یکی از ایده های جذاب و هیجان انگیز ژانر علمی تخیلی، به مفاهیمی مانند سفر در زمان و جهان های موازی مربوط می شود که مدت هاست در رسانه های مختلف سرگرمی مورد استفاده قرار گرفته اند. ایده ای بلندپروازانه و مخاطره آمیز که اخیراً مبنای ژانر ابرقهرمانی قرار گرفته و دنیای سینمایی مارول سعی در استفاده از آن داشته که حداقل تا کنون نتیجه ای جز خلق آثار بی کیفیت و تکراری نداشته است. با این حال، این ایده اپل را متقاعد کرده است یکی یکی از جذاب ترین سریال های سال 2024 به نام ماده تاریک را تولید کنید.
به گزارش گیمفا، آیا تا به حال به این فکر کرده اید که آیا مسیری که در زندگی شما طی شده دقیقا همان چیزی بوده که آرزویش را داشتید؟ آیا تا به حال به این فکر کرده اید که اگر تصمیمات متفاوتی در زندگی گرفته بودید، می توانستید آینده متفاوتی داشته باشید؟ اگر به جای تصمیم گیری احساسی، عقل و منطق را سرلوحه زندگی و تصمیمات خود قرار دهیم چه؟ اینها سوالاتی است که ممکن است گاهی ذهن ما را درگیر کند و باعث شده به موقعیت فعلی در زندگی برسیم که چه خوب و چه بد مسیر شخصیتی ما را رقم زده است. حالا سریال اقتباسی Dark Matter وارد میدان شده است تا این سؤالات را به چالش بکشد و نشان دهد که در دنیای موازی دیگر، چه مسیر متفاوتی را می توانیم در زندگی طی کنیم که پیامدها و اتفاقات خاص خود را به همراه داشته باشد. اثری فوق العاده جذاب که در معرفی سریال این هفته معرفی شد تا نگاهی به آن داشته باشیم.
نام سریال: Dark Matter
نام سریال به زبان فارسی: ماده تاریک
ژانر: علمی تخیلی و درام
سال ساخت: 2024
تهیه کننده: بلیک کراچ
بازیگران: جوئل اگرتون، جنیفر کانلی، آلیس براگا، جیمی سیمپسون و آماندا بروگل.
سریال تلویزیونی ماده تاریک اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته بلیک کراچ است که کمپانی اپل با همکاری این نویسنده به سراغ ساخت سریالی از آن رفته تا روایتی متفاوت و جذاب از جهان های موازی خلق کند. اثری حول محور دانشمند، فیزیکدان و استاد دانشگاه به نام جیسون دسن، که با وجود فرصت های بزرگی که در زندگی اش با آن مواجه شده، تصمیم گرفته برای داشتن یک زندگی عادی و ساده در کنار همسر و فرزندش، آنها را نادیده بگیرد و پشت سر بگذارد. .
زندگی ساده ای که صرف کار در دانشگاه و گذراندن روزها در یک خانه معمولی شده است و اساساً او را مردی خانواده می دانند که فرصت های کاری بزرگ و تأثیرگذار خود را فدای حضور در کنار خانواده کرده است. رویکردی که اگرچه از آن پشیمان نمی شود، اما در عین حال می توان در رفتارش شاهد احساس ناامیدی از اینکه از شرایط زندگی خود رضایت کامل ندارد و از ایده آل هایش دور است، بود. مخصوصاً وقتی متوجه می شود یکی از دوستانش جایزه بزرگ و ارزنده ای در رشته فیزیک به دست آورد که خود را لایق آن می دانست.
جیسون در شبی که ناخواسته و با اصرار همسرش برای بردن چنین جایزه ای به مهمانی دوستش رفت، با حالتی آشفته و تحقیر شده در حال بازگشت به خانه بود که مورد حمله مرد غریبه و ناشناس با نقاب قرار گرفت. مردی که رازهای زندگی خود را می داند و در حالی که جیسون از رفتار او وحشت دارد و نمی داند چه سرنوشتی در انتظارش است، چاره ای جز شنیدن حرف ها و خواسته های این غریبه و اجرای دستورات او ندارد.
در حالی که جیسون سعی می کند از شر این غریبه خلاص شود، اما کار آنها به درگیری کشیده می شود و در نهایت مجبور می شود لباس ها و همه ابزارش را به او بدهد و مانند یک زندانی به خواسته هایش جامه عمل بپوشاند. در همین حین داروی بی حسی به او تزریق می شود و از حال می رود. وقتی به هوش می آید متوجه حضور افرادی در کنارش می شود که ذره ای از آنها خبر نداشت و در تلاش برای درک اوضاع و رسیدن به خانه متوجه می شود که شناخت زندگی تا شب مهمانی با او دوست آن چیزی نبود که اکنون با آن روبروست. به حدی که حتی خانه محل زندگیش هم تغییر کرده و خبری از زن و بچه اش نیست.
در سوی دیگر ماجرا، دوربین به سراغ غریبهای میرود که نقابش را برداشته است و متوجه میشویم که او کسی نیست جز دانشمند و فیزیکدان اصلی داستان، جیسون دسن که به دنیای دیگری تعلق داشت. اینجاست که متوجه میشویم با داستانی در جهانهای موازی روبرو هستیم که جیسون اول نشان داده شد، او احساسات خود را در زندگی دنبال کرد و با همسر و فرزندش توانست یک زندگی ساده برای 3 نفر بسازد و جیسون دوم از دنیایی دیگر با فاصله او در مسائلی مانند عشق و عواطف موفق شده است که به دانشمندی بسیار موفق تبدیل شود که کارهای بزرگی انجام داده و از شهرت قابل توجهی برخوردار است.
جیسون دوم که دیگر نگران همسر و فرزندانش نیست و تمام زندگی خود را وقف کار خود کرده است، توانسته دانش خود را در زمینه فیزیک گسترش دهد و اختراعی بزرگ انجام دهد که به او اجازه می دهد در جهان های موازی سفر کند. و از آن برای انتقال زندگی خود و نسخه دیگرش با یکدیگر استفاده کرد. اینجاست که جیسون اول باید سعی کند زندگی از دست رفته خود را بازیابد و جیسون دوم که خلقی سرد، بی رحم و کاملا متفاوت دارد سعی می کند خود را با شرایط جدید و سادگی های زندگی وفق دهد. تا حالا ازشون استفاده نکرده لذت ببرید. موضوعی که به اتفاقات عجیب و جذابی می انجامد و راه را برای رویارویی جیسون ها هموار می کند.
مهمترین ویژگی سریال Dark Matter که از همان قسمت اول خودنمایی می کند و مخاطب را به وجد می آورد، قدرت بازیگری جوئل اگرتون است که توانسته چندین نسخه از یک شخصیت را به زیباترین شکل ممکن به تصویر بکشد. او از یک سو مردی خانواده دوست، آرام، شاید بی نیاز و پر از حسرت است و از سوی دیگر مردی موفق، بی رحم، خونسرد، بدون ذره ای احساسات، در کمال تعجب. هیچ یک از آنها حتی ذره ای شباهت به یکدیگر ندارند. تعارض اخلاقی و رفتاری که جوئل اجرتون توانسته است به گونه ای به تصویر بکشد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.
تفاوت در رفتار و اخلاق این شخصیت ها حتی در یک سکانس نمادین نیز مشهود است. جایی که جیسون اول پسرش را راهنمایی کرد تا به معشوق ابراز احساسات کند و او را جذب کند و از طرف دیگر، جیسون دوم کاملاً این رویه را زیر پا گذاشت و به پسرش گفت که تحت هیچ شرایطی اجازه نده آن دختر او را ترک کند. احساسات او را باید شناخت و با خونسردی کامل، عادی و بدون جلب توجه رفتار کرد. سکانسی به ظاهر ساده که هیجان انگیز به نظر می رسد و نشان می دهد که جوئل اجرتون تا چه اندازه در به تصویر کشیدن نسخه های مختلف یک شخصیت تنها با حالات چهره و لحن صدای خاص موفق بوده است. البته باید از جنیفر کانلی به عنوان شخصیت ثانویه داستان نیز یاد کرد که به عنوان معشوقه جیسون در تمام جهان های موازی بار درام داستان را به دوش کشید و لحظات احساسی را خلق کرد.
در پایان باید گفت اگر دوست دارید به تماشای یک سریال علمی تخیلی و غیرقابل پیش بینی که داستانی پر از تنش و هیجان را به همراه دارد بنشینید، Dark Matter می تواند نظر مثبت شما را جلب کند. به خصوص در عصر امروز که ایده جهان های موازی تکراری و کلیشه ای شده است و اگرچه اپل در این زمینه حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما از همان المان های معمول به شکلی سرگرم کننده استفاده کرده است که می توانید از فینال لذت ببرید. محصول به اندازه کافی .