عنوان جالب فیلم «قیف» که این روزها روی پرده سینماها می رود، ما را به یاد همه نام های عجیب و جذابی می اندازد که از دوران کودکی در فیلم ها و سریال های طنز کودک و نوجوان دیده ایم و از آن جا نمانده است. ذهن ما سمندون، زیزیگولو یا پاتال و گانجو هنوز برای ما هویت خاصی دارند و به نوعی با خاطرات گذشته های دور پیوند دارند. شاید اگر نام های عجیب و غریبی نداشتند برای ما ملموس نبودند و ماندگار نمی شدند.
به گزارش بازتاب آنلاین، به بهانه اکران فیلم «قیف» ساخته محسن امیریوسفی کارگردانی، نگاهی می اندازیم به تمام شخصیت های جذابی که با نام های عجیب و غریبشان در یادها مانده اند.
قیف | قیف | محسن امیریوسفی ۱۴۰۱
در فیلم «قیف» به کارگردانی محسن امیریوسفی، شخصیت اصلی بازی رضا عطاران خود را خسرو معرفی می کند، اما بعداً اعتراف می کند که نام اصلی او خسرو نیست، «قیف» است. او توضیح می دهد که از سیاره ای به نام هیرکانی می آید و نام کاملش «گلبان دوناتان یاسین دوکسموفدرین» است که به اختصار «قیف» است. مردی که در زمان ساسانیان از سیاره خود به زمین آمد و همه دختران به خاطر شاخ و دم از او می ترسیدند. به همین دلیل شاخ و دم خود را قطع می کند و نام خسرو را انتخاب می کند تا پس از ازدواج به هیرکان ببرد. نام قیف در این فیلم مهم است زیرا به طبیعت ماوراء طبیعی او اشاره دارد. اما در طول فیلم از عنوان قیف برای او استفاده نمی شود و بیشتر او را همنام خسرو صدا می کنند. رضا عطاران در نقش قیف، جز در فلاش بک هایی که به زمان ورودش به زمین بازمی گردد، ماهیتی انسانی دارد و حتی لحن گفتار و رفتارش مانند مردم امروزی است.
qezmit مسافران و روزی روزگاری مریخ بازتاب آنلاین و محسن چگینی 1401 و 1388
پیمان قاسم خانی به عنوان نویسنده سریال «مسافران» به کارگردانی بازتاب آنلاین، شخصیتی به نام قزمیت خلق کرد که چند سال بعد در «روزی رزگاری مریخ» دوباره از آن استفاده کرد. در قسمت های پایانی مسافران مشخص شده بود. یکی یکی از همسایه ها به نام آقای شریفی یک موجود فضایی و از خانواده قزمیت بود. با توجه به ویژگی های بازی اصغر حیدری در این نقش، این موضوع از یک سو مفرح بود و از سوی دیگر شوک بزرگی برای همه به حساب می آمد. دو سال پیش عصر حیدری را در نقش دکتر چمبا در سریال روزی روزی مریخ دیدیم. در این سیاره نیز از گروه قزمیان بود. نام قزمیت مترادف با دردناک و پیچ خورده است، اما طبق تعریف سریال، قزمیت ها گوشتی لذیذ و وسوسه انگیز داشتند که به دلیل خطر انقراض، شکار آن ممنوع بود. به همین دلیل دکتر چامبا در زمره گونه های کمیاب مریخ به حساب می آمد.
61 مسافر بازتاب آنلاین 1388
در سریال «مسافران» به کارگردانی بازتاب آنلاین، هر کدام از شخصیتهایی که از فضا آمده بودند، نامی زمینی داشتند به جز «61» که ربات او به حساب میآمد. نصرالله رادش برخلاف دیگر شخصیتهایی که هویت مشخصی داشتند، روباتی بود که گهگاه به روغن کاری نیاز داشت و اغلب جرقه میزد و میسوخت. طبق تعریف، 61 یک گونه باستانی بود و بنابراین به پوسیدگی ادامه داد. رادش سعی نمی کرد مانند یک ربات عمل کند و شخصیتی کاملا ملموس به نظر می رسید. با این حال او به احساسات دیگران اهمیت نمی داد و رفتارش بارها عجیب به نظر می رسید. بهادر مالکی در روزی روزگاری مریخ در این سریال نقش روباتی به نام 67 را بازی کرد. او همچنین یکی از گونه های باستانی بود. فضایی برای هارد دیسکش نبود و مدام احساس خستگی می کرد. به حرف کسی گوش نمی داد.
samandón samandón ناصر هاشمی 1374
در سریال «سمندون» شخصیت اصلی داستان که کودکی در زیرزمین خانه خاله اش بود، با یک بچه شیطان 2000 ساله آشنا شد که در آنجا زندگی می کرد و منتظر بازگشت مادرش بود. موجودی که شاخ و سم داشت و خود را سمندون معرفی می کرد. دلیل این نام ذکر نشده است، اما در فرهنگ لغت در مقابل نام سمندون نوشته شده که ریشه کلمه سمندرون به معنای درون آتش است و این نام مربوط به فطرت الهی او بوده است. طرح اصلی سریال این بود که از یک طرف پسر می خواست برای کنکور درس بخواند، سمندون به دلیل مزاحمت های مداوم مانع از این کار شد و از طرف دیگر مجبور بود جلوی دایی هایش را بگیرد. شوهر از پیدا کردن او. در مورد حضورش برای بچه های دهه شصت، نام سمندون با موجودی عجیب و وحشتناک تداعی می شود که هنوز از ذهن آنها خارج نشده است.
زیزیگل | قصه های ماهیتابه مرضیه برومند 1373
شخصیت محوری سریال «قصه های تابتا» به کارگردانی مرضیه برومند عروسکی خیالی به نام «زیزیگولو آسیپاسی دراکوتا تابتا» است که به اختصار زیزیگولو معرفی شد. شخصیتی با دو گوش صورتی که هویت مشخصی نداشت. گفته می شد که او از سیاره ای ناشناخته آمده است و می تواند کارهای خارق العاده ای انجام دهد و موقعیت های مختلف را به شیوه خود تغییر دهد. نام کامل خود را برای تغییر هر سمت اعلام می کرد و سپس در موقعیت جدیدی قرار می گرفت. عجیب بودن نام زیزیگولو مستقیما به داستانی بودن این موجود اشاره می کرد و اگرچه سخت به نظر می رسید اما در ذهن همه بینندگان این سریال ماندگار شد. نکته جالب اینجا بود که خانم جمالی، همسایه بالای خانه مادرخانومی و خانه آقای پدری، نمی توانست نام زیزیگولو را درست تلفظ کند و از ابتدا تا انتهای سریال او را «آسیپولیکا» خطاب می کرد.
خپیت | من عاشق زمین هستم ابوالحسن داودی ۱۳۷۲
خپیت نام عجیب بیگانه از فیلم “I Love Earth” است. یک شب به دلیل ممانعت از ازدواج او با دختری به زمین تبعید می شود و در خانه یک راننده تاکسی زندگی می کند. او تمام اطلاعات خود را در مورد زمینی ها از تلویزیون به دست آورده و دنیای واقعی را متفاوت و غریب تر از آنچه تصور می کرد می یابد. خپیت قوانین زندگی زمینی را نادیده می گیرد و خانه خسرو را ترک می کند. او توضیح می دهد که شکل بدنی زمینی دارد و نمی داند چگونه با آن زندگی کند. خسرو وقتی از او می پرسد اسمت چیست صدای بلندی شبیه اسمش می گوید. خسرو از او میخواهد که نامی زمینی برای خود انتخاب کند، اما او راضی نمیشود و مدام از صداهای مختلف برای این نام استفاده میکند تا سرانجام در روزنامه به نام حبیب میپردازد. اما به شرطی که به او خطاب کنند. در واقع خپیت یک نام خلاقانه است که جایگزین صدای وحشتناک می شود.
گنجه | دزد عروسک محمدرضا هنرمند 1368
در فیلم «دزد عروسک ها» به کارگردانی محمدرضا آرتمن، اکبر عبدی در نقش پیرمردی عجیب ظاهر می شود. نام او “گنجو” است و هرگز مشخص نیست که چرا این نام را به او داده اند. با توجه به فضای خانه و تصویر وحشتناک این هیولا، نام گنجو چندان عجیب نیست. با این حال، به گنجی اشاره دارد که به نظر می رسد مادرش با تمام جادوی خود به دنبال آن است. بخش مهمی از بار موسیقی فیلم بر دوش گنجو است. سوار تاب شوید و با آواز «آهای آهای ننه من گشنمه» دور خانه سیاه قدیمی بچرخید. با سرقت عروسک ها و کودکانی که وارد این خانه ترسناک می شوند، نقش او پررنگ تر می شود و تبدیل به یک دشمن بزرگ می شود.
پاتال | آرزوهای پاتال و کوچک. مسعود کرامتی ۱۳۶۸
پاتال در فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» موجودی اسرارآمیز بود که از کره کوچکی بیرون آمد و حاضر شد به این شرط که صاحب کره به او اجازه بازگشت به وطن خود را بدهد، خواسته هایش را برآورده کند. این موجود عجیب شبیه یک پیرمرد کوچک به نظر می رسید که بینی بزرگی داشت، موهایی که جلوی سرش ریخته بود و گوش هایش بالای سر بود. چون سنش بالا بود لقب پاتال برایش انتخاب شد که به همین اصطلاح «پیروپاتال» اشاره دارد. فیلم «پاتال» برای کودکان بسیار مهم بود، زیرا نشان دهنده دنیایی غیرواقعی بود که در آن تمام آرزوها برآورده می شد.