بازگشت برخی از سلبریتی ها به تلویزیون به تازگی بسیار حاشیه ساز بوده است. در ادامه این حواشی رضا رشید پور که قصد اجرای برنامه در تلویزیون را داشت کناره گیری خود را اعلام کرده است.
روزنامه ایران، روزنامه رسمی دولت نوشت: شایعات و احادیثی مبنی بر بازگشت برخی از شخصیتها به تلویزیون در حالی به واقعیت پیوسته است که «نحوه تعامل با سلبریتیها در مدیریت فرهنگی» یکی از برجستهترین موضوعات در کشور در دهه گذشته بوده است.
بدون این که آن را مشکل بدانیم گروههای مختلف همواره سلبریتیها را با پاسخهای از پیش تعیینشده خود مواجه کردهاند و این پاسخها کانون بحثهای مرتبط با موضوع مذکور بوده است. در این میان، برخی از این گروهها با خواستار کماهمیت جلوه دادن حضور سلبریتیها و سهم آنها در آنتن، پس از تجربه سختیها و خواستههای مدیریت آنتن تلویزیون در یک پیچ راهبردی، پیکان را به سمت کار با لایهای هدایتشده نشانه رفتهاند. سلبریتی هایی که در چالش نیستند. و بحران های اجتماعی قبلی تراز مثبتی به جا گذاشته و به نظر می رسد رویکرد و نگرش خود را تغییر داده اند.
نگران حذف، نگران جذب
وحید جلیلی پیش از این چندین بار در تحلیل سلبریتی صحبت کرده بود. جایی در پاسخ به انتقاد از رویکرد سلبریتی ها به حذف می گوید: «نگران چی هستی؟!» از حذف می ترسی؟! اگر چهل سال پنجاه درصد جمعیت کشور را سانسور می کردید چه؟ ایرادی ندارد. اما اگر یک سلبریتی که 20 سال روی آنتن است، شش ماه روی آنتن نرود، از بسیج دانشگاه شریف گرفته تا رسانه های جبهه فرهنگی انقلاب همه سر و صدا می کنند؟ »
بنابراین، از این منظر، چتر «نظریه جذب» اساساً از سر سلبریتی ها فراتر نمی رود، زیرا آنها موجوداتی بدون هیچ فکری، بدون اراده شخصی، بدون اخلاق اجتماعی و البته مضر برای جامعه تلقی می شوند. اما سلبریتی ها چه کسانی هستند و این عنوان در جامعه امروز ایران متعلق به چه کسانی است؟ آیا هر فرد مشهوری یک سلبریتی است؟ هر هنرمندی به خاطر شهرتش یک سلبریتی می شود؟ نقش تلویزیون در سلبریتی شدن یک فرد چیست و صدا و سیما تا چه حد و از چه راه هایی می تواند محدودیت های اعمال این افراد را در شبکه های اجتماعی خود کنترل کند؟
آخر قصه سلبریتیستیزی
وحید جلیلی که همیشه منتقد پدیده «سلبریتی سخیف» بوده است، ادامه می دهد: «سلبریتی را فقط مجری و بازیگر تعریف کرده اند که اشتباه است.» نه اینکه فقط بازیگر و مجری شوند. در بستر تلویزیون باید از ظرفیت هایی که در صنعت، دانشگاه، انتشارات، حوزه های هنری، منبرها و… وجود دارد استفاده کرد. مزیت نسبی شما این است که نظر خود را بیان کنید. که بر ایران، اسلام، ایرانی، هویت و فرهنگ اسلامی و انقلاب اسلامی تاکید و تمرکز داشته باشید.
با این حال پس از چند روز جنجال بر سر بازگشت رضا رشیدپور به تلویزیون، دیروز ایرنا گزارش داد که او با فصل جدید سریال سیم آخر به تلویزیون بازخواهد گشت. حمید مروندی مجری برنامه سیم آخر با اعلام این خبر گفت: حمایت رئیس رسانه ملی، معاون فرهنگی سازمان صدا و سیما و همچنین معاون سیما و تصمیم این عزیزان،برای تولید و پخش سریال جدید سیم آخر باعث دلگرمی عوامل تولید شد و به همین دلیل از آقایان جبلی، جلیلی و برمهانی کمال تشکر را داریم.
همکاری مدیران صداوسیما در این تصمیم بیش از پیش نشان می دهد که نه تنها راهبرد سلبریتی ستیزی شکست خورده است، بلکه مدیریت فرهنگ سازی برای احیای بخشی از سرمایه های اجتماعی، پرکردن آنتن های تلویزیون و ایجاد جذابیت، شکست دوباره دامان “مشهور پوچ” و کناره گیری از موقعیت های قبلی خود. حالا فقط موج های رسانه ای است که افکار عمومی را برای مدتی درگیر می کند و بعد با تغییر تاکتیک آهسته همه چیز سر جای خودش قرار می گیرد.
رویکرد متوازن به سلبریتیها، به دور از بزرگنمایی
با این حال، این مسیر افراطی جایگزینهای متعادلتری دارد که هم از انگیزههای شدید اجتماعی در مواقع چالشها و بحرانها جلوگیری میکند و هم چهرههای مشهور را برای بخشی از مردم که میتوانند نظر خود را بیان کنند، قابل مشاهده میسازد. یک مورد توجه و نظارت لازم است.
رهبر معظم انقلاب در 30 مهر 1401 در جشن فارغ التحصیلی مشترک دانشجویان دانشگاه های افسری نیروهای مسلح اعلام کردند: «برخی از ورزشکاران و هنرمندان نیز مطالبی را بیان کردند. به نظر من مهم نیست؛ در این مورد حساس نباشید جامعه ورزش ما یک جامعه سالم است، جامعه هنرمندان ما نیز یک جامعه سالم است.
عناصر وفادار، علاقمند و شریف در این جامعه ورزش و هنرمندان کم نیستند، حالا چهار نفر این حرف ها را می زنند حرفشان هیچ ارزشی ندارد قضاوت با قوه قضائیه است که آیا سخنان آنها پیگرد قانونی دارد یا نه، اما از نظر افکار عمومی هیچ معنا و ارزشی ندارد و جامعه هنری و ورزشی ما آلوده به این گونه تحرکات با این رفتارهای خصمانه نخواهد بود.
این رویکرد نه تنها اغراق استاندارد در مورد اهمیت سلبریتی ها را به چالش می کشد، بلکه راه مقابله با عیوب آنها را برای بهبود جریان متعادل و عادی در جامعه اضافه می کند. وی از یک سو قانون را فصلی برای رسیدگی به عناوین مجرمانه می داند، فصلالخطاب میداند و از سوی دیگر، موضعگیریهای سلبریتیها را که اغلب برخاسته از هیجانات اجتماعی-سیاسی و تحت تأثیر فالوئرها در شبکههای اجتماعی است، بزرگتر از آن چه هست نمینمایاند.
شفافیت قانون = حاکمیت قانون
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تیرماه امسال با همین تدبیر درباره برخی از سلبریتی ها اظهار داشت: تلاش می کنیم اقدامات مختلفی که انجام می شود بر اساس یک رویه مشخص باشد. این روال را رعایت کنید که اگر یک بازیگر یا هنرمند یا فرهنگی اشتباه کرد باید در محیط کارش نوعی محرومیت برای او در نظر گرفت و فکر میکنم در گذشته هم این این اتفاق در یک فرآیند روشن روی داده است.
در برنامه هفتم تامین مالی، رسیدگی به تخلفات عوامل فرهنگی، هنری و رسانه ای را در قالب کمیته بدوی و انتصابی کارگردان و بازیگری گفت اگر بخواهم از کشور بروم به من می گویند ممنوع الخروج هستم یا تلفنی به من می گویند ممنوع الخروج هستم.
بر این اساس نه تنها قانون گذاری و روان سازی برای حفظ حرمت و قانون مد نظر قرار می گیرد، بلکه لزوم شفافیت این قوانین باعث می شود که همگان در برابر قانون و انگیزه های نقض آن احساس برابری و انصاف کنند.
اگرچه با گذشت زمان «سلبریتیمحوری» و «سلبریتیزدگی» به یکی از عارضههای اصلی رادیو و تلویزیون تبدیل شده بود، اما یک یا چند نفر از افراد مشهور به هر بهانهای که مسیر اشتباهی بود، به این برنامهها دعوت میشدند و به گفتگوی جدی یا صریح پرداختند. اما افتادن در استراتژی «ضد سلبریتی» اشتباه دیگری بود که برای مقابله با رویکرد قبلی اتخاذ شد و اکنون عوارض و مشکلات آن مشخص شده است.