یکی از نقاط قوت زندگی سیاسی آیتالله منتظری، حضور او در مجلس خبرگان قانون اساسی و ریاست این مجلس است، بهطوریکه در بیشتر مواقع ادارهی جلسات را به دکتر بهشتی میسپردند.
به گزارش بازتاب آنلاین 29 آذر در سال 1402 دقیقاً 14 سال از رحلت آیت الله حسینعلی منتظری (1301-1388) می گذرد. از شاگردان ممتاز مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) و یکی در میان پیشگامان مهم انقلاب ۵۷، جدای از سخنان و احادیثی که در مورد عزل وی از معاونت رهبری و مشکلات پیش آمده پس از آن مطرح شد، تاکنون کمتر به ابعاد مختلف شخصیت ایشان پرداخته شده است. وجوهی که بدون شک در اداره بسیاری از امور مهم کشور نه تنها موثر بلکه تعیین کننده بوده است؛ از نقش آن در تصویب اصول اساسی قانون اساسی و تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) تا پیشنهاد ایام و مناسبت های خاص در تقویم. جمهوری اسلامی ایران و پذیرش قطعنامه 598 را رد می کند. وی در خاطرات خود از جزییات این موارد گفته است که در ادامه به تفصیل می پردازیم.
آیت الله منتظری و اصول اساسی قانون اساسی
یکی یکی از مهمترین بخشهای حیات سیاسی آیتالله منتظری، حضور ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی و ریاست ایشان در این مجلس با حضور دکتر محمدرضا حسینی است. بهشتی منتقل می شود. او نقش مهمی در تصویب چند اصل اساسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران داشت. جدای از ورود اصل «فقه» به قانون اساسی، کمتر در مورد نقش آن در تأیید برخی دیگر از اصول مهم قانون اساسی نوشته شده است. مانند اصل 12 که تشیع دوازده امامی را مذهب رسمی کشور اعلام کرده است یا اصل 115 که مرد تشیع را شرط ریاست جمهوری می داند. از جمله مواردی که من نقش موثری در تایید آن داشتم یکی اصل دوازدهم بود که در آن به مذهب شیعه اشاره شد و اصل یکصد و پانزدهم که رئیس جمهور باید از مذهب شیعه باشد.» (خاطرات آیت الله منتظری، ج 1-451).
مهمترین آنها اصل ولایت فقیه است; بعید است نامی از سمت ایشان در قانون اساسی ذکر شود و نام آیت الله منتظری در همان زمان به ذهن متبادر نخواهد شد. وی که در گنجاندن این اصل در قانون اساسی و تصویب آن نقش داشت، در خاطرات خود می گوید:
در آن زمان بحث ولایت فقیه در جامعه مطرح می شد، کتاب ولایت فقیه آیت الله خمینی منتشر شده بود و معمولا مردم کتاب ایشان را خوانده بودند و عموماً این معنا بر زبان همه بود. از غیر دانشمند جلوتر است. قبل از تشکیل مجلس خبرگان و رفتن به تهران، دکتر را مطالعه کردم در این جزوه به موضوع ولایت فقیه و ادله آن و لزوم درج آن در قانون اساسی اشاره کردم و این مطلب 100 بود. ٪ نتیجه مطالعات و نظر خودم است، اما مرحوم آیت الله بهشتی و برخی دیگر در مجلس خبرگان با من موافق بودند. در مورد سایر اصول قانون اساسی البته اینجانب معتقد بودم که آن بزرگوار حافظ قانونگذاری و اداره کشور برای تامین اسلامی شدن نظام است و حدود اختیارات ایشان مشخص است. در قانون اساسی و در آن کلمه “مطلق” به بازنگری اضافه شد. (جلد 1 ص 454)
