریت خودروسازان با ترفندهای ابتکاری به دست دولت سپرده شد. اگر نبود با دخالت دولت، این صنعت شاید بتواند از بخش خصوصی کارآمد خود بهره مند شود. از شانس ما بود که دولت نتوانست سیاست های خود را در بازارهای دیگر اجرا کند وگرنه در آن بازارها کمبود وجود داشت و مردم باید ماه ها و سال ها در صف می ماندند تا کالای مورد نیاز خود را تهیه کنند.