عصر ایران – بیشتر فیلم ها و سریال هایی که می بینیم و بیشتر کتاب هایی که می خوانیم را بعد از مدتی فراموش می کنیم. پس چرا آنها را می خوانیم؟ جولی بک، سردبیر ارشد مجله آتلانتیک، مقاله ای درباره این موضوع نوشت. اینترنت به عنوان یک حافظه خارجی چقدر در فراموشی ما نقش داشته است؟ آیا واقعاً باید همه چیز را به خاطر بسپاریم؟ و چگونه آنچه را که خوانده اید بیشتر از قبل به خاطر می آورید. با این حال، می دانیم که ورود اطلاعات لزوماً منجر به تولید دانش نمی شود. حداقل تا زمانی که اطلاعات در ذهن شما گیر کند. این مقاله ترجمه شده است رابرت صفریان* بیرون از ویناش تو می خوانی.
***
خاطرات پاملا پل کمتر در مورد کلمات و بیشتر در مورد تجربه خواندن است. او منتقد کتاب نیویورک تایمز است و منصفانه است که بگوییم زیاد میخواند. پاملا پل میگوید: «تقریباً همیشه به یاد میآورم که کتاب را کجا خواندهام، خود کتاب، خود جسم فیزیکی، جلد، جلد را به یاد میآورم. چیزی که من به یاد نمی آورم – و این ترسناک است – همه چیزهای دیگر است.
به عنوان مثال، پل این را در حین خواندن زندگی نامه می گوید بنجامین فرانکلین نزمانی که کتاب را تمام کردم، بیشتر، اگر نه همه چیزهایی را که لازم بود درباره فرانکلین بدانم، می دانستم و یک گاهشماری کلی از انقلاب آمریکا را یاد گرفته بودم. الان دو روز بیشتر نگذشته است، اما بعید می دانم بتوانم گاهشماری انقلاب آمریکا را به شما ارائه دهم.»
شکی نیست که برخی افراد پس از خواندن کتاب یا تماشای فیلم می توانند داستان را به خوبی برای شما تعریف کنند. اما برای اکثر مردم، مصرف محصولات فرهنگی بیشتر شبیه تجربه ورود به وان، غوطه ور شدن در آن برای چند دقیقه، و سپس تماشای تخلیه آب و فرو رفتن در زهکشی است. ممکن است لایه نازکی از رطوبت روی وان باقی بماند، اما بقیه برای همیشه از بین رفته است.
فاریا ثنا، استادیار روانشناسی در دانشگاه آتاباسکا، کانادا او می گوید:حافظه معمولاً یک محدودیت ذاتی دارد.»
تندترین افزایش در “منحنی فراموشی”، که این پدیده نامیده می شود، در 24 ساعت بلافاصله پس از یادآوری چیزی رخ می دهد. چه مقدار از آموخته هایتان، دقیقاً چند درصد، از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اما اگر چیزهایی را که یاد گرفته اید دوباره تکرار نکنید، بیشتر آموخته هایتان در عرض یک روز از بین می رود. بیشتر چیزی که باقی می ماند در روزهای بعد از بین می رود و اندکی از آنچه جذب کرده اید برای شما باقی می ماند.
حافظه همیشه اینطور بوده است. اما جارد هوروات، محقق دانشگاه ملبورن روشی که مردم از اطلاعات و سرگرمیها استفاده میکنند نیز در نوع حافظهای که برای ما ارزش قائل میشویم نقش دارد – حافظهای که امروز اهمیت دارد، مطمئناً آن نوع حافظهای نیست که به شما کمک کند داستان یک فیلم را به خاطر بیاورید تا خاطرهای را که شش ماه پیش دیدهاید، به خاطر بسپارید. او می گوید. .
در عصر اینترنت، قدرت بازیابی حافظه – توانایی یادآوری فوری اطلاعات در مغز – کمتر ضروری شده است. البته، این نوع حافظه برای مثال برای به خاطر سپردن لیست کارهای انجام شده هنوز مفید است، اما چه؟ حافظه تشخیص مردم آن را می خوانند، مهم تر شده است. همانطور که هوروات می گوید: “تا زمانی که می دانید اطلاعات کجاست و چگونه به آنها دسترسی پیدا کنید، لازم نیست خودتان آن را به خاطر بسپارید.”
تحقیقات نشان می دهد که اینترنت یک گونه است ذخیره سازی خارجی نتیجه می دهد. نتایج یک مطالعه نشان میدهد: «اگر میدانید که میتوانید در هر زمانی در آینده به اطلاعات خاصی دسترسی داشته باشید، لازم نیست خودتان اطلاعات را به خاطر بسپارید.» اما حتی قبل از اینترنت، محصولات سرگرمی به عنوان نوعی فلاش عمل میکردند. راندن.
به عنوان مثال، اگر هر زمان بتوانید با مراجعه به یک کتاب خاص، نقل قول خاصی را بیابید، دیگر لازم نیست آن را به خاطر بسپارید. ابتدا نوارهای ویدئویی را پیدا کردند. اکنون می توانید به راحتی فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی را مرور کنید. با این وجود، با فراموش کردن اطلاعات، دیگر این احساس را ندارید که بخشی از فرهنگ در حافظه شما سوخته و برای همیشه گم شده است.
اینترنت، با خدمات پخش و مقالات ویکیپدیا، نیاز به یادآوری محصولات فرهنگی را که مصرف میکنیم، کاهش داده است. اما البته این بدان معنا نیست که ما قبلاً همه چیز را به یاد می آوردیم.
افلاطون او یکی از اولین کسانی بود که به خطرات بیرونی کردن حافظه پی برد. در گفتگو بین سقراط و فائدروس به گفته افلاطون، سقراط داستانی در مورد خدایی به نام تئوث دور و بر “استفاده از حروف». پادشاه مصر تاموستئوث میگوید: “کشف شما به فراموشی در ذهن یادگیرندگان دامن میزند، زیرا باعث میشود دیگر از حافظه خود استفاده نکنند.” آنها به تکیه بر حروف خارجی عادت میکنند و دیگر نمیتوانند چیزی را به خاطر بسپارند.
(البته اگر امروز سخنان افلاطون برای ما قابل دسترس است به این دلیل است که او آنها را نوشته است.)
هوروات میگوید: «سقراط نوشتن را دوست ندارد زیرا معتقد است نوشتن حافظه را میکشد.» و درست میگوید. نوشتن حافظه را کاملا از بین برد. اما به همه چیزهای باورنکردنی فکر کنید که از طریق نوشتن انجام داده ایم. من یکی من نوشتن را با بهترین حافظه تشخیص عوض نمی کنم. هرگز.”
شاید اینترنت چنین مصالحهای باشد: وقتی به اندازهای که میخواهید اطلاعات و سرگرمی دارید و مصرف میکنید، طبیعتاً چیز زیادی از آن را به خاطر نمیآورید.
همچنین این مورد است که شما اغلب اطلاعات بیش از حد به مغز وارد میکنید، بیش از آن که بتواند آن را ردیابی کند. هوروات و همکارانش در دانشگاه ملبورن دریافتند کسانی که کل یک سریال تلویزیونی را تماشا میکنند کمتر از کسانی که فقط یک قسمت در هفته تماشا میکنند، آن را به خاطر میآورند.
اولی ها بلافاصله بعد از پایان برنامه امتیاز بیشتری می گیرند، اما بعد از 140 روز معلوم می شود که آنها کمتر از کسانی که هفته ای یک بار سریال را تماشا می کنند، به یاد می آورند. آنها کمتر از تماشای یک قسمت در هفته از نمایش لذت می برند.
اکثر مردم آنجا هستند استفاده از کلمات اغراق هم می کنند. در سال 2009، یک آمریکایی به طور متوسط روزانه 100000 کلمه را درگیر می کرد، حتی اگر همه آنها را “نخوانده” باشد. جالب است بدانید که این میزان طی 9 سال بعد کاهش یافته است. او در مقالهای در «اختلال تکخوانی» به قلم نیکیتا بخشانی، به تحلیل اهمیت این آمار میپردازد. «خواندن کلمه آسانی نیست. ما مطالب خواندنی برای خواندن داریم. اما رایج ترین معنای خواندن احتمالاً خواندن به عنوان مصرف است، شبیه خواندن در اینترنت. ما فقط برای کسب اطلاعات می خوانیم. اما می دانیم که اطلاعات تنها زمانی تبدیل به دانش می شوند که در ذهن «چسبیده شوند».
یا همانطور که هوروات میگوید، «یک قلقلک فوری این کار را انجام میدهد». یکی دیگری را بخواهید. چیزی بیش از یادگیری چیزی نیست. این بیشتر یک تجربه لحظه ای است که به شما احساس می کند انگار چیزی یاد گرفتی.»
