یادداشت‌هایی درباره انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم (نوشتار دوم)

 عصر ایران ؛ دکتر رسول بابایی – در انتخابات کشورهای گوناگون رایج است که با پایان یافتن دوره زمامداری رئیس‌جمهور مستقر، بحث تداوم دولت در انتخابات پیش رو مطرح شود؛ حال چه از طرف خودِ رئیس دولت که برای پیروزی مجدّد تلاش ‌کند و چه از طرف نزدیکان وی که خود را به او و دولتش منتسب ‌می‌نمایند تا به‌نوعی بتوانند از ظرفیت‌ها و امتیازات آن بهره‌مند شوند.

شرایط کنونی کشور ما به‌واقع وضعیت منحصربه‌فرد و ویژه‌ای است؛ چراکه رئیس‌جمهور مستقری در صحنه انتخابات و فضای سیاسی کشور حضور ندارد. لذا، در اینجا سخن از چند موضوع و نکته حائز اهمیت به میان می‌آید که در ادامه بدان‌ها پرداخته و در پایان هم به صورت مصداقی وضعیت چند چهره شاخص میراث‌داران را از نظر گذرانده و فرصت‌ها، قوت‌ها و ضعف‌ها، تهدیدهای آن‌ها را بررسی می‌کنیم:

 ذکر برخی نکات در خصوص کمپین میراث‌داران 

نکته اول این است که مرحوم رئیسی توانست در انتخابات 1400 حدود 18 میلیون رأی را به خود اختصاص دهد که بنظر بخش قابل توجهی از آن را می‌توان پایگاه اجتماعی ایشان و جریان سیاسی متبوع وی در نظر گرفت. هرچند براساس برخی نظرسنجی‌ها و مشاهدات میدانی، پس از گذشت سه سال، از محبوبیت او تا حدّی کاسته شده بود، با این‌وجود، با شهادت ایشان در حین خدمت، مجدّداً موجی احساسی و عاطفی به‌وجود آمده و فضا به نفع “شهید رئیسی” و دولت ایشان تغییر کرد.

طبیعی است که در چنین وضعیتی عدّه‌ای بخواهند با ادّعای نسبت و پیوند با آقای رئیسی و با شعار تداوم‌بخشی و تکمیل خدمات دولت سیزدهم، وارد کارزار انتخاباتی ‌شوند. لذا، شاهدیم که در برنامه‌ها و گردهم‌آیی‌های مربوط به درگذشت مرحوم رئیسی نیز این موضوع به شکل‌های گوناگون عنوان شده و افرادی به‌صورت سازماندهی‌شده یا مستقل دم از ضرورتِ برسرکارآمدن رئیس‌جمهوری شبیه ایشان می‌زنند. تاجایی‌که برخی مثل آقای شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، با بیان اینکه مردم به دنبال الگویی مثل رئیسی هستند و در پی کسی نمی‌روند که با شیوه او زاویه دارد، از شورای نگهبان خواست که سوابق کاندیداها را بررسی کرده و چنانچه با مشی رئیسی متفاوت بود، آن‌ها را تأیید صلاحیت نکند. در مجموع، بنظر می‌رسد که فضای عمومی کشور در حال حاضر به سود کمپین میراث‌داران سنگینی می‌کند.

نکته دوم به ظرفیت‌ها و فرصت‌ها و امکانات کمپین میراث‌داران مربوط می‌شود‌. به‌طورکلی، راه‌اندازی کمپین و طراحی استراتژی‌های انتخاباتی برای جریانی که درصدد حفظ وضع موجود و تداوم آن است امری آسان‌تر می‌باشد.
به همین جهت است که شاهدیم اکثر رؤسای جمهور مستقر برای دور دوم نیز در مقام خود ابقا می‌شوند. به‌همین‌ترتیب، ابلاغ شعارها و پیام‌های انتخاباتی نیز با سهولت و گستردگی بیشتر و بهتری صورت می‌گیرد. در خصوص مورد خاصّ کشور ما هم، چنانکه اشاره شد، فضا – البته تا بدینجا – به نفع تدوام دولت رئیسی تغییر کرده و تداعی‌های مثبتی از آن در بخشی از اذهان عمومی نقش بسته است.

امتیاز دیگرِ کمپین میراث‌داران به فضای تبلیغاتی وسیع و پایگاه اجتماعی مشخص، معتقد و سازماندهی‌شده برمی‌گردد که نشان داده‌اند در شرایط مختلف حاضرند به صحنه آمده و  به حمایت از جریان‌ها و شخصیت‌های مورد نظر بپردازند. مورد دیگر به این موضوع برمی‌گردد که با توجه به فضای سنگینی که بعد از شهادت رئیس‌جمهور فقید و یاران ایشان به‌وجود آمده، امکان به‌زیرسوال‌بُردن دولت سیزدهم و انتقاد از آقای رئیسی بدل به امری بسیار سخت و پُرهزینه شده است. 

کمپین میراث‌داران : ما راه رئیسی را ادامه خواهیم داد
نکته سوم به چالش‌های پیش روی کمپین میراث‌داران اشاره دارد. دراین‌باره، نخستین چالش این است که ملاک و معیار اینکه یک کاندیدا نماد تداوم‌ راه رئیسی است، چیست؟ و اینکه پایگاه اجتماعی مذکور چگونه می‌تواند او را تشخیص دهد؟ آیا این معیار، ارتباط و نزدیکی شخصی با آقای رئیسی است؛ آیا حضور در دولت اوست؛ یا آیا بحثِ گفتمانی و رویکردهای مشابه نسبت به موضوعات گوناگون است؟!

چالش بعدی بحث ضرورت و امکان اجماع در بین کاندیداهایی است که با ادّعای تداوم‌بخشی در صحنه انتخابات حاضر می‌شوند. روشن است که چنانچه چنین ائتلاف و اتحادّی شکل بگیرد، رقابت با کاندیدای مورد حمایت همگان بسیار سخت خواهد بود؛ ولی از شواهد و نشانه‌ها بنظر می‌رسد که چنین اجماعی در بین نیروهای مدّعی میراث‌داری و تداوم راه رئیسی، چندان در دسترس نیست؛ چراکه دست‌کم تا زمان نگارش این یادداشت، از چهره‌های گوناگونی به عنوان شخصیت‌های نزدیک به  رئیسی و دولت او یاد می‌شود که هر یک از آن‌ها در موقعیت‌های متفاوتی در طیف اصول‌گرایی جای می‌گیرند.
به‌طوری‌که در درون دولت از محمد مخبر، معاون اول، محسن منصوری، معاون اجرایی، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد، مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی، و داود منظور، رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، سخن به میان آمده است.

در خارج از مجموعه دولت نیز از سعید جلیلی،  علیرضا زاکانی، و سعید محمد نام بُرده می‌شود. توجه داریم که وقتی ادّعای ضرورت تداوم‌بخشی راه شهید رئیسی و خدمات صادقانه و خالصانه ایشان مطرح است، چنانچه دعوا بر سر جانشینی بالا بگیرد، ممکن است در میان پایگاه اجتماعی حامیان این تلقّی شکل بگیرد که عدّه‌ای درصدند تا نام و یاد مرحوم رئیسی را مصادره کرده و از فضای احساسی و اعتقادی پس از شهادت ایشان سوءاستفاده کرده و خود را به قدرت برسانند. موضوع دیگر این است که اساساً خود این فضای عاطفی که به نفع کمپین میراث‌داران به‌وجود آمده هم ممکن است برقرار نمانده و حتّی به ضدّ خود بدل شود.  

زاکانی و جلیلی
چالش دیگر به وضعِ موجود، به لحاظ‌های گوناگون مدیریتی_سیاسی، اقتصادی_معیشتی، و اجتماعی_فرهنگی، برمی‌گردد. به نظر می‌رسد که در هر یک از حوزه‌های فوق مسائل و مشکلات عدیده‌ای وجود دارد که کارِ دفاع از عملکرد دولت سیزدهم در آن‌ بخش‌ها را بسیار سخت می‌کند. در واقع، چنانچه کمپین رقیب بتواند بین شخصیت   رئیسی و کارآمدی و عملکرد دولتِ وی تمییز قائل شده و انتقاداتی جدّی را نسبت به وضعیت موجود و کارنامه دولت رئیسی وارد آورد، یکی از مهم‌ترین امتیازات کمپین میراث‌داران نه‌تنها سودمندی خود را از دست می‌دهد بلکه به پاشنه آشیل آن‌ها تبدیل می‌گردد.

 بررسی وضعیت میراث‌داران شاخص

محمد مخبر
با توجه به اینکه مخبر در حال حاضر و پس از شهادت آقای رئیسی، به عنوان سرپرست نهاد ریاست جمهوری، مسئول اداره دولت است و پیش از این هم در مقام معاون اولی، بعد از رئیس‌جمهور، عهده‌دار عالی‌ترین مقام اجرایی کشور بود، انتظار می‌رود که ایشان، بیش از هر شخص دیگری در دولت، بتواند ادّعا و پیام تداوم دولت شهید رئیسی و خلل وارد نشدن به مسیر خدمت را مطرح نماید. لذا، چنانچه در میان حامیان گفتمان مرحوم رئیسی، اجماعی بر روی وی صورت گیرد، می‌تواند او را به یکی از گزینه‌های جدّی انتخابات تبدیل کند.

محمد مخبر
بااین‌وجود، چالش‌هایی مهم در مسیر کاندیداتوری آقای مخبر وجود دارد که ـ در زمان نگارش این نوشتار ـ ما را به این نتیجه می‌رساند که ایشان اصلاً وارد عرصه رقابت نشود. نخستین چالش به ضعف کاراکتر در وی برمی‌گردد؛ از زبان بدن و سخنوری گرفته تا برقراری ارتباط با افکار عمومی و اظهارات و پاسخ‌های فی‌البداهه! برای نمونه به جواب ایشان به خبرنگاری بنگرید که درباره کاندیداتوری از او سوال کرد ( و او  گفت: ما که حمالی می کنیم، این چه حرفیه؟!) یا سخنرانی ضعیف وی در مراسم آغاز به کار مجلس دوازدهم را به یاد آورید. در نظر داریم که محمد مخبر هرگز در هیچ انتخاباتی کاندیدا نشده و تجربه راه‌اندازی کمپین و حضور در عرصه رقابت و ایجاد موج و بسیج حامیان را ندارد. در واقع، از شواهد ـ چه قبل از حضور وی در دولت و چه پس از آن ـ چنین می‌توان برداشت کرد که ایشان نه علاقه‌ای به این امور داشته و نه از تبحّری در این خصوص برخوردار است. 

چالش دیگر آقای مخبر این است که پایگاه اجتماعی دولت سیزدهم، ایشان را به عنوان مهره‌ای کلیدی و نزدیک به دولت مرحوم رئیسی و شخص ایشان به‌شمار نمی‌آورد. به نظر، در اذهان عمومی این‌گونه شکل گرفته است که مخبر که پیشتر هیچ ارتباطی با آقای رئیسی و تیم او نداشت، به دولت اضافه شد تا خلأ اجرایی آن را تکمیل کند. در ادامه هم وی نخواست یا نتوانست که به حلقه اصلی یاران رئیسی بپیوندد و حتّی اختلافاتی نیز با آن‌ها پیدا کرد. این تعارضات تا جایی است که گفته می‌شود نزدیکان مرحوم رئیسی درصددند تا مشکلات اقتصادی دولت سیزدهم را به مخبر، یعنی فرمانده اقتصادی آن دولت، نسبت دهند. 

در مجموع، محمد مخبر، بیش از آنکه فردی سیاسی و ایدئولوگ باشد، شخصیتی بوروکرات و اجرایی دارد که موجب می‌شود وی نتواند در گعده‌های جناحی نقش محوری یافته و حمایت باندهای قدرت را جلب کند. در سطحی دیگر، از اینکه بدنه حامی رئیسی را با خود همراه کند نیز ناتوان است. 

مهرداد بذرپاش
چند سالی می‌شود که هواداران بذرپاش در تلاش بوده‌اند تا وی را به عنوان مصداق جوان مؤمن انقلابی مورد نظر رهبری معرفی نمایند که با وجود جوانی، از سابقه مدیریتی و اجرایی خوبی برخوردار بوده و در دیوان محاسبات عملکردش مورد تمجید آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفته است. بذرپاش شخصیتی کاملاً سیاسی و تشکیلاتی داشته و چندین سال است که تیم و رسانه به راه انداخته و به‌طورجدّی در فضای سیاسی کشور فعال است. به لحاظ فیزیکی و بیانی و نحوه تعامل و رقابت هم ویژگی‌های خوبی را داراست. بنابراین، بنظر می‌رسد که با توجه به حضورش در کابینه مرحوم رئیسی، بتواند از گزینه‌های اصلی میراث‌داران باشد. 

بذرپاش و رئیسی
با این حال، بذرپاش هم در عرصه رقابت برای تصاحب مقام ریاست جمهوری با چالش‌هایی قابل توجه روبروست. نخستین مورد این است که وی نیز باوجود حضور در دولت رئیسی، چندان شخصیتی نزدیک به ایشان به‌شمار نمی‌آید. در نظر داریم که او از ابتدا در جمع هیئت‌وزیران حضور نداشت و پس از درگذشت رستم قاسمی، به وزارت مسکن، راه، و شهرسازی رسید.

