منتقد «ورایتی» مینویسد: «هر اینچ از آن نشانی از فیلم نولان دارد. در نوع تجزیه و تحلیل کردن شتابان، گیجکننده و متراکم وقایعنگاری، سایکودرام، تحقیقات علمی، خیانتهای سیاسی، و نوشتن تاریخ با آذرخش این را حس میکنید – در این مورد استعاره محضی نیست زیرا فیلمی که داستان خالق بمب اتم را روایت میکند، به نظر درباره مردی است که آذرخش را ابداع کرده.»
«ایندیوایر» یکی از معدود نشریاتی است که نقدی آمیخته از واکنش منفی و مثبت برای «اوپنهایمر» نوشته است: «آهنگش مثل این است که برای یک سفر میانستارهای طراحی شده، فیلمنامهاش با درجه تراکمی نوشته شده که دانشمندان زمانی تصور میکردند در ذات تئوری محض است، و با دوربین مبالغهآمیز قطع-بزرگ فیلمبرداری شده به شکلی که صحنههای تکراری آن (یا دست کم قطعههای نولانی آن) از سیاستمداران سالخوردهای که به خاطر منقضی شدن مجوزهای ورود به یکدیگر تشر میزنند همان تأثیر ژرف انفجار [هواپیمای] ۷۴۷ در «تنت» (Tenet) را دارد.
منتقد «آپراکس» مینویسد: ««اوپنهایمر» به عنوان یک فیلم سه ساعته به معنای واقعی کلمه، خوب پیش میرود. دلیل مهمش این است که روی یک صحنه به مدت طولانی نمیایستد. شخصیتی داستانش را میگوید و ما فلشبکهایی جزئی میبینیم. گاهی به صورت رنگی، گاهی سیاه و سفید. (مانند فیلم «جیافکی»). شهادت دادن شخصیتی مقدمهای برای صحنهای دیگر میشود و بعد فلشبکی آن صحنه را میبینیم. اتفاقی که در فیلمی بهشدت وابسته به علم بسیار پیچیده، در حکم روشی نسبتاً مؤثر است برای توضیح اینکه چگونه میتوان با شکافتن اتم بمب اتم ساخت.»
منتقد «رولینگ استون» مینویسد: «بیایید از فیلمهایی که درباره مشاهیر ساخته شدهاند و مشاهیری که آنها را ساختهاند ستایش کنیم. «اوپنهایمر» یقیناً فیلمی با تمام ویژگیهای آثار «کریستفر نولان» است که با همه خیر و شری که این عبارت به همراه دارد کامل میشود. ابتدا به سراغ جنبههای خوبش برویم: چند سکانس دارد که یادآوری میکند چرا خورههای فیلم، ژانر-پرستان، و دانشجویان سینمای هنری این کارگردان ۵۲ ساله را یک خداوندگار میدانند. وقتی نولان روشن شده باشد، روشن شده.»
منتقد «ددلاین» مینویسد «اوپنهایمر» تحسینبرانگیزترین دستاورد نولان تا امروز است: «شنیدهام که در توصیفش گفتهاند فیلم صحنههای زیادی از مردانی دارد که دور هم نشسته و حرف میزنند. البته که نولان میتوانست در برداشتی دیگر آن به یک نمایشنامه تبدیل کند، اما این یک فیلم است، و اگر «حرفهای» زیادی در آن است، چنان در حس نفسگیر و سینمایی تصویرسازی بصری تکیه کرده که ممکن است تمام مدت میخکوب شوید.»
منتقد «دیلی بیست» مینویسد: «در هر چرخش داستان، یک بازیگر مکمل بسیار خوب منتظر است، از دیمون گرفته تا بلانت، «کنت برانا»، «رامی مالک»، «جاش هارتنت»، «کیسی افلک»، «متیو مودین»، «آلدن ارنرایک»، و «تام کونتی» در نقش «آلبرت آینشتاین» که میداند تاج بر سر گذاشتن چه بار سنگین مسئولیتی دارد.»
منتقد «والچر» مینویسد: «مقیاس فیلم از نمایش گیرای مورفی میآید و روشی که (با کمک موسیقی متن تشویشآور «لودویگ گورانسن») شما را وارد ذهنیت شخصیت اول میکند به شکلی که میتواند ارتباطی روانی با گذشته بسازد. درک شخصیت رابرت [اوپنهایمر] ساده نیست؛ او مردی خودبین، صریح و گوشهگیر است و از ذکاوتی پیرامون دنیای نادیدنی فیزیک برخوردار است که باعث میشود خودش را نیمه-بیگانه بداند. اما نولان نمیخواهد بیننده با رابرت همدردی کند. فقط میخواهد نشان دهد که چگونه انسانیت تباهشده او میتواند همزیستی داشته باشد با نبوغش در فیلمی که نهایتاً درباره لغزش اخلاقی است و اینکه چگونه کسی که به آرمانهای روشن خویش اطمینان دارد، خود را در مقابل جمعیتی که فریاد [شادی] سر میدهند و مرگ هزاران نفر در ژاپن را جشن میگیرند ایستاده است.»
منتقد «پالیگان» مینویسد: «در دنیای نولان، ما انسانها میتوانیم معنا را در نیروهای عالم جستوجو کنیم، یا آنها را به اراده خود تغییر دهیم، اما در نهایت بر ما حکمفرمایی میکنند. عظمت پیروز است. تا اینکه «اوپنهایمر» پدیدار میشود. تناقض این فیلم – یک حماسه تاریخی سه ساعته درباره فیزیکدان نظریهپردازی که نیروی وحشتناک قلمرو کوانتوم را آزاد کرد و «پدر بمب اتم» شد – این است که بسیار کمتر به علم و مکانیک فیلمهای قبلی نولان گرایش دارد، و بیشتر به آدمها علاقه نشان میدهد. همچنان مقیاسی عظیم و طراحی دقیقی دارد اما فیلمی است که در آن نولان به این گزاره ترسناک میاندیشد که قویترین نیروی جهان ممکن است ما انسانها باشیم.»