دکتر حسین گلرخی، که یک روانشناس خانواده ماهر و استاد دانشگاه است، در مورد علت عدم حمایت از همسر بیمار توضیح میدهد: “زمانی که فرد به دلیل بیماریای عمیق مثل اماس یا یک بیماری سطحیتر مانند بیحوصلگی و افسردگی درگیر میشود و از دورههای فعالیتهای هورمونی ماهیانه همسرش تحت تأثیر قرار میگیرد و او را به طرد کردن وادار میکند، این عمل کاملاً مرتبط با بیمسئولیتی و خودشیفتگی است.”
وی ادامه می دهد: این نگاه بر این اساس است که همه چیز و هرکس تا زمانی که بتواند به نفع انسان باشد برای او تعریف می شود و وقتی چیزی مانند بیماری پیش می آید و فرد به هر دلیلی همسر خود را طرد می کند، نشان می دهد که قبل از این هیچ عشقی در این فرد وجود نداشت و احساس عاطفی یک خیابان یک طرفه بود، در واقع عشقی که در گذشته انجام می شد یک عشق کاملا مشروط و بدون پشتوانه بود، به همین دلیل است که در نوسانات این چنینی، زیرا این محبت پشتوانه ندارد، عشق و محبت کاملاً از بین می رود و فرد در رابطه خود احساس سردی می کند.
سبک های شخصیت خودشیفتگی رابطه را بر اساس علایق خود می دانند.
به نظر دکتر حسین گلرخی، افرادی که به اندازه کافی رابطه عاطفی با همسر خود را اهمیت نمیدهند و در اولویت منافع شخصی خود قرار میدهند، دارای شخصیت خودخواه هستند. او توضیح میدهد: “زمانی که ما تأثیر مثبت حضور همسرمان را در زندگیامان کمتر از حفظ منافع شخصیمان میدانیم و تا زمانی که او با تمام توان خود، چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ دیگر، در خدمت ما باشد و بهمحض از دست دادن توانایی او را طرد کنیم، اینیک رفتار غیرانسانی است.”
وی ادامه میدهد: “وقتی عشق و علاقه واقعی ما به همسرمان مشروط به منافع نباشد، هر اتفاقی در زندگی مشترک میتواند عشق را تقویت کند. افراد واقعاً عاشق، همانطور که قبل از بیماری همسرشان عاشقانه با او تفریح میروند، حالا که همسرشان بیمار شده، عاشقانه از او مراقبت میکنند. این نوع عشق واقعی، به عنوان یک پشتوانه، میتواند رابطه را تقویت کند. برعکس، اگر رابطه بر پایهی منافع شخصی بنا شده باشد، هر چیزی ممکن است به شکست رابطه منجر شود.”
عدم حمایت همسر بیمار در عود بیماری موثر است
گلرخی معتقد است: برخی رفتارها مانند بی مکان بودن، عدم حمایت و کاهش علاقه به همسر، تأثیرات بسیار زیاد و عمیقی بر فرد بیمار خواهد داشت؛ زیرا فرد بیمار بیش از هر زمان دیگری به حمایت و توجه نیاز دارد و در عین حال، مطمئناً شریک عاطفی یا همسر سهم اصلی را خواهد داشت.
و ادامه می دهد: زمانی که زن یا مردی دچار بیماری می شود، هیچ حمایت و محبتی نمی تواند جایگزین رفتار محبت آمیز همسر شود، در چنین شرایطی کمبود فضا و کم توجهی زوجه، بیماری را به فرد بیمار منتقل می کند. احساس سنگینی، مزاحم و آزاردهنده بودن؛ چون ماهیت رابطه یک رابطه عاطفی است، در یک رابطه عاطفی، افراد مستعد دریافت این احساسات هستند، حتی گاهی اوقات یک فرد بیمار همسرش را به طلاق و بازگشت به هم سوق می دهد. این عبارات به این معنا نیست که او صمیمانه میخواهد همسرش طلاق بگیرد و با دیگری ازدواج کند، بلکه به دلیل علاقهای که به همسرش دارد، میخواهد همسرش کمتر اذیت شود.»