موضوع دیگر اینکه مهرداد بذرپاش با محمود احمدی‌نژاد است که وارد عرصه مدیریتی و سیاسی کشور می‌شود، ولی پس از چندی که او از قدرت کنار می‌رود، از وی فاصله می‌گیرد. در ادامه هم به محمد مخبر نزدیک شده و به‌واسطه این ارتباط به دولت سیزدهم راه می یابد.
لذا، نزد مخاطب این‌گونه تداعی می‌کند که برای او هدف به منصب و جایگاه رسیدن است. امری که در میان حامیان و پایگاه رأی شهید رئیسی چندان پذیرفته نیست. علاوه بر این‌ها، عملکرد ایشان در حوزه ساماندهی و ساخت مسکن و نیز در موضوع سقوط سخت و تلخ بالگرد رئیس‌جمهور و یاران ایشان، وی را می‌تواند از سوی رقبا به چالش بکشاند. 

محمدمهدی اسماعیلی
اسماعیلی را شاید بتوان نزدیکترین فرد به مرحوم رئیسی در دولت دانست که از زمان قوه قضائیه با ایشان همکاری داشته و روابط خوبی هم با حلقه اصلی یاران او دارد. تاجایی‌که خانواده آقای رئیسی اظهار کرده‌اند که قصد حمایت از هیچ کاندیدایی را در انتخابات ندارند، ولی اگر بخواهند از شخصیت شایسته‌ و مورد اعتمادی در این خصوص نام ببرند، آن فرد محمدمهدی اسماعیلی است. 

اسماعیلی و رئیسی
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همیشه وزارتخانه پُراهمیتی در جمهوری اسلامی بوده و معمولاً اخبارِ آن در رسانه‌ها بازتاب زیادی پیدا می‌کند. وزیرانی هم که در مقام متصدّی آن قرار گرفته‌اند، اکثراً جزو رجال سیاسی برجسته کشور به‌شمار می‌آیند. ازاین‌رو، آقای اسماعیلی این امکان را داشته است که از یک چهره نسبتاً گمنام در فضای سیاسی کشور، به شخصیتی تقریباً شناخته‌شده تبدیل گردد ـ دست‌کم در میان اهالی فرهنگ و هنر و کنشگران سیاسی.

بااین‌حال، این وزارتخانه در عینِ مهم‌بودن، همواره پُرحاشیه و محلّ حرف‌وحدیث‌ها و منازعات فراوان بوده است. اسماعیلی نیز در دوره سه‌ ساله‌ای که عهده‌دار وزارت ارشاد دولت سیزدهم بود، با چالش‌های گوناگونی روبرو شد ـ به‌ویژه در دوره مربوط به درگذشت مهسا امینی و وقایع پس از آن. 

گذشته از آن، چالش اساسی و بغرنج ایشان به این موضوع برمی‌گشت که بدنه سیاسی حامی رئیسی از وزارت ارشاد اسلامی در خصوص موارد مربوط به آن وزارتخانه، اقدامات و برخوردهای جدّی و فوری مطالبه می‌کرد و در مقابل، بدنه فرهنگ و هنر کشور، دغدغه‌ها و انتظارات دیگری داشتند. لذا، می‌توان نتیجه گرفت که بخش اعظم تمرکز و انرژی وی، به مدیریت این تنگنا و فضای دوقطبی اختصاص یافت و ایشان نتوانست که دستاورد و اقدام برجسته‌ای را در این حوزه به نام خود ثبت نماید.

این در حالی است که از همان ابتدا هم که اسم ایشان برای وزارت ارشاد مطرح شد، برخی با پیش کشیدن تحصیلات و سوابق سیاسی وی ـ معاونت سیاسی استانداری اصفهان ـ او را مناسب این پُست ندانسته بودند. البته حتّی چنانچه بپذیریم که آقای اسماعیلی در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم عملکرد موفقی داشته است، با توجه به اینکه در حال حاضر عمده مسائل و مشکلات کشور در حوزه‌های اقتصادی و امور خارجی است، ایشان نمی‌توانند حرف چندانی برای گفتن داشته باشند.

البته موضوع حجاب و ایجاد برخی محدویت‌ها که از مسائل روزِ کشور هستند، تا حدی به حوزه ایشان مربوط می‌شوند. بااین‌وجود، در این قبیل موضوعات هم چالش در اینجاست که اقدامات و شعارهای تندی که موافقت و رأی برخی را جلب کند، به طردِ شدید از طرف مقابل می‌انجامد. لذا در این شرایط، آقای اسماعیلی هرگز نخواهد نتوانست که مجموع آرای خود را از یک میزان خاصّی بیشتر کند.
 
پانوشت: در نوشتاری جداگانه به چهره‌هایی همچون سعید جلیلی، پرویز فتاح، علیرضا زاکانی، و سعید محمد خواهیم پرداخت که، در خارج از مجموعه دولت، می‌توانند مدّعای تداوم و جانشینی مرحوم رئیسی را داشته باشند.

 

منبع:عصرایران

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما