به گزارش پی ام آپ؛ با اشاره به گزارش فارن افرز، ریچارد فونتاین، که در حال حاضر مدیرعامل موسسه امنیت نوین آمریکا است، پیشینهای غنی در سمتهای کلیدی دولت آمریکا از جمله سنا، وزارت خارجه و شورای امنیت ملی داشته است.
تعداد محدودی از افراد میتوانند تجزیه و تحلیل جامعی از سیاست خارجی آمریکا ارائه دهند، بهویژه در حالی که ایالات متحده در حال بازنگری در اهداف راهبردی خود و پیگیری راهحلهای نوین در این زمینه هستند.
در این مصاحبه، ما درباره اهدافی که آمریکا در قبال چین دارد، پیشرفت دمکراتیک در هندوستان و پلتفرمهای ممکن برای سیاست خارجی جمهوریخواهان بحث میکنیم. دانیل کورتز فلین به عنوان مجری این مصاحبه عمل کرده است و در ادامه مهمترین نکات آن را مطالعه خواهید کرد.
چگونه می توان اولویت های سیاست خارجی آمریکا را تعریف کرد؟ در مورد قدرت چه چیزی باید بدانیم و چگونه می توانیم استراتژی خود را اصلاح کنیم؟
در رابطه با چین، ما بیشتر می دانیم که چه چیزی نمی خواهیم. ما نمی خواهیم به طور کامل از چین جدا شویم، نمی خواهیم آنها از فناوری های ما برای اهداف نامناسب استفاده کنند، ما نمی خواهیم آنها این کار را انجام دهند، آنها آن کار را انجام می دهند، اما ما چشم انداز بلندمدتی نداریم. و چشم انداز همزیستی با چین. به نظر من مهمترین هدف سیاست خارجی واشنگتن در قبال پکن باید این باشد که چین نظم موجود منطقه ای و جهانی را برهم نزند و نتواند. اگرچه ممکن است این یک هدف نسبتاً «انتزاعی» به نظر برسد، اما مستقیماً از شرایط جهانی که ما در آن زندگی میکنیم سرچشمه میگیرد، جهانی که مشخصه آن نظمی جهانی است که به دموکراسیها اجازه رشد میدهد و رویکردی که به کشورها اجازه میدهد از حاکمیت ملی خود محافظت کنند. یک اقتصاد جهانی باز و مانند آن داشته باشید. من همچنین فکر می کنم باید مشخص کنیم که کدام عناصر نظم جهانی را می خواهیم زنده بمانیم، و من تعدادی از اصول کلی را در نوشته هایم در این مورد ذکر کرده ام.
رویکرد کلی چین به حقوق بشر در داخل و خارج از کشور به عناصر نظم جهانی مرتبط است، اما من معتقد نیستم که هر نماد و نمونه ای از نفوذ چین در جهان مستلزم واکنش آمریکا باشد و من می خواهم به شدت با آن مخالفت کنم. بیرون می آید باید ببینیم چه تاثیری دارد و اهدافش چیست و کجاست. این تمایزات سایر کشورها را به درک رویکرد چین سوق می دهد. متحدان آمریکا در بسیاری از موارد دقیقاً نمی دانند واشنگتن چه قصدی دارد و گاهی انتظارات ما از آنها در حوزه ائتلاف سازی بسیار زیاد است.
به نظر من، رویکرد ژاپن به حداقل رساندن خطرات ناشی از چین و بررسی منافع اقتصادی است که چین می تواند ارائه دهد. به عبارت دیگر، پولدار شوید و ایمن بمانید. دلیلش این است که فکر میکنم آنها میخواهند ما روی جنبههای اقتصادی تمرکز کنیم، زیرا فکر میکنند آسایش و رفاهی که روابط اقتصادی آنها با چین برای مردم ژاپن به ارمغان میآورد آنقدر زیاد است که ادامه این رابطه را تضمین میکند. بنابراین آنها با قطع روابط اقتصادی با پکن سعی در تضعیف قدرت چین ندارند.
من چند هفته پیش در پکن بودم و متوجه شدم که ناظران و سیاستگذاران چینی به این باور رسیده اند که نگرش واشنگتن نسبت به پکن از رقابتی بودن به تلاش برای کاهش سرعت و مهار پیشرفت چین تغییر کرده است. اینجوریه؟
به نظر من وضعیت اینگونه نیست. بلکه آمریکا محدودیتهایی در صادرات قطعات نیمهرسانا و فناوریهای مرتبط به چین اعمال کرده و این میتواند مقدمه بر محدودیتهای مشابه در زمینههای دیگری باشد. با این حال، نعت قصد دولت آمریکا برای توقف یا ضعیف کردن چین نیست. این محدودیتها پیامدهای اقتصادی برای چین به همراه دارد، اما هدف اصلی آمریکا نباید باشد تضعیف چین.
همچنین، اعتقاد ندارم که دیگر کشورها سیاستهایی را بپذیرند که هدف آن متوقف کردن چین باشد. کشورها ممکن است کنترلهایی بر فناوریها و تجهیزاتی که حکومت چین برای ردیابی و نظارت بر شهروندان خود و همچنین تهدید همسایگان خود استفاده میکند، اعمال کنند. این موضوع میتواند تاثیرات متفاوتی در مشتریان فناوری چین داشته باشد. بنابراین، سوال اصلی این است که چه راهبردی برای مدیریت همزیستی درازمدت با یک چین تحت حکومت حزب کمونیست وضع خواهیم کرد. همچنین، اگر چین رویکرد مشارکتی را انتخاب کند و به جای تلاش برای حذف سایر کشورها، با آنها همکاری کند، آیا آمریکا باید چه رویکردی را در قبال چین داشته باشد؟ تاکنون، من شواهدی برای اینکه چین به این سوی رویکرد “گرگ جنگجوی” برونداشته باشد، ندیدهام.
به طور کلی، من با این دیدگاه موافقم که تمرکز بیش از حد آمریکا بر جنگ روسیه در اوکراین، توجه آمریکا به آسیا و به ویژه بازدارندگی چین را کاهش داده است. با این حال، منابع محدود است و هر چه تسلیحات و امکانات بیشتر به اوکراین داده شود، تایوان باید نادیده گرفته شود. اما اوکراین برای بقای خود دست و پنجه نرم می کند و هیچ کشوری در آسیا وجود ندارد که در چنین وضعیتی باشد. روسیه باید به نقطه ای برسد که بفهمد تهاجم به اوکراین نه تنها پرهزینه بلکه بی اثر است. اگرچه مقایسه کامل بین اوکراین و تایوان امکان پذیر نیست، اما چین در این مورد محتاط تر در قبال تایوان خواهد بود.
درباره هندوستان، نباید انتظار داشته باشیم که به زودی یک اتحاد نظامی با دهلی نو بوجود آید. آنها مشکلاتی از نظر چین را در نظر گرفته و نیاز به یک رویکرد مستقل دارند. اما هنوز هم فرصت برای همکاری با آمریکا وجود دارد، به ویژه اینکه هندوستان یک دمکراسی است. البته هر چه پیشرفتهای دمکراتیک کمتری داشته باشد، جذابیتش برای آمریکا نیز کمتر میشود. اما در کل، زمینههای همکاری میان این دو کشور وجود دارد، حتی با وجود تفاوتهای نظری.
اگر به تاریخ سیاست خارجی آمریکا نگاه کنید، همیشه در پی جنگهای بزرگ، فشاری برای بازنگری در تعریف منافع ملی ظاهر میشود. برخی بحرانهای دیگر نیز این گونه فشارها را تشدید میکنند، مثل بحرانهای مالی. در این زمینه، برخی اقداماتی که افرادی مانند ترامپ انجام دادند، وضعیت را بهبود نمیبخشند، بلکه بدتر میکنند. به عنوان مثال، خروج از ناتو یا اعمال هزینههای بیشتر برای دفاع از امنیت کشورهای دیگر یا تاکید بر کسری موازنه تجاری با دیگر کشورها (که بهبود وضعیت آمریکا را نمیآورد).