به عقیده دکتر حسین گلرخی، برای جلوگیری از بروز احساسات منفی در فرد بیمار، حمایت عاطفی و کلامی از همسر بسیار حیاتی است. او تاکید میکند: “همسر باید با رفتار و گفتار خود به همسر بیمار انتقال دهد که لحظهای از این اتفاق او را اذیت نکرده و در کنار اوست؛ در غیر این صورت، فرد بیمار احساس سنگینی و سرباری خواهد کرد. باید به خاطر داشت که از نظر علمی ثابت شده که هم حضور و هم حمایت عاطفی و عشق و علاقه همسر تأثیر مثبتی بر فرد بیمار دارد و همچنین عدم وجود این اجزا میتواند تأثیرات منفی داشته باشد و گاهاً حتی ممکن است باعث عود بیماری شود و چالشهایی را به دنبال داشته باشد.”
پس از بیماری، از از دست دادن علاقه به همسر خود اجتناب کنید
گلرخی برای جلوگیری از از دست رفتن عشق و محبت در اثر شروع بیماری همسر توصیه می کند: «به محض تشخیص قطعی، زن و شوهر (اعم از مبتلا و همسر این فرد) باید دوره درمان، نوع داروها، عوارض داروها، طرز تهیه این داروها، هزینه های مراقبت از فرد مبتلا به این بیماری، مدت زمان بیماری و … را در نظر بگیرید، گزارش کامل و علمی پیدا کنید. هرچه آگاهی بیشتر باشد، اضطراب کمتری وجود خواهد داشت، روش بهتری برای برخورد با این مشکل و احتمال آسیب رساندن به احساسات کمتر خواهد بود.”
این استاد دانشگاه پذیرش را یکی دیگر از راه های جلوگیری از فقدان عشق پس از بیماری دانست و افزود: زن یا شوهر باید بپذیرند که این بیماری بخشی از زندگی ماست. اگر این چالش را نپذیریم، نمیتوانیم رفتار مثبتی داشته باشیم و همیشه نسبت به هر چیزی که مربوط به این چالش است، پرخاشگر و توهینآمیز خواهیم بود».
گلرخی برای کاهش این علاقه، اقدام پیشگیرانه دیگری را پیشنهاد می کند: تغییر نقش و می گوید: «همیشه سعی کن خودت را جای طرف مقابل بگذاری؛ اگر به جای همسرت به این بیماری مبتلا می شدی، چگونه توقع داشتی با تو درمان شود؟» کفش های دیگران می تواند در تعدیل رفتار بسیار مفید باشد.
رفتن به روانشناس و رواندرمانگر یکی از راههای پیشگیری از کاهش علاقه میباشد. به عبارت دیگر، بعد از تشخیص بیماری، اهمیت مراجعه به پزشک را نباید کمتر از مراجعه به رواندرمانگر بدانیم. زیرا مشاوره و رواندرمان به فرد کمک میکند تا برای مواجهه با مشکلات و اتفاقات ناگوار زندگی بهتر آماده شود. هدف اصلی این نوع مشاوره ایجاد تعادل روانی و افزایش تواناییهای فرد در مواجهه با چالشهاست.
فرد بیمار می تواند در تقویت رابطه نقش داشته باشد
به گفته گلرخی، گاهی لازم است فرد بیمار برای تقویت رابطه، کلمات همدلانه بیان کند. این که بیمار بابیان اینکه به همسرش نشان دهد فشار مالی و روانی را که تحت فشار است درک می کند، این می تواند به او انرژی بدهد.
این روانشناس به همسران بیماران توصیه می کند: از آن قسمت از رفتارهای ارادی که به استحکام رابطه لطمه می زند بپرهیزید، گاهی اوقات فرد بیمار است، اما ممکن است تا حدودی سالم باشد، مثلاً دو ساعت نمی تواند صحبت کند، اما می تواند صحبت کند. ده دقیقه؛ اما گاهی اوقات یک فرد داوطلبانه گزینه سادهتر را انتخاب میکند و ده دقیقه صحبت نمیکند! بدون اینکه بداند این مشکل به خودی خود میتواند به استحکام رابطه آسیب برساند.»
و ادامه می دهد: «تغییر نقش ها نیز می تواند به این موضوع کمک کند، بنابراین بیمار باید خود را به جای شریک زندگی اش بگذارد و تا حد امکان از بار روانی همسرش بکاهد؛ مثلاً اگر اطرافیانش مانند اگر مادر، خواهر، برادر، فرزندان و… از شما کمک می خواهند، باید اجازه دهید که از شما مراقبت کنند تا فشار مضاعف بر همسرتان کم شود.
