به گزارش بازتاب آنلاین، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: اما می توانم تصور کنم این وضعیت در روزهای آینده دور از دسترس خواهد بود، بنابراین می خواهم تحلیل خودم را از آنچه در پیش است بنویسم. هرچند می دانم به دلایل مختلف پیش بینی آینده در ایران سخت است. این تحلیل بر اساس اخبار خاصی نیست، بلکه بر اساس شناختی اجمالی از ساختار و اراده حاکم بر ایران است.
سه حالت برای این انتخابات پیش بینی شده است: انتخابات رقابتی با حضور موثر اصلاح طلبان، انتخابات رقابتی در بین اصولگرایان و انتخاباتی مشابه انتخاباتی که در دهه 60 داشتیم.
به نظر می رسد که دو مورد اول رخ نخواهد داد. اگرچه تجربه سه سال اخیر نشان داده است که سیاست یکسان سازی مثمر ثمر نیست، اما واقعیت این است که حتی اگر قصد و اراده انحراف از این سیاست وجود داشت، باید سال آینده و اکنون و در مدت زمان کوتاهی این اتفاق می افتاد. چنین توسعه ای امکان پذیر نیست. چنین تحولی مستلزم تمهیدات بسیاری است که در حال حاضر در دسترس نیست، هرچند راه دیگری برای مقابله با مشکلات بزرگ کشور وجود ندارد.
تحقق این وضعیت مستلزم کسب نظر مقامات ارشد برای نامزدهای انتخاباتی است که به اعتقاد من محقق نخواهد شد و ارجاع به شورای نگهبان نیز معنای روشنی دارد. البته حضور کاندیداهای کم اقبال به معنای وجود این دولت نیست زیرا تحقق این وضعیت مستلزم القای این امید در مردم است که بتوانند شرکت کنند و با اقدامات رسمی امیدی ایجاد نمی شود. بنابراین برای آن نه نیازی می بینند و نه فرصتی و به طور کلی از تصمیم گیری های پرخطر اجتناب می کنند.
وضعیت دوم، که در آن رقابت انتخاباتی منحصراً به حزب حاکم اختصاص دارد، نیز رخ نخواهد داد. زیرا این رقابت بین گروه های مسلط به سرعت تبدیل به خشونت می شود. همه اینها خرج دولت است و هیچ فایده ای برای آنها ندارد. حتی می تواند باعث شود کار به فضاهای تنگ وارد شود. علاوه بر این، برنده چنین رقابت احتمالی، جناحهای افراطی آنها خواهند بود که دستشان برای نابود کردن دیگران بازتر است. او حتی از سیاست های آقای رئیسی انتقاد می کند. به نظر من بنا به تجربه احمدی نژاد، ساختار سیاسی ایران اعتماد کافی به این افراد ندارد، بنابراین به هر نحوی که صلاح بدانند مانع از کاندیداتوری آنها خواهند شد و عدم انصراف نیز با رد صلاحیت حل می شود.
حالت سوم ادامه مسیر فعلی البته بدون لیدر و کاهش هرچه بیشتر نقاط ضعف قبلی است. این حالت منطق قوی تری برای اجرا دارد. اولین مورد آن درهم تنیدگی قبلی بین عملکرد و سیاست های دولت با مسئله خبرگان رهبری و بحث جانشینی بود که دیگر شاهد آن نیستیم. این تمایز به عملکرد دولت کمک می کند. ثانیاً می توان برخی از نقاط ضعف قبلی را تا حد امکان کاهش داد و دولت را به داشتن گروه کارشناسی مجاب کرد.
رسیدن به این وضعیت مستلزم این پیام روشن است که راه کنونی با رفع افراط و تفریط و ضعف ادامه خواهد یافت. البته چنین انتخاباتی پرشور و رقابتی نخواهد بود. باید از قبل مشخص شود که کدام نامزد این مسئولیت را بر عهده می گیرد. بنابراین مشکل اصلی یافتن فرد مناسب برای این ماموریت است. البته این فرد باید از دولت باشد. در میان دولت ها، برخی از منابع سیاسی کافی برخوردار نیستند و نمی توانند از عهده این وظیفه برآیند.
تنها گزینه ممکنی که می تواند این نقش را به خوبی ایفا کند، آقای مخبر است، اگرچه به نظر می رسد قصدی برای کاندیداتوری نداشته باشد، اما ممکن است او را وادار یا به این کار وادار کنند. کاندیداتوری او مانند انتخابات گذشته بدون رقابت جدی با حضور مردم مواجه خواهد شد، زیرا ممکن است اینرسی و ظرفیت پایینی که پس از درگذشت آقای رئیسی به وجود آمد تا یک ماه دیگر حفظ شود. ظرفیتی که با یک کارزار جدی انتخاباتی به کلی از بین می رود و فرسوده می شود و تصور نمی شود ساختار سیاسی ایران نسبت به دوره قبل انتظار مشارکت بیشتری داشته باشد. نکته مهم این است که این سطح از دگرگونی ممکن است امیدی ایجاد کند و حداقل مقاومت در برابر مشارکت را کاهش دهد. به ویژه اینکه آقای مخبر از منظر آینده نیروهای مسلح، یک شخصیت سیاسی و جناحی محسوب نمی شود. او در مقایسه با تندروهای جناح حاکم، شخصیتی معتدل و کم خطر است.
می توانم تصور کنم که هر انتظار دیگری (در حدی که همگانی باشد) در انتخابات آینده قابل توجیه نخواهد بود.
23302