«بودن یا نبودن» و تبدیل خشونت به امید
مهرزاد دانش، منتقد سینما نیز در ابتدای سخنان خود گفت: فیلم در فصل پله ها هندسه شگفت انگیزی دارد و از نظر معنایی تحرک زیادی دارد. این بخش دارد یکی یکی از میزانسن های درخشان تاریخ سینمای ایران است. تعمیق فضا در انواع فیلم های عیاری و میزانسن راه پله نسترن جلوه گسترده ای دارد. یکی یکی از تاثیرات اساسی در احساس فضا است و پرداخت آن به صورت مصنوعی انجام نمی شود.
وی با اشاره به فیلم «آبادانی ها» ادامه داد: محور روایت و داستان در «آبادانی ها» بر بدبختی پیرامون شخصیت ها بود و آنها در زندانی اجتناب ناپذیر به سر می بردند، اما در فیلم «بودن یا نبودن» باشد، شخصیتهای طبقات مختلف این امکان را دارند که سرنوشت خود یا دیگری را تغییر دهند، در آثار عیاری، یک فرد انقلابی به دنبال تغییر شرایط پیرامون خود است و شخصیتها افرادی سرکش هستند.
این منتقد سینما خاطرنشان کرد: اولین باری که دختر وارد محله می شود صحنه ای وجود دارد که فردی در حال نخ ریسی است و این تصویر از نظر معنایی یک هشدار است. اما در نهایت به تصویری از برداشتن فرش می رسیم که معنای امیدوارکننده ای دارد. عیاری با هوشمندی داستان ها را در میانه داستان اصلی جاسازی می کند تا ارتباط در داستان و بین شخصیت ها شکل بگیرد. در فیلمهای قبلی عیاری برخوردها خشنتر بود و مردم با هم روبرو میشدند. اما در این اثر خشونت به نوعی تفاهم و امید تبدیل شده است.
دانش درباره توجه به جزییات در سینمای عیاری گفت: برخی از فیلمسازان تنها به نکته اصلی متن نگاه می کنند در حالی که توجه به جزئیات موضوع را برای مخاطب باورپذیر می کند.
وی ادامه داد: همچنین موتور محرک و فعالیت اصلی در فیلم «بودن یا نبودن» را زنان انجام می دهند و از سوی دیگر مردان باعث رکود فیلم می شوند.
دانش تصریح کرد: عیاری به دلیل نگاه تیزبینانه اش به روابط اجتماعی، همواره بیش از سایر فیلمسازان زیر ذره بین بوده است. کیانوش عیاری نمونه ای از عیار شرافت در سینمای ایران است. تمام عناصر و موتیف های اخلاقی در فیلم های عیاری نشان داده شده و در تار و پود درام تنیده شده است.
عیاری تحت تاثیر افراد یک جامعه است
شادمهر راستین نیز در ادامه این نشست گفت: از مسئولان موزه سینما تشکر می کنم که چنین مراسمی و سلسله جلساتی را برای سینمای کیانوش عیاری برگزار کردند. از سینمای ملی ایران هم تشکر می کنم که آثار مهم سینمای ایران را مرمت و بازسازی می کند. فیلمهای 8 میلیمتری عیاری سبک فیلمسازی غریزی دارند و موضوع شناخت سینما از طریق تصویر و فرم در آنها وجود دارد. استیون اسپیلبرگ در سینمای جهان این مسیر را طی کرد و کار خود را با ساخت فیلم های 8 میلی متری آغاز کرد.
وی ادامه داد: «بودن یا نبودن» زمانی ساخته شد که هنوز قانون پیوند اعضا تصویب نشده بود. این قانون هنوز در کشوری مانند ژاپن تصویب نشده است و ایران یکی از کشورهای پیشرفته در این زمینه است.
راستین گفت: «با نبودن» تاثیر زیادی در تصویب قانون پیوند اعضا داشت و این اثر دو سال قبل از اجرای این قانون ساخته شد. این فیلم در یک رویداد خارجی، جشنواره قاهره ظاهر شد و در آنجا جایزه گرفت.
این سینماگر ادامه داد: امروزه یکی یکی از روش های فیلمسازی بر اساس مستندهای ساخته شده توسط داردن ها در بلژیک است. «بودن یا نبودن» در همین ژانر مستند مانند گوهری درخشان است اما آنطور که باید دیده نشده است.
