به نقل از شمانیوز، به محض اینکه عقربه های ساعت از 12 شب می گذرد، پلک ها چنان سنگین می شوند که انگار وزنه ای به آن چسبیده اند، اما مرد اهوازی 45 سال است که نخوابیده است.
سال ۱۳۸۸ گروهی از خبرنگاران به سراغ فردی غریبه در اهواز رفت. کسی که سالهاست نخوابیده متن کامل گزارش را اینجا بخوانید:
طاهر ترابی 56 ساله از این که ۴۵ سال است پلک هایش را به مدت ۵ دقیقه هم روی هم نگذاشته است. در تمام این سالها انواع داروها و درمانها را امتحان کرده، اما لحظهای هم نتوانسته بخوابد.
در اهواز کسی نیست که طاهر ترابی را نشناسد. از روستای غریب لت کرآباد اهواز ردیابی او را گرفتیم و همه جا را دنبالش گشتیم تا اینکه به شرکت توسعه نیشکر رسیدیم و سرانجام او را در آنجا پیدا کردیم. به محض شنیدن خبر طاهر از یکی از همکارانش شروع به خندیدن کرد. منظورت طاهر هست؟ میشناسمش اونی که خیلی وقته نخوابیده؟ همه او را می شناسند. ضمناً او اکنون در فضای سبز شرکت مشغول به کار است. هر وقت او را می بینم از او می پرسم طاهر هنوز شب بیداری؟ تو نخوابیده ای او هم می گوید بله من هرگز نمی خوابم.
کاش به سرش نمی زدم.
همه این بی خوابی ها از یک شیطنت کودکانه شروع شد. طاهر در آن زمان 11 سال داشت. او ماجرا را این گونه توصیف می کند: «در آن زمان من خیلی جوان بودم و دوست داشتم با دیگران سر و کار داشته باشم، کارگری روی زمین نشسته بود و من یک سوسک بزرگ را برداشتم و برای مسخره کردنش آن را پایین پیراهنش انداختم. بینوایان. کارگر بلند شد و به دنبالم آمد، آنقدر دویدم که بیهوش شدم، خسته و کوفته ایستادم تا نفسی تازه کنم که ناگهان کارگری آمد و با چوبی که در دست داشت به سرم زد، از آن به بعد این خواب به سرم آمد. مرا حرام کرده است.»
طاهر 11 ساله سردرد داشت، شب اول خوابش نمی برد، شب دوم هم نمی توانست بخوابد و شب های بعد هر کاری کرد، نتوانست پلک هایش را ببندد. از بی خوابی خسته شده بودم. دنبال راه حل بودم او بی خوابی خود را با پدرش در میان گذاشت. دکتر رفتیم و بعد از معاینه به پدرم گفت پسرش از این به بعد دچار بی خوابی می شود. پدرم که خیلی ناراحت بود گفت یعنی دارو نیست؟ شما نمی توانید آن را انجام دهید؟ دکتر هم گفت که میشه عمل کرد ولی بعد از 18 سالگی.
برای رهایی از بی خوابی طاهر 12 میلیون تومان برای عمل جراحی طاهر هزینه می شد اما او چنین پولی نداشت
طاهر 18 ساله شد، 20 سالش تمام شد و 27-26 ساله بود تا اینکه حرف های دکتر را به خاطر آورد و آماده عمل شد، اما حرف های دکتر او را لال کرد. “هزینه این جراحی 12 میلیون تومان است، مشکلی ندارید؟” اما به دست آوردن این پول برای طاهر بسیار سخت بود. او فقط می توانست غذای 13 نفر از اعضای خانواده اش را تامین کند، اما هزینه 12 میلیون تومانی برای جراحی اش برایش مقدور نشد. طاهر با لبخند می گوید: امسال 45 سال می شود که همدیگر را ندیده ام. جالب اینجاست که طاهر خیلی وقت است که نخوابیده اما اصلاً احساس خستگی نمی کند و هر روز صبح آماده سر کار است.
من اینجوری میخوابم
وقتی یک یا دو ساعت کمتر از حد معمول می خوابد، آنقدر بداخلاق می شود که سرش ناپدید می شود! اما برای طاهر خسته و خواب بسیار جالب است. «دستهایم را پشت سرم میبندم، چشمانم را میبندم و دراز میکشم. “وقتی خمیازه می کشم به این معنی است که خوابم می آید، اما بعد از چند ثانیه گیج می شوم.” روزی طاهر متوجه شد که پزشکی را پیدا کرده اند که داستان بی خوابی او را شنیده و می خواهد او را از این درد بی درمان نجات دهد.
بعد از آن، او شال و کلاهش را برداشت و با همسرش به مطب دکتر مذکور رفتند. پزشک برای او قرصی تجویز کرد و این قرصها را در لیوانی آب حل کرد و به او داد تا بخورد. بعد از حلقه شدن قرصها در آب، این محلول شبیه شیری شد و پزشک به او گفت که باید آن را بنوشد و بعد به مدت ۱۵ دقیقه به آرامش بنشیند تا به خواب بروید. بعد از آن او قرصها را خورد و دکتر را آگاهانه مشاهده میکرد در حالی که دکتر به ساعتش نگاه میکرد. او میگوید یک ربع گذشت و هیچ تغییری در وضعیت من رخ نداد و پس از یک ساعت، من همچنان با چشمان باز به دکتر نگاه میکردم.
نخوابیدم اما بدنم شروع به خارش کرد.» البته طاهر در این سال ها یک بار خوابیده و آن هم چند ثانیه؛ «یک بار در شرکت راه می رفتم، یک در شیشه ای سر راهم بود. که ندیدم و سر در گم وارد شدم. چنان ضربه ای به سرم خورد که سه ثانیه از هوش رفتم. فقط یک بار خوابم برد.» طاهر از داروهای شیمیایی گرفته تا گیاهی انواع و اقسام داروها را مصرف کرده است، اما تاکنون که با او مصاحبه می کنیم، هیچ کدام از آنها عارضه ای نداشته است.
هیچ کس نمی خوابد
ماه رمضان که می شود خانواده و همسایه ها را بیدار می کند. گاهی شب ها با دوستانش بیرون می رود. یک بار چند نفر از دوستانش قرار گذاشتند که طاهر را تا صبح نگه دارند تا ببینند می خوابد یا نه، اما فقط تا ساعت دو نیمه شب بیدار ماندند و بعد روی زمین افتادند.
طاهر شب های بی خوابی خود را اینگونه به صبح میرسد؛ “گاهی اوقات من سریال های تلویزیونی می بینم. من عاشق فیلم های کاراته هستم. “گاهی پیاده روی می کنم یا دوچرخه سواری می کنم.” طاهر به مدت 18 سال در شرکت توسعه نیشکر کار کرده است. اولاً به دلیل اینکه او می توانست شب ها را بیدار بماند، تبدیل به نگهبان شد و پس از مدتی به عنوان راننده و هم اکنون به عنوان پیمانکار در این شرکت مشغول به کار است.
بی خوابی او گاهی باعث ترس دیگران به خصوص پزشکان می شود: «یک بار عمل کردم و دکترها نمی دانستند نمی توانم بخوابم، به من آمپول بی حسی تزریق کردند، ناگهان یکی از پزشکان به چشمان من نگاه کرد و ترسید. گفت: «هنوز نخوابیدی؟» به او گفتم که من هرگز نمیخوابم و پزشکان باید بیحسی موضعی بدهند.
اما همسر طاهر که دختر عمویش نیز هست با علم به این موضوع او را انتخاب کرد. او این را می دانست و حاضر شد با من ازدواج کند. فرزندان طاهر با بی خوابی پدر مشکلی ندارند و تا حدودی به آن عادت کرده اند. شب هایی که فوتبال دیر می شود تا صبح با آنها جلوی تلویزیون می نشینم. طاهر در بی خوابی دو رقیب دیگر دارد. یکی خانمی که در کرمانشاه زندگی می کند و ۳۵ سال است که خواب به چشمانش نیامده و دیگری یک مرد جنوبی است که ۳۵ سال است نخوابیده است.
در همین حال وقتی دانشجویان به پست طاهر می آیند و از بی خوابی او مطلع می شوند، با تأسف به او می گویند که خوب است که نخوابی و می توانی درس بخوانی و دکترا بگیری. طاهر هم می گوید کاش من جای تو بودم و فقط یک ساعت چشمانم را می بستم.