دانشگاه امام صادق تأسیس شد
دانشگاه امام صادق (ع) نیز یادگار آیت الله منتظری است. همانطور که گفته اند این دانشگاه را با هدف تربیت مبلغان اسلامی برای اعزام به خارج تأسیس کردند و نظرشان در ابتدا بر سیاست خارجی متمرکز بود:
ما در ابتدا نظرات زیادی در مورد سیاست خارجی داشتیم، زیرا در اوایل انقلاب شاهد بودیم که افرادی که از طرف وزارت خارجه یا جاهای دیگر به خارج اعزام می شدند معمولا موافق شئونات اسلامی نبودند و عموماً همان نیروها بودند. مثل قبل از انقلاب هدف اصلی ما از تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) تربیت افرادی آشنا به زبان های مختلف، آشنا به مبانی و مضامین اسلام و نیز آگاه به علوم جدید و مسائل روز دنیا در این دانشگاه بود. برنامه های آنها شامل مسائل زبانی و سیاسی و همچنین مسائل فلسفی و اعتقادات اسلامی بود. هدف ما تربیت این افراد با تربیت صحیح اسلامی بود تا در سفارتخانه های مختلف جمهوری اسلامی، خانه های فرهنگی و تبلیغی خارج از کشور مستقر شوند. . خلاصه هدف ما این بود که اینها در واقع مبلغان اسلام در خارج از کشور باشند. با این اصل خیلی به آنها کمک کردیم. این سازمان اساسنامه داشت و در آن اساسنامه ریاست عالی به من سپرده شد. من عضوی از هیئت موسس بودم و همچنین رئیس الیه بودم. آیت الله مهدوی کنی را هم به ریاست منصوب کردم. (جلد 1 ص 501)
اکنون پس از گذشت بیش از چهار دهه و ورود بسیاری از فارغ التحصیلان این دانشگاه به سمت های مهم مدیریتی کشور به ویژه در حوزه سیاست خارجی، شاید بهتر باشد صحت این گفته را ارزیابی کنیم.
پیشنهاد به جای «هفته وحدت»
آیت الله منتظری همچنین پیشنهاد کرد که هفته ها و روزهای خاصی در تقویم جمهوری اسلامی ایران به مناسبت های مختلف از جمله هفته وحدت، هفته ولایت، روز جهانی مستضعفان، روز وحدت حوزه ها و دانشگاه ها و … در تقویم جمهوری اسلامی ایران گنجانده شود. اولاول هر سال به عنوان «هفته وحدت» در سال 60. یکی این یکی از بهترین ابتکارات او بود. پیشنهاد وی با در نظر گرفتن شرایط خاص ایران در میان کشورهای اسلامی و وجود تعداد قابل توجهی از هم کیشان اهل سنت مطرح شد. برای همبستگی بین شیعه و سنی در کشور و جلوگیری از تنش هایی که می تواند منجر به تفرقه بین مردم در مرحله حساس جنگ شود.
«هفته وحدت» به این دلیل بود که دیدیم موضوع شیعه و سنی خارج از کشور را علیه انقلاب ایران مطرح کردند و سعی کردند انقلاب اسلامی را از جهان اسلام جدا کنند. ما بلوچستان، ترکمن صحرا و جاهای دیگر را داریم، می خواستم بین شیعه و سنی ارتباط ایجاد کنم و یک جبهه مشترک در برابر کفار و دشمنان اسلام ایجاد کنم. بعد به ذهنم رسید که ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقطه عطف مناسبی است. اهل سنت میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را 12 ربیع الاول می گویند، ما می گوییم هفدهم است. در نهایت دیدم که این هفته برای این منظور مناسب است که همه مسلمانان باید در این هفته در روز میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برنامه های جشن برگزار کنند و در مجالس یکدیگر شرکت کنند و این نقطه عطف تاریخی مشترک را مبنایی قرار دهند. برای تقویت جامعه خود باید از وحدت و اتحاد در برابر کفار استفاده کرد، به همین مناسبت این هفته را هفته وحدت اعلام کردم و در مورد آن نوشتم و گفتم که در تمام کشورهای اسلامی منعکس شده و در هند، پاکستان، افغانستان، لبنان و پاکستان تاثیر بسیار مثبتی دارد. جاهای دیگر دارد . . امام راحل از این پیشنهاد استقبال و حمایت کردند و وزارت امور خارجه نیز در این زمینه همکاری کرد. در سال اول و دوم این هفته کلاس هایم را تعطیل کردم و مردم قم به کردستان، ارومیه و جاهای دیگر سفر کردند و در جلساتی که اهل سنت برگزار می کردند شرکت می کردند. هیئت هایی از طرف آنها به قم و تهران آمدند و این رفت و آمدها موجب رفع ابهامات شد و زمینه ساز هماهنگی بیشتر مسلمانان و شکوه و تجلی بیشتر اسلام شد. (جلد 1 ص 555)
مخالفت با پذیرش قطعنامه 598
در دوران جنگ، از نقش آیت الله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری نمی توان به راحتی گذشت. در این مرحله دست اندرکاران جنگ از طریق ایشان بخشی از مشکلات و عوارض جنگ را با امام خمینی (ره) مطرح می کردند. آیت الله منتظری، یکی آنها از منتقدان جدی ادامه جنگ پس از تصرف خرمشهر و به ویژه پس از سقوط فاو بودند. مخالفت البته به معنای مخالفت با پایان دادن به جنگ است نبود بلکه پیشنهاد ایشان این بود که کشورهای اسلامی میانجیگری کنند نه سازمان ملل; راه حلی که مورد توجه تصمیم گیرندگان قرار نگرفت.
اخیراً روزی آیت الله موسوی اردبیلی پیش من آمدند. گفتند برای امام ثابت شده است که ما نمیتوانیم جنگ را ادامه دهیم و بنابراین میتوانیم قطعنامه را بپذیریم و در جلسه مسئولان مطرح شد که این را ابلاغ کنیم، چون من هنوز در آنجا بودم. زمان معاون رئیس بود – اکنون ما اینجا هستیم تا به شما اطلاع دهیم. ناگهان گفتم: «آقای موسوی! تقریباً یک سال است که صدام مدام میگفت قطعنامه قطعنامه است و ما قبول نکردیم و به آن خندیدیم. حالا یکدفعه بیاییم قطعنامه را قبول کنیم! این صد و هشتاد درجه عقب است، به نظر من به جای پذیرش قطعنامه باید این کار را انجام دهیم: قذافی تاکنون چندین بار برای من پیام فرستاده است، حافظ اسد هم قطعاً بدش نمیآید. نمایندگان لیبی، سوریه و الجزایر در سازمان ملل موضوع هواپیمای مسافربری ما را که توسط آمریکا در خلیج فارس سرنگون شد و دویست و نود سرنشین آن شهید شدند و همچنین موضوع بارش موشک در تهران را مطرح خواهند کرد. از ما بخواهید که برای جلوگیری از این حوادث آتش بس برقرار کنیم. قبول کنیم و خود این سه کشور نمایندگان خود را برای نظارت بر آتش بس بفرستند و در این بین آشتی کنند. به این ترتیب کشورهای اسلامی بین ما و عراق صلح کردند و در عین حال بهایی هم به کشورهای اسلامی دادیم. اما اگر قطعنامه را بپذیریم در دست سازمان ملل خواهد بود، آنها هر کاری بخواهند انجام می دهند. این را به آقای موسوی اردبیلی گفتم، ایشان گفتند: پیشنهاد خوبی است، می روم و این پیشنهاد را ارائه می کنم. یکی دو روز بعد اعلام شد که قطعنامه تصویب شده است! به آقای هاشمی زنگ زدم و گفتم: آقای هاشمی! پیشنهادم چطور بود؟! فرمود: این سخنان تمام شد… (جلد 1، ص 590 و 591).