راستین با بیان اینکه به فرآیند «تکرار» در فیلمنامه نویسی، کاشت، داشتن و درو می گویند، افزود: به طور کلی در یک سوم اول فیلم، در یک سوم اول فیلم، در زمینه های مختلف معرفی می شود و سپس روند تغییر طبیعت با موتیف تکرار نشان داده شده است. در فیلم «روسمن پوتمکین» نیز سکانسی از پله های ادسا وجود دارد و نقش وحدت مکان در رشد و توسعه داستان مشخص است. هر ورود و خروج از لوکیشن با تغییر ماهیت و در نهایت با تغییر در قضاوت بیننده همراه است.
روستین خاطرنشان کرد: عیاری مدام در حال تجربه است و این ربطی به سینمای هیچکاک ندارد. در واقع با سینماگری طرف هستیم که سینما را هم تراز هیچکاک می داند اما ویژگی های خاص خودش را دارد. برای عیاری موضوع پیوند قلب مهم است و این موضوع را با پیوند اعضا بین مردم ایران و ارمنستان به نمایش گذاشت. در این اثر ابتدا یک داستان کلی مطرح شده و فرم فیلم را شکل داده و به تدریج مضامین فیلمنامه با یکدیگر پیوند خورده است.
این فیلمنامه نویس «به سادگی» ادامه داد: اگر عیاری در کنار فیلمنامه نویس بود شاید کارگردانی آنقدر در فیلم هایش اهمیت نداشت. در واقع او در آثار عیاری فیلمنامه و تصویر را از آن خود می کند. فرم و محتوا در آثارش به هم گره خورده است و دلیلش این است که فیلمنامه آثارش را خیلی خوب می نویسد. محل قرارگیری دوربین و دلیل قرار گرفتن آن در نقاط و زوایای مختلف برای عیاری مهم است و به دلایل فیلمنامه ای آن را انتخاب می کند.
رستین گفت: در مسیر کارهای عیاری فیلم های او از جایی به بعد شهری شد و این به تدریج اتفاق می افتد و شخصیت ها از حاشیه وارد تهران می شوند. بعد از سریال «خانه به خانه» و «هزار چشم» آثار او به داخل آپارتمان رفت. البته این اتفاق باعث کم رنگ شدن درام فیلم های او شده و دلیلش هم این است که فضای بیرون شهر از نظر بصری دراماتیک تر از فضای شهری است.
این فیلمنامه نویس تصریح کرد: درک بحران طبقه متوسط پیچیده تر از اقشار پایین جامعه است. در سینمای ایران و بعد از انقلاب مدام فیلم هایی درباره دغدغه های طبقه متوسط ساخته می شود. با توجه به شرایط زمانه، «بودن یا نبودن» پایانی امیدوارکننده دارد. ترفند دیگر عیاری این است که ما به عنوان مخاطب می دانیم که قرار است قلب پیوند بخورد، اما او با استفاده از ابزار سینما به گونه ای رفتار می کند که مخاطب تا پایان مشتاق تماشای فیلم بماند.
راستین در ادامه صحبت های خود گفت: دورانی که عیاری در ساخت سریال تجربه کرد در کارنامه کاری او بسیار حائز اهمیت است. عیاری کارگردانی است که بسیار تحت تاثیر شرایط مردم یک جامعه است. در آن زمان خبر پیوند قلب موضوع روز بود. احساسات اغراق آمیزی که برخی کارگردانان به مخاطب القا می کنند در آثار عیاری وجود ندارد و او نوعی داکیودراما را دنبال می کند. بزرگترین مزیت فیلم های او در کارگردانی و درام نیست، بلکه موفقیت اصلی او در نحوه فضاسازی است. او با ایجاد فضایی خاص، جزئیاتی را به گونه ای اعمال می کند که گویی مخاطب در صحنه حضور دارد.
راستین با بیان اینکه مجموعه فیلم های کیانوش عیاری مضمون دیالوگ و همدردی دارد، گفت: او به دنبال القای امید و زندگی در فیلم هایش است و این موضوع در فیلم غمگین «خانه پدری» نیز وجود دارد. عیاری با اینکه پیر است اما هنوز یکی او یکی از جوان ترین فیلمسازان ایرانی است و برای داوری فیلم های آوانگارد و تجربی دعوت شده است.
۲۲۰۵۷