درسی که از تحقیقات فوق در مورد تماشای پرخوری میتوان آموخت این است که اگر میخواهید آنچه را که میبینید یا میخوانید به خاطر بسپارید، باید از آن فاصله بگیرید. زمانی که در مدرسه بودم به این فکر می کردم که چرا در کلاس انگلیسی باید هفته ای سه فصل از یک کتاب بخوانیم، اما اکنون می فهمم که دلیل بسیار خوبی وجود دارد.
هر چه بیشتر چیزهایی را که به یاد می آورید به خاطر بسپارید، بهتر آنها را به خاطر می آورید. اگر کتابی را از ابتدا تا انتها در یک جلسه بخوانید – مثلاً در هواپیما – داستان را تمام مدت در حافظه کاری خود نگه خواهید داشت. در واقع، شما هرگز به آن برنگردید.
ثنا میگوید که بیشتر اوقات وقتی آن را میخوانیم، یک حس کاذب «معنویت» به ما دست میدهد. اطلاعات به ما سرازیر می شود، ما آن را درک می کنیم، و به نظر می رسد که به آرامی خود را در حجم هایی مرتب می کند تا در قفسه های مغز ما قرار بگیرد. اما واقعیت این است که اطلاعات از بین نمی روند مگر اینکه سعی کنید تمرکز کنید و از روش هایی برای کمک به یادآوری استفاده کنید.»
اکثر مردم این کار را هنگام تحقیق در مورد یک موضوع یا خواندن چیزی برای کار انجام می دهند، اما بعید است هنگام مطالعه برای اوقات فراغت یا تماشای چیزی برای استراحت، یادداشت برداری کنند تا خود را آزمایش کنند. به گزارش ثنا، “آدم می تواند ببیند و بشنود، اما توجه نکند و گوش ندهد. من فکر می کنم این همان کاری است که بیشتر ما اغلب انجام می دهیم.”
به همین دلیل است که پل و بسیاری دیگر به یاد می آورند کی و کجا کتاب را خوانده اند، اما محتوای کتاب را نه. پال از دوران دبیرستان دفتری به نام دفترچه یادداشت – استعاره ای از حافظه خارجی – نگه داشته است که در آن هر کتابی را که می خواند، یادداشت می کند.
او در کتابی به نام «زندگی با دفترچهام» توضیح میدهد: «با این دفترچه فوری، از نظر جغرافیایی و عاطفی در هر مقطعی از زندگیام در یک مکان بودم.» «هر ورودی در این دفتر خاطرهای را زنده میکند. که در غیر این صورت با گذشت زمان از بین می رفت یا محو می شد.»
یان گراش در یادداشتی نیویورکر به نام “بخوانید و فراموش کنیداو می نویسد: «خواندن جنبه های مختلفی دارد یکی برخی از آنها ممکن است ماهیت نسبتاً غیرقابل توصیف و زودگذر داشته باشند، ترکیبی از افکار و احساسات و دستکاری های هیجانی که در یک لحظه اتفاق می افتد و در یک لحظه ناپدید می شوند. پس تا چه حد خواندن نوعی خودشیفتگی است – یادآوری این که چه کسی بودید و وقتی با متنی مواجه شدید به چه فکر میکردید؟
کتابها، برنامههای تلویزیونی، فیلمها و آهنگها فقط فایلهایی نیستند که ما در مغز خود آپلود میکنیم – آنها بخشی از تصویر بزرگتر زندگی هستند که با هر چیز دیگری در زندگی آمیخته شدهاند. وقتی دور میشوید، ممکن است دیدن تک تک رشتهها به وضوح سختتر باشد، اما رشتهها هنوز وجود دارند.
همانطور که هوروات میگوید، «اگر خاطرات مرتب و گسسته باشند، خیلی خوب میشد—اطلاعات وارد میشد و یک حافظه قابل اعتماد شکل میگرفت.» اما در واقعیت، همه خاطرات همه چیز هستند.
آدرس مقاله در منبع اصلی
_____________________________________
*رابرت صفریان
متولد 1333
فوق لیسانس سینما از مدرسه عالی تلویزیون و لیسانس ادبیات فارسی
او بهعنوان منتقد سینما، روزنامهنگار، مستندساز و مترجم کتابهای سینمایی کار کرده است و نویسنده کتابهایی چون خانه دو طبقه در خیابان سینا، یادداشتهای سردبیر هایاتسک و ساکن دو فرهنگ: ارمنی دیاسپورا در ایران است.