حسین قره: اینجاست که داستان «صخره ای در رودخانه» زنده می شود. وقتی صداهای سرگردان او به بدن انسان از کلیدهای پیانو و جعبه جادویی او می آید.

داستان ترکیبی از سه داستان است: زندگی پیانو ساز بارتولومئو کریستافوری و اولین سازی که او ساخت (سه تا از پیانوهای او هنوز در معتبرترین موزه های جهان هستند). زندگی و مرگ موزیو کلمنتی یکی یکی از اولین نوازندگان پیانو و به نوعی رقیب آمادئوس موتزارت که بیش از صد و ده سونات برای پیانو نوشت و نمونه هایی از آثار او هنوز باقی مانده است و قسمت سوم روایت، حضور فیزیکی ملودی هایی است که در کافه “پدروچی” در شهر “پادوآ” به دنیا آمدند و با درب پیانو نیمه باز و با دستان یک نوازنده زنده شدند. این سه داستان در زیر روایت تهاجم و اشغال ناپلئون به ایتالیا قرار می گیرند.

واقعیت تاریخی چیست؟ کلمنتی چه مدت در ایتالیا زندگی کرد و چگونه درگذشت و… اینکه بارتولومئو کریستافوری در کجا با کلمنتی آشنا شد و در زمان حمله ناپلئون کجا بودند و چگونه صاحب کافه پدروکی نقطه اتصال همه اینها شد به کسانی سپرده می شود که تاریخ بنویس اما آنچه روی صحنه می‌بینیم چیزی فراتر از واقعیت است، اصلاً لازم نیست به داستان متعهد باشیم، زیرا نویسنده و کارگردان با ما، تماشاگر، توافقی نکرده‌اند که قصه بگوید. نکته اینجاست که رضا موسوی به‌عنوان طراح، نویسنده و کارگردان، روایت خودش را برگرفته از تاریخ موسیقی از این روایت‌ها گرفته است. در میان خون و جنگ و ویرانی، «فیومه» (دختری که شکل جسمانی آهنگ/ملودی است) و معنایی چون رودخانه ای روان دارد، یافت و با خالق این به دنیا واگذار کرد. آهنگ، یعنی کلمنتی برای کشف لحظات زندگی. «روچا» برخاسته از کشف و شهود موسوی کلمنتی است، همان‌طور که لباس‌هایش از آسمان می‌افتد و روح خسته از جنگ و خفقان و اشغال از جلوی چشمان ما ناپدید می‌شود. روشا در جایی متولد می شود که تنهایی و درد بر موسیقی سنگینی می کند. روچا به معنای تمسخر، در وسط فیومه جاری می ایستد و عشق آغاز می شود. در میان شور و وجد و شهود و شور عشق، این دو مرگ می آید و همه چیز را با تاریکی به پایان می رساند.

کارگردانی و ایجاد تصاویر با استفاده از مفاهیم فرامتن

اثر تلفیقی از بازی و موسیقی است، یک قطعه موسیقی درباره موسیقی و درباره عشق به موسیقی، قطعه از زمانی شروع می شود که مرگ فرو می ریزد و ملودی ها در خاطره پیانو زیر آوار می مانند و بگذار زندگی اش فراموش شود که بزرگتر از مرگ است فیومه در تخیل خود نوازندگان را با رنگ آبی و روشا روایت می کند و برای ما بازسازی می شود.

رضا موسوی اصلا طراح است، یعنی خیلی از کارهایش با طراحی صحنه های بزرگ اجرای موسیقی همراه است، موسیقی بلد است و اجرای خواندن و ترکیب همه اینها یک نمایش راک در وسط رودخانه ایجاد می کند. . صحنه از نظر بصری کوتاه و مختصر است، نورها گاهی کوچک هستند و سایه ها بخش بزرگی از نمایش را تشکیل می دهند، یک پیانو روی صحنه در منطقه مشخص شده وجود دارد و اثری از پیانو روی پرده سفید دیده می شود. در انتهای صحنه، جایی که نت‌ها و ملودی‌ها می‌آیند و می‌روند (فیومه، روشا و البته سازنده پیانو)، اثر دارای تولیدات بصری و معنی‌داری است که مخاطب را درگیر می‌کند، برای مثال صحنه‌ای که کلمنتی مونولوگ را با او صحبت می‌کند. مخاطب در بخشی که به مخاطب نزدیک‌تر است و رنج می‌کشد، متحول می‌شود و روشا از کلمنتی (به‌عنوان یک هنرمند خسته و رنج‌دیده مثال زدنی) بیرون می‌آید یا متولد می‌شود. همچنین آن که نیم طبقه برای تعویض از سقف پایین می آید.

مهاجمان سرزمین مادری مرگ ترانه ها را رقم می زنند/ چکمه خونین تو در گلوی ماست، آقای ناپلئون، خانم ژوزفین

موسیقی خلاقانه زیبا

با این حال، بخش بزرگی از این نمایش، موسیقی آن است. اثری که تماما توسط بهنام ابوالقاسم ساخته شده است، ساخته ای زیبا، در واقع مخاطب می تواند برای چند لحظه داستان را فراموش کند و با موسیقی اثر همراه شود. در مورد سبک موسیقی که با ملودی های پیانو متولد شده و دارای طیف آوازی با ترکیب سازهای کلاسیک و مدرن تا آرت راک است، بسیار می توان نوشت. در این گروه به جز ابوالقاسمی، پیمان حاتمی، ماهوش عسگری، المیرا نعمت زاده، مهدی امیدی و عرفان رهبران حضور داشتند.

بازی پیچیده خسرو پسیانی و دیبا زاهدی با شخصیت هایی که بدن فیزیکی ندارند

بخش زیادی از کار مدیون بازیگرانش خسرو پسیانی بود که هر دوی آنها کلمنتی را زنده کردند و روشا سعی کرد بازی بین واقعیت و خیال را به تصویر بکشد و درد کلمنتی را – وقتی که زیر پایش افتاد – به نمایش گذاشت و به تصویر کشید. هیجان پیانو روچا وقتی عشق پیدا کرد. دیبا زاهدی دیگر بازیگر این نمایش فیومه را مجسم کرد، ملودی، ملودی که راه می رود، با دنیای بیرون از پیانو ارتباط برقرار می کند و در جعبه اش مدفون است. سروش کریمی نژاد بازیگر نقش کریستفوری هم در کارش موفق بود. اگرچه نکات بصری و بصری وجود داشت که می توان در مورد ضرورت آن بحث کرد; اما اینها نکات خاصی است که در محدوده این فیلم کوتاه نمی گنجد.

مهاجمان سرزمین مادری مرگ ترانه ها را رقم می زنند/ چکمه خونین تو در گلوی ماست، آقای ناپلئون، خانم ژوزفین

این برنامه خرداد و تیر در دو نوبت 18:30 و 20:30 در تالار حافظ اجرا می شود.

5757

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما