فیلم صدف فاطمی “بت” یکی یکی از مهمترین آثار کارنامه ایرج قدری است. داستان آن چنان تلفیقی از درام و جنایی است که مخاطب را تا آخرین صحنه روی پای خود نگه می دارد. نقش «صادق» را بهروز ووشوقی و نقش «گروهبان پست» را ناصر ملکمطی ایفا می کنند. یک ترکیب منحصر به فرد. شخصیتی که نیازی به بازی سخت نداشت، اما جزییاتی می خواست که مخاطب را درگیر کند و بهتر از بهروز ووشقی از پس این بازی، این گستاخی و این همذات پنداری بر می آمد. از سوی دیگر ناصر ملک مطیعی دیگر شخصیت تاثیرگذار فیلم است که کارت سرنوشت «صادق» را در دست دارد.

ایرج قادری را خیلی ها با فیلم «می خواهم زنده بمانم» می شناسند. اسمش که می آید همه آن سکانس های طلایی فرامرز هاروکان را مرور می کنند که چگونه با بازی خوب فاطمه گودرزی سعی کرد «فرنگیس» را از اعدام نجات دهد. گره ای که زندگی دو نفر را با پیوندی پیوند می دهد که در نهایت منجر به از هم پاشیدگی یک رابطه، یک زندگی و همه چیز ساخته شده می شود. انگار تبر گرفتی و ریشه های پیوندهایی را که به سختی ساخته شده اند در میان بیشه ها بریدی. و آزمایشات آیا «فرنگیس» مقصر است یا تصادفی وقایع او را به این داستان کشاند؟ تلاش برای نجات جان فردی که جانش به طناب و چهارپایه بسته است. بمیر یا بمان فرمانز تا صبح اعدام پای فرنگیس و داستانش و پای آن چوبه دار لعنتی بود. اما این تنها مضمون فیلم قدیر نیست که نبرد زندگی انسان و چوبه دار را روایت می کند و بیننده را در داستانی غوطه ور می کند که همه چیز به زندگی انسان بستگی دارد. ایرج قادری در سال 1355 با فیلم «خفاش» بار دیگر داستانی را خلق کرد که تا حد قضاوت مردم پیش رفت، این بار درباره شخص دیگری. داستان ایثار از دست دادن ایستاده، از دست دادن، از دست دادن، از دست دادن، از دست دادن. حاشیه باریک شهادت که می تواند به معنای تفاوت بین مرگ و زندگی انسان باشد.

بهروز ووشوقی در نمایی از فیلم خفاش

داستان از آنجا شروع می شود که «صادق» و «نعیم» محموله ای از کالای قاچاق را به یاور تحویل می دهند و فرار می کنند. زن جوانی برای کمک به پدر بیمارش می آید. «نعیم» به سرپرستی دختر می رود و «صادق» به حمایت از زن می ایستد و این فداکاری مسیر زندگی او را تغییر می دهد. «نعیم» توسط «صادق» به قتل می‌رسد و مادر «نعیم» به دنبال شکایت است و دختر را مجبور می‌کند تا علیه «صادق» شهادت دهد. مادر نعیم که کارش مبادله کالاهای قاچاق است، چند نفر را علیه صادق تحریک می کند. «صادق» به زندان می‌رود و شهادتی علیه او وجود دارد که حقیقت و دروغ‌هایش می‌تواند جانی را نجات دهد یا جانی را از بین ببرد. مانند قضاوت های «می خواهم زنده بمانم».

زندگی “صادقانه” در یک خط باریک حرکت می کند. گروهبانی که حقیقت را می داند و بی گناهی «صادق» را می داند، ماجرا را درمی یابد. حفظ جان صادق و جان او. «صادق» از گروهبان کلانتری می خواهد که پسرش غلام را که با مادر پیرش زندگی می کند، برای آخرین بار ببیند. نقش «صادق» را بهروز ووشوقی و نقش «گروهبان پست» را ناصر ملکمطی ایفا می کنند. یک ترکیب منحصر به فرد. شخصیتی که نیازی به بازی سخت نداشت، اما جزییاتی می خواست که مخاطب را درگیر کند و بهتر از بهروز ووشوقی از عهده این بازی، این گستاخی و این همذات پنداری بر می آمد. از سوی دیگر ناصر ملک مطیعی دیگر شخصیت تاثیرگذار فیلم است که کارت سرنوشت «صادق» را در دست دارد. ناصر ملک مطیعی در گفت وگو با روزنامه «شرق» از رفاقتی که با بهروز ووشوقی و علی عباسی تهیه کننده این فیلم داشته در فیلم «خفاش» بازی کرده است.

فروش آخر هفته در بخش «کاناپه» فیلم «خفاش» ایرج قدری را امروز روی مبل تماشا کنید تا صبح پای شما خواهم بود
یادی از ناصر ملک مطیعی و پروین سلیمانی در نمایی از فیلم خفاش

“بت” یکی به یکی از مهمترین آثار کارنامه ایرج قدری تبدیل شد. داستان آن چنان تلفیقی از درام و جنایی است که مخاطب را تا آخرین صحنه روی پای خود نگه می دارد. به گفته ملک مطیعی فیلم «خفاش» در میان همه محبوب شد. وی در گفت و گو با شرق گفت: بهروز متهم به نقش صادق بود، یک جا به من گفت که گروهبان کلانتری هستم: اجازه بدهید کار کنمدی آیا می روم پسرم را ببینم؟ به راننده نگاه کردم و به او گفت، فریاد بزن! این نقش در صحنه دیگری از همان فیلم بهروز منتظر شهادت در حال مرگ بود به او گفتم نگران نباش من تا فردا اینجا می مانم مردم این صحنه را دوست داشتند. همین. مردم این دوستی ها و دلسوزی ها را دوست دارند و این بار این گروهبان کلانتری بود که تا صبح پای ماجرای مرگ و زندگی «صادق» بود.

فیلم خفاش با تمام حرف و حدیث های مثبت و منفی که به هر حال درباره اش گفته و نوشته شده است. یکی او یکی از مهمترین آثار کارنامه حرفه ای ایرج قدری را به دست آورد. فیلم های قدری شاید چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت، اما همیشه سر و صدای زیادی در بین تماشاگران ایجاد می کرد. در یک کلام کارش را بلد بود. او سلیقه مردم را می‌شناخت و می‌دانست چگونه مضامین عاطفی، عاطفی، جنایی، دراماتیک، دوستی و قتل را در داستان‌هایش بگنجاند تا مردم برای دیدن فیلم‌هایش بمانند و فروش گیشه‌شان تضمین شود.

فروش آخر هفته در بخش «کاناپه» فیلم «خفاش» ایرج قدری را امروز روی مبل تماشا کنید تا صبح پای شما خواهم بود
بناصر ملک مطیعی و بهروز ووشوقی در نمایی از فیلم خفاش

با توجه به امتیاز بینندگان، فیلم “بت” یکی از جمله 4 اثر قابل توجه قدری در کارنامه کارگردانی و یکی یکی از چهار اثر برجسته سعید در حرفه نویسندگی به شمار می رود. این ارقام اغلب در میان اعراب جایی ندارند. مخاطبان دوست دارند داستانی را تماشا کنند و درگیر داستانی شوند که آنها را به دل داستانی می برد که بسیار جذاب است. مهارتی که ایرج قدری در تمام سال های فعالیتش چه قبل و چه بعد از انقلاب به خوبی آن را می دانست و سعی در اجرای آن داشت. شاید بهترین توصیف در زیر باشد. یکی درباره روزنامه نگاران خارجی به طور قطع درباره ایرج قدری می توان گفت: کارگردانی که جز در موارد نادری مورد پسند منتقدان قرار نگرفت اما نامش را برای همیشه در اذهان مردم ایران ماندگار کرد.

نیمکت قسمت یازدهم فیلم بت| کارگردان: ایرج قدری | اسکریپت :سعید ملابی بازیگران: بهروز وثوقی، ناصر ملک مطیعی، امین امینی، پروین سلیمانی موسیقی: واروژان | تهيه كننده : علی عباسی

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *