جزئیات دقیق مربوط به اضطراب و سراسیمه بودن مردم ایران و علت آن را از اینجا بخوانید.
فردین علیخواه – جامعه شناس*
«تکرار» یکی از ویژگیهای زندگی روزمره است. عموماً در طول روزهای عادی، کارهای خاصی را تکرار میکنیم. برای مثال، در زمان مشخصی غذا میخوریم و در زمان معینی به خواب میرویم. قبل از خواب، مسواک میزنیم و هر روز برای خرید نیازمندیهای روزانه به یک فروشگاه مشخص میرویم. وقتی دیگران را میبینیم، سلام میکنیم و وقتی به خانه برمیگردیم، لباس راحت میپوشیم. قبل از خروج از خانه، در آینه نگاهی به خودمان میاندازیم و هر روز چای یا قهوه مینوشیم. همچنین، زباله را بیرون میاندازیم، دوش میگیریم و با دوستانمان تماس میگیریم یا به آنها پیام میدهیم. هنگام پیادهروی، سعی میکنیم مستقیم به جلو برویم و به دیگران خیلی نگاه نکنیم. همچنین، از فاصله فیزیکی با دیگران پاس داریم. شاید توجه نکنیم، اما زندگی روزمره دارای یک نظم نسبی است.
چراغهای خانهها در شهر، در زمان خاصی از شب خاموش میشوند و خیابانها در زمان مشخصی پر از آدمها و خودروها میشوند، سپس در زمان دیگری خالی از آدمها و خودروها میشوند. همچنین، فروشگاههای بزرگ یا پارکها در روزهای خاصی مانند آخر هفته بسیار شلوغ میشوند. همه اینها نشانگر وجود یک نظم نسبی در زندگی روزمره است.
زندگی روزمره مبتنی بر قانون است، و منظور من از قانون، قوانین رسمی در اینجا نیست، بلکه قوانین و چارچوب هایی است که نظم را در زندگی روزمره حفظ می کند. به عنوان مثال، ما هر روز غذا می خوریم، اما نحوه غذا خوردن ما تابع قوانین است. ما بدون تصمیم گیری از این قوانین پیروی می کنیم و بنابراین این یک “عادت” مشخصه زندگی روزمره ما است.
بسیاری از کارهایی که در زندگی روزمره انجام می دهیم لزوماً تصمیم نمی گیریم یا به آنها فکر نمی کنیم، بلکه فقط انجام می دهیم. ما هر شب از خود نمیپرسیم که چرا باید دندانهایم را مسواک بزنم، یا چرا باید بخوابم، یا چرا باید روی مبل در حال تماشای تلویزیون راحت باشم، یا چرا باید وقتی به خانه میرسم عوض کنم. ما آرام می خوابیم، مسواک می زنیم یا روز بعد سر کار می رویم!
با توجه به آنچه گفته شد، اختلال به وقوع میپیوندد. این به معنی این است که وقتی موانعی در انجام فعالیتهای روزمرهمان بوجود میآید. فرض کنید میخواهید مسواک بزنید ولی خمیردندان تمام شده است. قبل از مراجعه به دفتر، به بانک میروید اما «سیستم» بانک قطع است. به حمام میروید تا دوش بگیرید اما متوجه میشوید آب قطع است. همچنین، در حال تماشای سریال مورد علاقهتان هستید که برق قطع میشود. همچنین، هنگام صبحانه لیوان چای روی لباستان ریخته میشود که یک روز قبل از خشککن گرفته بودید و آن را به پوشیدن روز دیگر میافزایید. تلاشهای بارها برای تماس با دوستتان نتیجه داده نمیشود و با “رد تماس” روبهرو میشوید. بعد از هماهنگیهای متعدد برای امضای قرارداد اجاره، به دفتر املاک رفته اید اما مالک غایب است. قصد دارید به یک مهمانی بروید اما ماشین شما باطری خالی کرده است. این همه وقوعات به معنای اختلال در زندگی روزمره است. در این شرایط، اغلب در وحله ایستاده و از خودمان میپرسیم “باید چه کنم الان؟”. این اختلالات باعث عصبانیت ما میشوند.
مراقب یک چیز باشید درست است که می گوییم تکرار و «روال» از ویژگی های زندگی روزمره است، اما زندگی روزمره، در دل خود، مجبور به پیش بینی است. در واقع ما رفتار دیگران را پیش بینی می کنیم و ناخودآگاه به همین شکل عمل می کنیم. ما از دیگران انتظار داریم و دیگران از ما انتظار دارند که متعارف عمل کنیم. در واقع، ما بسیاری از این پیش بینی ها را در جریان اجتماعی شدن خودمان می آموزیم. فرض کنید به بانک می روید و در نهایت 20 دقیقه وقت می گذارید، یا فرض می کنید به آژانس املاک و مستغلات می روید و مالک برای امضا می آید، یا فرض می کنید که به طور منظم سریال تلویزیونی خود را در همان زمان تماشا می کنید. پیش بینی بخشی از ضروریات زندگی در دنیای امروز است. «اختلال» دشمن زندگی روزمره است دقیقاً به این دلیل که همه این پیش بینی ها را خنثی می کند.
هارولد کارفینگل، یکی از جامعه شناسان برجسته قرن بیستم، در مطالعات خود به بررسی «اختلالات در زندگی روزمره» توجه ویژه ای داشت. او در قالب تحقیق از دانش آموزانش خواست که در موقعیت های خاص بر خلاف انتظارات یا روال معمول زندگی روزمره عمل کنند.
مثلاً در گفتگوهای عادی روزمره، اگر یک فرد بسیار فرهیخته تکنیک مکالمهای پیشرفته داشته باشد و به طرز حرف زدن با شیوایی خاصی روی آورد، یا زمانی که به خانه میروند، با بیتفاوتی بیش از حد رفتار کنند و انگار هیچ مسئولیتی در قبال کارهای خانه ندارند و به همین ترتیب، وقتی کسی حالشان را میپرسد، واکنش مبهمی نشان بدهند و وضعیت جسمیشان را بهطور مفصل توصیف نکنند.
این تحقیقگر با متن ارائه شده در نظر داشت که برخلاف انتظار، رفتار و رفتارکردن غلط آشنا و اختلالآفرین در زندگی روزمره چه واکنشهایی را از سوی دیگران به همراه میآورد.
اگر برای مثال به فرزندتان هر روز شکلات میدهید، اما یک روز وقتی او دستش را دراز میکند تا شکلات را از شما بگیرد، شما دستتان را بلافاصله برمیدارید. در این موقعیت، واکنش فرزندتان چیست؟
گارفینکل نشان می دهد که وقتی روال زندگی روزمره مختل می شود، مردم مضطرب می شوند و به شدت واکنش نشان می دهند. به گفته وی «آشفتگی» یکی از مهم ترین پیامدهای آشفتگی در زندگی روزمره است.
زندگی در دنیای جدید سردرگمی و ترس را به همراه دارد. اهمیت یافتن فردگرایی و مسئولیت پذیری در قبال انتخاب های خود، زندگی را در عصر جدید دشوار می کند. در دنیای امروز ما دائماً بین انتخاب های مختلف و متفاوت شک داریم.
در جامعه سنتی سنت بر همه چیز حاکم بود و علاوه بر آن فشار اجتماعی شدیدی بر مردم برای اطاعت از سنت وارد می شد. با این حال، در دنیای جدید، سنت کم رنگ شده است و در نتیجه باید مستقلاً در مورد زندگی تصمیم گیری کرد. ازدواج کنم یا نه؟ با کی ازدواج کنم بچه دار بشم یا نه؟ کجا باید زندگی کنم؟ چه کسی را به عنوان دوست انتخاب کنم؟ کجا سرمایه گذاری کنم؟ آیا باید با خانواده ام رابطه داشته باشم یا نه؟ کدام بیمه عمر برای من بهتر است؟
در همه این سوالات ترس وجود دارد. هر تصمیمی که می گیریم ما را به چالش می کشد و شک می کنیم که شاید تصمیم بهتری بوده و ما آن را درک نکرده ایم. به همین دلیل است که می گویم در دنیای امروز و در دنیای بدون سنت، در دنیایی که انسان گزینشی است، زندگی آسان و پر از ترس نیست. اما علاوه بر آنچه گفته شد، نیازها و سختی های زندگی در دنیای جدید، مشکلاتی هم داریم که به جغرافیای جامعه ما بستگی دارد، یعنی مختص آن جغرافیاست.
