هوشنگ گلمکانی تصویر صفحه اول یادداشتش در مجله فیلم امروز درباره #فریماه_فرجامی را منتشر کرده است. این منتقد در بخشی از این یادداشت آورده؛
«فریماه فرجامی تصمیم نگرفته بود که در سال ۱۳۳۱ متولد شود و در دوران دانشجویی و در ۲۶ سالگی اش انقلاب شود. یا وقتی به دنیا آمد نمی دانست ٢٦ سال بعد در کشورش انقلابی میشود که معیارهای گذشته را به هم میریزد. فلسفه بافی نکنم و وارد مباحث هستی شناسی نشوم، میخواهم به این جا برسم که کسی نمی دانست وقتی یک دانشجوی جوان تئاتر به مرحله ای رسیده که حالا می خواهد وارد كار و حرفه مورد علاقه اش که در آن تحصیل کرده بشود، ناگهان معیارهای آن حرفه در سرزمینی که او به دنیا آمده و رشد کرده و حالا میخواهد در آن کار کند عوض میشود. پس از انقلاب بسیاری از چهره های سرشناس سینمای پیش از انقلاب خانه نشین با مهاجر شدند؛ به خصوص زنها در محدودیت بیشتری قرار گرفتند. جرم آنها این بود که سال هایی پیشتر از فریماه فرجامی متولد شده و به حرفه بازیگری مشغول شده بودند. او که البته چنین سابقه ای نداشت و به آن دلیل در محدودیت قرار نگرفت. اما یک مشکل اساسی داشت که با معیارهای جدید در تضاد بود؛ زیبایی!
فریماه فرجامی آن زمان در اوج جوانی و زیبایی بود. او سال بالایی دانشکده ما بود و به دلیل اشتغال من و حتماً او یکی دو بار بیشتر در دانشکده ندیدمش. اما فراوان شنیدم که هر وقت میآید و در حیاط دانشکده چهار راه آب سردار می خرامد سرها به سویش برمی گردد. همان اتفاقی که برای آزیتا حاجیان و افسر اسدی و فریماه بیگلربیگی و برخی دیگر می افتاد. حکایت دراز کشیدن فریماه فرجامی روی چمنهای حیاط دانشکده و نگاههای مشتاق را هم که در این روزها در توصیف دوران جوانی او زیاد خوانده اید. اما در فضای انقلابی آن سالها در تئاتر و سینمای آن دوران جایی برای او نبود. هم مضمونها عوض شده بود و هم معیارها…»
هوشنگ گلمکانی در این یادداشت به این موضوع میپردازد که چرا فریماه فرجامی ب اینکه در سن ۷۱ سالگی درگذشت ولی مرگ تراژیکی داشت. درباره تقدیر تاریخی او که درس تئاتر خوانده بود و میخواست بازیگر شود اما زمانی پا به عرصه گذاشت که معیارهای رسمی زمانه عوض شده بود و او تطابقی با این معیارها نداشت. دو فیلم اولش توقیف شد و برای فیلمهای بعدی باید ظاهر و چهرهاش را ویران میکرد تا دستکم مغایرتی با معیارهای رسمی نداشته باشد… همزمان ویرانگری شخصی او هم در جریان بود. او خیلی زود تمام شد و پایان دهه شصت در واقع پایان کارش بود.