پس از طرد همسرتان مراقب سلامت روان خود باشید
دکتر گلرخی در مورد افرادی که به دلیل بیماری خود یا همسرشان مورد طرد قرار میگیرند، تأکید دارد: “برای بهبود سلامت روانی خود، این افراد باید حتماً به مشاور متخصص مراجعه کنند. این مراحل آموزشی و توانمندسازی در زمینه مهارتهای روانی را به آنها آموزش میدهد.”
او افزوده که: “مشاور میتواند کمک کند تا این افراد به آغوش همسرشان بازگردند و اگر این امکان وجود نداشته باشد و فرد به طور کامل طرد شده باشد، راهکارهای مراقبتی روانی خود را تقویت کند. همچنین، هدایت فرد بیمار به ایجاد جایگزینهای عاطفی میتواند به طور ناخودآگاه تأثیر مثبتی در فرد داشته باشد تا او احساس کند که اگر همسرم یا دیگران من را طرد کردند، این به معنای این نیست که همه من را رد کردهاند. بلکه همه در این شرایط پشتیبان من هستند و از من حمایت میکنند.”
بیمار را با حالات عاطفی درمان نکنید.
به گفته گلرخی، برخی صحنه های زندگی توانایی کنار آمدن با احساسات را دارند و هیجان در این صحنه ها چندان آسیب زا نیست، حتی می تواند نقش مثبتی داشته باشد. مثلاً یک تعامل عاشقانه با همسر که عاطفه بخش مهمی از این تعامل است، اما بیماری و چالش هایی که در این راه وجود دارد، صحنه های عاطفی در زندگی نیست و احساسات نباید در این صحنه ها گنجانده شود.
گلرخی می گوید: تماشای صحنه های بیماری باید یک نگاه کاملا علمی و منطقی باشد و حتی اگر در این صحنه ها عاطفه وجود داشته باشد باید یک احساس کاملا حساب شده باشد، گاهی احساس عاطفه در این صحنه ها باعث تاسف فرد بیمار می شود. بنابراین منطق باید رنگ غالب این صحنه ها باشد.»
این روانشناس در تشریح نگاه منطقی به بیماری می گوید: باید این بیماری را از منظر منطقی بپذیریم زیرا اگر این شرایط را نپذیریم نمی توانیم رفتار مثبتی نسبت به این صحنه داشته باشیم اما با پذیرش آن می تواند بهترین های ممکن را از این موضوع به نمایش بگذارد.” از صحنه عبور کنیم.»
او تأکید دارد که برخی افراد به دلیل بروز بیماری در خود یا همسر خود، به سؤالاتی مثل “چرا من؟ چرا همسر من؟” میپردازند، اما باید در نظر داشت که این سؤالات کاملاً هیجانی هستند. او توضیح میدهد که این سؤالات ممکن است به طور منطقی قابل پاسخ نباشند، چرا که منطق میگوید هر کسی ممکن است درگیر مشکلات و بیماریها شود. به عنوان مثال، بیماری کرونا نشان داد که در یک دنیای پر از اتفاقات ناگوار، پیشبینی کنندگان نمیتوانند به دقت بفهمند کدام شخص به بیماری مبتلا میشود و به چه میزان تحت تأثیر قرار میگیرد.
او در این مورد اظهار میکند: “در شرایطی مانند بیماری کرونا، برخی خانوادهها توانستند با دید منطقی به این موضوع نگاه کنند. حتی در صورتی که اعضای خانواده به این بیماری مبتلا شدند، توانستند مراقبت مناسبی انجام دهند. آنها میدانستند که در یک جهان که روزانه میلیونها نفر به عنوان جزء اعظم جامعه با این ویروس دستوپنجه نرم میکنند، سؤالات هیجانی مانند “چرا من؟” ممکن است از لحاظ منطقی مفهومی نداشته باشند. این واقعیت همچنین در مورد بیماریهای دیگر نیز صادق است. بنابراین، داشتن یک نگاه منطقی به جای یک نگاه هیجانی از اهمیت بسیاری برخوردار است.”