آخرین قسمت از مینی سریال عاشورا به کارگردانی هادی حجازی فر جمعه هفتم شهریور به هوا می رود؛ سریالی با رویکردی متفاوت نسبت به سایر آثار مرتبط با زندگی شهدا که پیش از این در قالب مینی سریال «موقعیت مهدی» مورد استقبال زیادی قرار گرفته بود. حجازی فر در مصاحبه های خود بارها تاکید کرده است که از شخصی سازی پرهیز کرده و به اعتقادات خود ادامه می دهد. به بهانه پایان سریال برخی از گفته های این کارگردان را مرور می کنیم.
به گزارش پی ام آپ، هادی حجازی فر تاکنون چندین مصاحبه درباره «موقعیت مهدی» و «عاشورا» انجام داده است. در این بخش نگاهی می اندازیم به بخشی از اظهارات مهم وی در گفت و گو با روزنامه سازندگی که توسط گلاویژ نادری انجام شده است.
مشکلات در کسب اطلاعات | من چندین مشکل عمده با تحقیق داشتم که فقط یکی از آنها کمبود بودجه بود. در ابتدا تصمیم گرفتیم پایگاه داده خود را پر کنیم و به سراغ منابعی رفتیم که مورد استفاده قرار نگرفتند. مثل کاست هایی که هنوز دانلود نشده بودند. این کاست ها متعلق به فامیل و دوستان و مربوط به سال های 62، 63 و 64 بود، می خواستیم ببینیم کدام روایت درست است؟! قرار بود مهدی باکری را انجام دهم، اما قرار نبود عاشقش باشم، با اینکه عاشقش بودم، باید جستجو می کردم و حقیقت را پیدا می کردم. ما نزدیک به 900 داستان و داستان از خاطرات رزمندگان جمع آوری کردیم. هم در مورد آقا مهدی، هم در مورد حمید یخچالان و هم در مورد رزمندگان ساده و بسیجی. یک تیم تشکیل دادم و یک گروه از افراد خیلی معمولی مثل هنرجویان تئاتر و سایر رشته ها را صدا کردیم. ما به این بچه ها قصه می دادیم و آنها می خواندند. دو سه جعبه درست کرده بودیم. آنهایی که گم شده اند، آنهایی که بد نیستند و آنهایی که خوب هستند. 90 درصد این کار از زباله انجام شده است. چون این بخش عاری از کلیشه بود. من فقط 7 قسمت داشتم که قسمت های ناگفته یا کمتر شناخته شده را بگویم. ما در مرحله تحقیق 7-8 ماه شبانه روز کار کردیم.
ساخت سریال برای سیلی زدن به مسئولان | من سعی نکردم این کار را برای یاد و خاطره سرداران شهید انجام دهم. می خواستم سریالی بسازم که بیشتر برای مسئولان باشد تا مردم. وقتی این داستان ها را خواندم با خودم گفتم اینها معتقد بودند که انقلاب مستضعفین باید انجام شود تا کارگران حمایت شوند و شکاف طبقاتی ایجاد نشود. چطور ممکن است برخی از مدیران از آینده خود نترسند یا به جانشان لطمه وارد شود؟ این میز بیش از هزاران جسد برای شما آمده است. بنابراین، برای من اصل بر ایجاد فضا بود و اگر فضا ایجاد نمی شد، داستان به درد من نمی خورد.
صحنه شهادت را نشان نده. | هر شهادتی که در این سریال می بینید از چشم دیگران می آید. زیرا وقتی دوربین روی این صحنه زوم می کند غیر واقعی می شود. من نمی توانم علیه تصور ذهنی مردم از جنگ شورش کنم. تصویر ذهنی مردم ایران از جنگ با روایت فتح شکل گرفته است. هر گاه کاری را انجام دهیم که چنین نیست، عموم آن را رد می کنند. چون شکل تصویر ذهنی او نیست و اگر دکوپاژ چیز دیگری باشد معتقد است که هست. تمام تلاشم را کردم تا تصویرم شبیه لنز روایت فتح شود.
بازسازی زمستان به تابستان | ما زمستان را در تابستان جنوبی بازسازی می کنیم. قابل تصور نیست؛ سفیدی همه چشمانمان زرد شده بود و مشغول آشپزی بودیم. برخی سکانس ها را نگرفتیم و واقعا متاسفم چون امکانات نداشتیم. من اصلا به جلوه های ویژه اعتقادی ندارم، مگر اینکه تزیینی یا از روی ناچاری باشد. کارگردانی مرا پیر می کند و خود را کارگردان، نویسنده، طراح صحنه، کاریکاتوریست و سپس بازیگر می دانم. من هرگز رویای بازیگری را در سر نمی پرورانم.
انتخاب بازیگران | زنگ میزنیم. دوست داشتم چهره ها چهره های معصوم آن دوران باشند و البته شباهت در انتخاب نقش داشت که کار ما را بسیار سخت می کرد. بخش مهمی از کار بازیگری است که البته آدم را بدبخت می کند.
به مخاطب باج ندهید. | مهدی باکری خیلی غریبتر و صمیمی تر از آن چیزی بود که من به او نشان دادم. اگر بخواهم ایمان به کسی را خلاصه کنم، می گویم مهدی باکری. او حمید و همه فرماندهانش را از دست داد و تا آخرین لحظه ماند و هر کاری کرد برمی گردد. برنمی گردد در ابتدای تولید سریال به احسان، پسر حمید باکری قول دادم و به او گفتم که داستان را جعل نمی کنم و مخاطب را نجات نمی دهم. من چیزی را که باور دارم می گویم و دروغ نگفتم. شاید همه چیز را نگفتم چون راه انجام این نوع کارها ساده نیست. راه را برای مجردهای با انگیزه ای مثل من هموار کرد. سعی کردم روحیه کار را حفظ کنم. در ابتدای سریال دوربین های بیشتری در دستم بود اما در مقطعی همه را حذف کردم چون معتقد بودم باید مهدی باکری را به عنوان کارگردان نشان دهم نه خودم. من واقعاً نه می خواستم چهره او را تحریف کنم، نه به هیچ وجه آن را تطهیر کنم و نه جنبه معنوی به آن بدهم.
مینی سریال «عاشورا» در هفت قسمت، گوشه ای از زندگی شهیدان مهدی و حمید باکری را روایت می کرد که در آن رشادت های لشکر 31 عاشورا به تصویر کشیده شد. نسخه سینمایی این مجموعه با نام «وضعیت مهدی» نیز برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر شد.