برای توضیح آخرین نکته به دو مفهوم اغتشاش و پیش بینی برمی گردم.
جدا از دغدغه های خاص زندگی در دنیای جدید که در سطور قبل شرح دادم، سردرگمی های مختلفی بر زندگی روزمره جامعه امروز ایران سایه افکنده است.
“هر روز بیشتر از دیروز نگرانیم. امروزمان از فردایمان بهتر و از دیروزمان بدتر است! ریشه این سراسیمگیها چیست؟ «اختلال، عدمقطعیت و پیشبینیناپذیری». ثبات برای ما تبدیل به نوستالژی شده است و هر روز به انتظار اختلالی جدید در زندگی روزمرهمان نشستهایم.
متأسفانه آنچه در زندگی روزمره ما قابلپیشبینی است صرفاً وقوع اختلالی جدید است که نمیدانیم چیست و چه زمانی بر زندگی ما پرتاب خواهد شد ولی یقین داریم که هست و خواهد آمد. بگذارید کمی صریحتر و بدون لکنتزبان بگویم.”
متأسفانه همواره بیشتر و بیشتر نگران میشویم. امروزمان از فردایمان بهتر نیست، ولی از دیروزمان بدتر است! ریشه این سراسیمگیها چیست؟ این همه اختلال، عدمقطعیت و پیشبینیناپذیری! برای ما ثبات، تنها یک خاطره نوستالژیک شده است. هر روز منتظر اختلالی جدید در زندگی روزمرهمان نشستهایم و این واقعیت آزاردهندهای است. متأسفانه آنچه قابلپیشبینی است، فقط وقوع اختلالی ناخوشایند است که نمیدانیم چه هست و چه زمانی سراغمان خواهد آمد. اما یقین داریم که همیشه وجود دارد و رخ خواهد داد. بگذارید خیلی صریح و بدون ادبیات بگویم.
سیاست رسمی در ایران دائماً زندگی روزمره را مختل می کند. ما دائماً با ناآرامی هایی روبرو هستیم که نتیجه بی تدبیری و بی کفایتی سیاست رسمی است. سیاست رسمی مدام، خواسته یا ناخواسته، به زندگی روزمره ما هجوم می آورد و مسیر و مسیر آن را مختل می کند.
آیا کسی در این جامعه می تواند با قاطعیت به این سؤالات پاسخ دهد که آیا گاز گران می شود یا خیر؟ قیمت خودرو یک سال بعد چقدر می شود؟ آیا وضعیت اجاره در سال آینده به همین شکل باقی می ماند یا افزایش می یابد؟ آیا واقعا قانون عفاف و حجاب اجرا می شود؟ آیا می توانیم سال آینده سفر کنیم؟ اساسا وضعیت کشور در سال آینده چگونه است؟ آیا افق روشنی در مقابل جامعه وجود دارد؟ آیا می توان به ثبات امیدوار بود؟
مردم در حالت ناامن و مضطربی هستند. همه جا دست و پا شده است. بعضی از مردم حتی نمیدانند چه سرنوشتی برای زندگی آنان در آینده منتظر است.
عامل اصلی اختلال در زندگی روزمره، سیاست رسمی در ایران است. در این شرایط، تنها چیزی که از مردم انتظار میرود، سراسیمگی باشد.
نکتهای قابل تأمل وجود دارد و آن این است که اختلال ایجاد شده، تنها به اقتصاد محدود نمیشود. فرهنگ، هنر و در واقع کلیت زندگی ایرانیان نیز تحت تأثیر سیاست رسمی قرار گرفته است. متأسفانه، سیاست یک چیز است که ناگهان زندگی روزمره ما را تباه میکند.
اما یک درس قابل یادگیری هم وجود دارد: اختلال در زندگی روزمره، میتواند واکنش های خشونت آمیز را به همراه داشته باشد، همانطور که گارفینگل توضیح داده است. اختلال در زندگی روزمره، آدمها را عصبانی میکند.
*منبع: مجله موفقیت