مرجان فاطمی | رفتن، ماندن و تنها ماندن با خاطرات و فضاهای خالی درد مشترکی است که بارها در ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی و… منعکس شده است. به روش های مختلف هر بار که هنرمندی پیدا میشود، برای آن برنامهریزی میکند، عمیقاً در وجود مخاطبش نفوذ میکند و تأثیر مهمی بر جای میگذارد. درباره نگاه آیدای پناهنده به عشق، زندگی، خاطرات و عمق تنهایی در سریال «در انتهای شب» مطالب زیادی نوشته ایم. در مورد اهمیت پایان سریال و تأثیری که بر جای گذاشته است به تفصیل صحبت کردهایم، اما از ترتیب جذابی که پناهنده برای مرور وقایع در ابتدای قسمت آخر انجام داده است غفلت کردهایم. یک بررسی جالب پر از خاطره و احساسات.
به گزارش بازتاب آنلاین، قسمت نهم و پایانی سریال «در انتهای شب» در حالی آغاز می شود که آیدا پهننده خلاصه ای متفاوت از آنچه در سری قبل بود به شکلی جدید و تاثیرگذار ارائه می کند.
این نقل قولی از گابریل گارسیا مارکز است که میگوید: «خاطراتی که آدمهایشان رفتهاند دردناک هستند، اما خاطراتی که آدمهایشان حضور دارند اما مانند گذشته نیستند خیلی دردناکتر هستند». و حالا، در ابتدای قسمت پایانی، پناهنده روی این خاطرات تمرکز می کند.
در سرتاسر سریال با شخصیت هایی روبرو می شویم که از یک سو نتوانستند ارتباط خود را با خاطرات گذشته قطع کنند و از سوی دیگر نتوانستند نقش های قدیمی را بازی کنند. مثل روزهای اول نمی توانند نقش عاشق و معشوق را بازی کنند و از طرفی ممکن است این پیوند را بشکنند. نبود. خاطرات ماندند اما آدمها مثل هم نبودند.
در ابتدای قسمت پایانی، پناهنده آدم ها را از خاطرات بیرون می کشد و با نشان دادن خاطرات و جاهای خالی، به سادگی دیالوگ ها را مرور می کند تا این بار همه داستان ها را با یک پازل متفاوت کنار هم بگذارد.
حالا دیگر از 24 شاخه گل مریم خبری نیست، سه پایه نقاشی، سفره عقد، امضای ته برگه طلاق، چشمان پل نیومن، تخت، مبل، فنجان قهوه، شمع های روشن، جلد و … نه حتی جعبه ای که قرار است آن را بپوشاند. کلمه شرم آور دیگر مثل قبل نیست. همه آنها در سکوتی سنگین به سر می برند و از تعلق مردم به دور هستند.
این تصاویر یکی پس از دیگری دنبال می شوند و در نهایت به گردنبند مادر و عکس های قدیمی آلبوم و قاب عکس و صحنه ای خالی از مادری که دیگر روی تخت بیمارستان نیست می رسد. اینها حرف های مادری است که در این عکس نشسته و می گوید مگه نگفتم لباس خواب نپوشید؟ اگر آن را بپوشی، دست هایت بو می گیرد.»
همان شب های محبوبی که در پایان داستان پیوند زندگی ماهی و مادر می شود. مادری که از حال به گذشته گریخته و ماه که آخرین جمله اش امید به آینده دارد.
پناهنده با جدا کردن مردم از زندگی و تمرکز بر اشیاء بی جان و عبارات رها شده در هوا، مخاطب خود را در اولین دقایق این قسمت با واقعیت زندگی تنها می گذارد. به تمام لحظاتی که میتوانست ادامه داشته باشد، اما مردم خط خوردند و در نهایت به مادری که از همه خاطرهها به لذت عزیزان شب مانده است.
این چیدمان قطعا در دقیقه 90 به ذهن کارگردان خطور نکرده و از ابتدا به فکر اجرای آن بوده است. از میان تمام نماها و اشیای قابل توجه سریال، یک عکس بدون حضور بازیگران گرفته شد تا در نهایت این ورودی جذاب و قابل توجه شکل بگیرد.
«در پایان شب» به کارگردانی آیدا پهننده بر اساس فیلمنامه آیدا پهننده و ارسلان امیری، جمعه بیست و نهم تیر با قسمت نهم به پایان رسید.