درباره این نمایش می توانید؛ زوایای جهتی مختلف پرداخته شده است. مثلا؛ چگونه هماهنگی نور و صحنه‌پردازی از توالی صحنه‌ها و توسعه داستان پشتیبانی می‌کند. یا تزیین صحنه و تصویرسازی ساده که حاصل کار کارگردان و طراح (سینا ییلاق بیگی) است. یک دکوراسیون با دو در ساده; و در عین حال خدای نور و سایه ما. هم در داخل و هم راه را برای ورود و خروج بازیگران هموار می کند. مانند کیفیت انعطاف پذیری؛ تابع ویدیو پروژه شما را پیدا می کند. و تکرار و تاکید; این یک بار دیگر برخی از مفاهیم و معیارها را برجسته می کند. اما پرداختن به این مسائل; در ظرف توزین؛ و دو محفظه اصلی در پایین دیگر قرار می گیرند.
بنابراین، از سوی دیگر، با متنی مواجه هستم; آنقدر متفاوت است! ما در این نمایش؛ ما دو مضمون داریم: «وجود» و «عدم». مهمترین اثر نویسنده; ترسیم یک مرز “فرضی” بین این دو مفهوم دشوار است. از این رو با این طرح فرضی; داستان می گوید؛ و بازیگران را وارد دایره عمل و افشای ذهن می کند. این خط داستان یک مرد است. که برای نجات جانش؛ به دنبال “گنجشک برنزی”. در دنیای «روح» چیست؟ اما در دنیای “عینی” خارجی وجود ندارد. آن اینجاست؛ که هر بیننده در نگاه اول; من را به یاد بحث درباره «اپوزیسیون دکارتی» می اندازد. جدا از آن؛ مهمترین ویژگی این نمایش؛ اصل دیگر؛ و شاید مهمترین مؤلفه درام و داستان (شخصیت پردازی) باشد.

چهار شخصیت در قالب حضور فیزیکی؛ آنها در صحنه تعریف می شوند. نریمان (شکارچی گنج)، ثریا (همسرش)، منوچ (دوست و همکار نریمان) و پدر نریمان (مرد نابینا و ناشنوا) شرکت دراماتیک سریال را تشکیل می دهند. دو فرزند خانواده فقط در گفتگو ظاهر می شوند.
هر چهار شخصیت؛ آنها بازتابی از “طبقه نامرئی” جامعه هستند. مردم می آیند و می روند! هیچکس نمیداند؛ یا اهمیتی نمی دهد؛ کی آمدند و کی رفتند! ولی؛ تک تک آنها؛ صرف نظر از این، آنها می توانند؛ نمایندگان یک گونه انسانی اجتماعی؛ با یک هویت خاص باشید. نریمان (گنج یاب، کاشف، کوهنورد)، منوچ (فیلسوف شوخ)، پدربزرگ (روانشناس یا روانکاو)، ثریا (زن اجتماعی – زنی مسئول زندگی) که هر کدام نماینده یک شخص، یک فرد، یک طبقه هستند.
همچنین؛ هر یک از چهار شخصیت؛ می توانید یک لایه متن ایجاد کنید. اصغر همت بازیگر باتجربه تئاتر (نقش پدر نریمان) در دیالوگ; کل جهان؛ یا فکر می کند زندگی یک رویاست. بینش، بصیرت، درون بینی؛ که ناشی از کنترل کامل ناخودآگاه است; در بخش منطقی تر ذهن (آگاهی) نهفته است. این دیالوگ؛ نمی توانم یک ضرب المثل عجیب را به خاطر نیاورم. از تحلیلگر عمق ناخودآگاه؛ و بعد پنهان شخصیت انسان (کارل یونگ). یونگ می گوید: “ما وارث رویاهای پدران خود در 10000 سال گذشته هستیم.”
بنابراین یک لایه متن به آن سمت می رود. سطحی که با رویاها، نمادها و بخش ناخودآگاه ذهن و زبان سروکار دارد. ویژه؛ دنیا بازیگر (اصغر همت) را پشت همان عینک سیگاری دیده است. و گفته خواهد شد! این نوع چیزها یک تکنیک جایگزین جهانی است. دنیای سورئال و فردی؛ جای دنیای واقعی و ملموس را گرفته است. او چون کور و کر است; از آنجا که جهان دو حس اصلی حواس پنج گانه را ندارد; و از راه تخیل هستی می آفریند. بنابراین، فطرتاً ظاهر نیست، بلکه بعد بصری است; یا جهان فیزیکی، اما جنبه روانی آن را در ذهن خود می بیند; و در نهایت انجام می دهد – به صورت نمادین – با کت و شلوار سفید و چمدانش به سفر (سفر ابدی) می رود.

دریچه ای به دنیای آدم های نامرئی / گنجشک برنزی شهرام کرمی

ثریا (یلدا عباسی)، زنی که باید رنج زندگی را تحمل کند. و او اجتماعی ترین شخصیت داستان است. دیالوگ کلیدی او نشان می دهد که چگونه شخصیت خود را بسازید و شکل دهید. “فکر نمی کردم گنجشک اینقدر ارزش داشته باشد”
اگرچه نریمان (مجید رحمتی) بلافاصله; او با یک دیالوگ شگفت انگیز پاسخ می دهد. اما کالبد شکافی دیالوگ خود ثریا قابل تامل است. او از ارزش صحبت می کند. همچنین به معنای؛ با ارزش، مادی است. زیرا به هر حال؛ بحث نریمان با او حول محور «گنجشک برنزی» می چرخد. هدف اصلی زندگی او: اگر آن را پیدا کند، زندگی او نجات خواهد یافت!
بنابراین؛ ثریا خیلی اجتماعی فکر می کند. او به خوبی می داند که جامعه; مقدار را تعریف می کند. او همچنین در سبک بازی; چه در نحوه استفاده از کلمات; و چه لحن صدا؛ و زاویه لحن هم این خوشرویی را نشان می دهد. یعنی در کنش متقابل و نمایشی; با سه شخصیت دیگر؛ این نشان می دهد که او بسیار واقع بینانه تر از طرف مقابل فکر می کند. اصرار دارد؛ این جامعه است؛ زندگی ادامه دارد؛ مشکلاتی در زندگی وجود دارد، فرزندش گم شده است. یا به شکل نمایشی؛ و احساس درگیری با اشیاء زندگی (لحاف فرسوده دست او) واقع گرایی «زمان» را نشان می دهد نه «زمان».
اما پاسخ نریمان به او؛ پاسخ یک گنج یاب منفی است! نریمان: «چیزهای با ارزش زیادی در این دنیا وجود دارد که ما هیچ چیز درباره آنها نمی دانیم». از این گفتگو به بعد؛ او راه را به ما نشان می دهد. زیرا او می تواند فراتر از یک گنج یاب باشد. در اینجا ارزش کلمه فقط بر اساس جنبه مادی اشیاء نیست.

دریچه ای به دنیای آدم های نامرئی / گنجشک برنزی شهرام کرمی

منوچ (ایمان سلگی) آخرین شخصیت گروه نمایشی است. شاید از همه شادتر باشد. «سالن فک» و واکنش تماشاگران این خوشحالی را برای او به ارمغان آورد. به طور طبیعی؛ خود بازیگر؛ برای تکمیل ابعاد نقش؛ او تمام تلاشش را می کند. بعد جسمانی او شخصیت «عقل شیرین» نامیده می شد. عشق او در زندگی یک گله کبوتر است. دنیای خودش را دارد. با دنیای دیگران کنار می آید؛ اگر چه؛ جامعه و محیط زیست؛ خلاصه به او نگاه می کند. “Mnuch”
با وجود آن؛ بعد ذهنی منوخ گسترده است. فیلسوف بومی جذاب است! نام دیگری برای جهان و پدیده های آن وجود دارد. وقتی می گوید؛ مادربزرگ مرد! نریمان واکنش نشان می دهد؛ و پشیمان است. اما در پایان سادگی؛ برایش توضیح می دهد؛ نه مادربزرگ واقعیش به این معنی؛ کبوتر است؛ و شما؛ مادربزرگش اسمش را گذاشت! حتی در اعماق ذهنش معتقد است; که این کبوتر نمرده است. و دوباره زندگی خواهد کرد! چون آن را در آب رها کرد. پس آب؛ او جان دوباره به کبوتر خواهد داد.
تعامل مانوچ با جهان یک تعامل وحیانی است. گفتمان او با مردم عمیق و نمادین است. شما؛ گاهی زبان و ذهن آنها را بهتر از خود مردم می فهمد. لحن پیشرو نشان می دهد. مانند؛ وقتی از یافتن گنج خسته می شود و کبوترهایش را از دست می دهد. به شهر بازمی گردد؛ به درب خانه نریمان می رود. می خواهد در مورد حال و روز نریمان; به خانواده اش خبر بده سه سنگ معمولی وجود دارد. به ثریا می دهد. چرا؟ چون معتقد است؛ همه چیز ارزشمند است.
منوخ از این زاویه; پل ارتباطی؛ بین متن نمایشی و متون صرفاً فکری (فلسفه) قرار دارد. زیرا در مرز بین شهود و جنون بازی می کند. جایی؛ آن به تنهایی؛ دو منطقه مستقل از جهان هستند. اما شما نمی توانید برای هر دو محدودیت جداگانه تعیین کنید! برخی از برجستگی های ادبیات فارسی (به ویژه مولانا) از این حوزه ها گذشته است. حتی در بخش شفاهی فرهنگ عامه؛ یا گفتگوی فرهنگی؛ ضرب المثل معروفی هست؛ میشل فوکو باید حقیقت را از زبان یک کودک یا یک دیوانه بشنوید. همچنین فیلسوف معاصر; او کتابی (تاریخ جنون) در این زمینه نوشته است. اما شاید مهمتر از او؛ دیدگاه پدر روشنفکر فوکو (نیچه). شما؛ در کتاب سپیده دم؛ با ظرافت عمیق، سه نوع; جنون وجودی، جنون عمدی; و جنون دروغین را جدا کرد. و توضیح داد. جدا از آن؛ در «حکمت شادان»؛ به دیدگاه انتقادی عمیق او عمق بیشتری می بخشد. و به صراحت می گوید؛ در نگاه عوام، احساسات بالا کاربرد عملی ندارد. بنابراین؛ به نظر دور از واقعیت است. آدم‌های کوچک فکر می‌کنند یک آدم قد بلند و خوش اخلاق دیوانه است. چون او یک موسسه غیرعادی دارد. افراد برتر؛ شما به چیزهای خارق العاده علاقه دارید. چیزهایی که برای دیگران جذاب نیست!

دریچه ای به دنیای آدم های نامرئی / گنجشک برنزی شهرام کرمی

5757

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما