هوشنگ کیان آرا از خلبانان شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که نهم دی ماه درگذشت. آبان وی در سال 1331 در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش حمید خیاط و مادرش آنیسا بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش به پایان رساند و در سال 1351 به دلیل علاقه به پرواز و خلبانی توانست به استخدام نیروی هوایی درآید.
خط و نشان فرماندهی کل ارتش برای دشمنان: انگشت ما روی ماشه است.
واکنش مهم وزیر دفاع به تصمیم کوتاه شدن خدمت سربازی به 12 ماه
مرحله مقدماتی شامل آموزش زبان انگلیسی و فنون اولیه پرواز را در ایران گذراند و سپس برای تکمیل دوره پیشرفته پرواز هواپیما به آمریکا رفت. او دوره عالی پرواز را در آمریکا با نمرات عالی گذراند و توانست نشان خلبانی دریافت کند. وی پس از بازگشت به کشور به نمایندگی از ستاد نیروی هوایی به جمع خلبانان جنگنده اف 4 در پایگاه نهم شکاری بندرعباس پیوست.
وصیت نامه خلبان کیان آرا برای دخترش
پانته آ کیان آرا دختر شهید کیان آرا درباره خاطراتش از پدرش گفت: پدرم در آخرین تماس ها به مادرم گفته بود که اگر نیایم دخترم را به دست تو می سپارم. دخترم را آزاد، مستقل و وفادار بیاور، مطمئنم همانگونه خواهد شد که من می خواهم. تو تربیت می کنی مادرم همیشه این آرزوی پدرم را به من می گوید. برایش خیلی مهم بود که من قوی باشم.
وی افزود: دو سال و نیم بودم که پدرم به شهادت رسید، خاطرات زیادی از او در ذهنم نیست، در بندرعباس نزدیک محل کار پدرم زندگی می کردیم. وقتی به خانه می آمد مرا به خلیج فارس می برد، دستم را می گرفت و با هم راه می رفت، با من بازی می کرد، از من عکس می گرفت و در آغوشم می گرفت. آخرین عکس یادگاری که از پدرم دارم مربوط به شب قبل از شهادتش است.
پانته آ ادامه داد: یادم هست پدرم برای تولدم یک کیک خامه ای خرید و یک عروسک به من هدیه داد. من این عروسک را دوست داشتم اما متاسفانه آن را در کشو گم کردم اما عکس آن را دارم. وقتی پدرم ناپدید شد، مادرم همیشه هدایای زیادی به من میداد و میگفت از پدرت است و من این را باور کردم، اما بزرگتر که شدم متوجه شدم که خودش آنها را خریده است.
به گفته دختر شهید کیان آرا، پدر و مادرش صمیمانه با هم فامیل و ازدواج کرده بودند و این زندگی تنها سه سال و نیم طول کشید.
پانته آ ادامه داد: خلبانان جنگنده باید قوی، آرام و با حواس پنج گانه صبور باشند.پدرم این ویژگی ها را داشت و از نظر شخصیتی فردی قوی، مصمم، مهربان و آرام بود.
شهادت/ همیشه منتظر پدرم بودم
دختر شهید کیان آرا گفت: صبح روز بیست و سوم آبان در سال 1359 به خلبان علی اکبر سامانی (کابین جلو) و خلبان هوشنگ کیان آرا (کابین عقب) ماموریت پشتیبانی رزمی نزدیک از نیروهای سطحی با هدف آزادسازی مناطق اشغالی (سوسنگرد) واگذار شد. هواپیمای آنها پس از بمباران مواضع هدف در 12 مایلی غرب دزفول هدف پدافند دشمن قرار گرفت و سقوط کرد.
ابتدا به ما گفتند که اسیر شده است اما پس از مدتی اعلام کردند که مفقود شده است. 11 ساله بودم که خبر شهادت پدرم را به مادرم دادند، اما چون زمان امتحاناتم بود، مادرم چیزی به من نگفته بود، فکر کردم مناسب است این خبر را با من در میان بگذارم و مرا به آنجا برد. خانه یکی از اقوام من مشکل را درک نمی کنم. من در مراسم پدرم حضور نداشتم، اما بعداً فهمیدم که همه مراسم با جزئیات و با تشریفات انجام شده است. یک سال بعد مادرم به من گفت که پدرم شهید شده است. از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدم زیرا همیشه امیدوار بودم که روزی پدرم برگردد.
پانته آ افزود: پدرم ماکت یک هواپیمای فانتوم کوچک، عکس هایش و لوح سپاس برایم گذاشت.
دختر شهید کیان آرا می گوید: با عکس های پدرم صحبت می کنم و دلم را با او در میان می گذارم و بر سر مزارش به بهشت زهرا می روم تا از دلتنگی هایم خلاص شوم، یکی از عکس هایش را بزرگ کردم و در اتاق نصب کردم. اوم احساس می کنم پدرم مرا می بیند، همیشه در دلم می گویم هر کاری انجام دهم اگر پدرم زنده بود از من خوشحال می شد و به من افتخار می کرد و آیا به آرمان هایش نزدیک هستم؟
وی افزود: دو سال در دانشگاه ادبیات خواندم اما بعد تغییر رشته دادم و تا فوق لیسانس حقوق خواندم. سعی می کنم مثل پدرم شجاع باشم. من در کودکی نترس بودم، اما اکنون کمی محتاط تر شده ام.
پانته آ در خصوص متن وصیت نامه پدرش گفت: پدرم وصیت نامه کتبی ندارد، وصیت نامه او عبارت است از سخنانی که در آخرین تماس هایش به مادرم درباره من گفته است.
شاهد
هواپیمای خلبان کیان آرا در ۱۲ مایلی غرب دزفول هدف پدافند دشمن قرار گرفت و با بقایای پیکر پاکش سقوط کرد. بهمن در سال 1367 به ایران تحویل داده شد.
پیکر شهید کیان آرا در قطعه 40، ردیف 47، پلاک 1، بهشت زهرا (س)، تهران آرمیده است.