حمید حامی هم رفت;  مثل نیما مسیحا و مانی رهنما

این گزارش درباره نسلی از خوانندگان است که چند شباهت مهم داشتند. همه از شاگردان مستعد بابک بیات بودند. مردی که آشکارا تلاش می‌کرد تا جای خالی خوانندگان درگذشته را در فضای باز موسیقی ایران پر کند و آثاری بسازد که به اندازه آثار قبلی‌اش ماندگار باشند.

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا می گوید: «ما در این کوچه به دنیا آمدیم، از این کوچه می گذریم، یک روز مثل پدربزرگمان در این بن بست می میریم…» پشت پیانو، بابک بیات با موهای سفید روی یکی دیده می شود. دست و حمید حامی، حامی بسیار جوانی، نه چندان راحت، روی سه پایه روبروی او می نشینند.

بازتاب آنلاین نوشت: این آهنگ را با هم می خوانند. قطعه ای از آهنگسازی خود بیات و حمید حامی یکی از جوانان سعی کرد موسیقی این کوچه آبا و اجدادی را منتقل کند اما حالا گزارش شده که حامی در آخرین کنسرت خود در کانادا اعلام کرد برای همیشه ایران را ترک کرده و در کانادا زندگی خواهد کرد و سپس گفت که امیدوار است. برای داشتن یک زندگی جدید و خوب در کانادا.

این گزارش نه درباره بابک بیات است و نه حمید حامی. این در مورد نسلی از خوانندگان است که چندین چیز مهم مشترک داشتند. همه از شاگردان مستعد بابک بیات بودند. مردی که آشکارا تلاش می‌کرد تا جای خالی خوانندگان درگذشته را در فضای باز موسیقی ایران پر کند و آثاری بسازد که به اندازه آثار قبلی‌اش ماندگار باشند.

در حالی که نمی توان گفت که او در این ماموریت موفق بوده است، اما حداقل نسلی را تربیت کرد که به طور مشخص با بقیه ستاره های پاپ زمان خود متفاوت بود. آنها مثل یک نسل جلوتر از خودشان هستند نبود آنها باید سد مقاومت فضایی در برابر موسیقی پاپ را بشکنند نبود آنها می توانستند بهترین نسخه از خودشان باشند، بنابراین فضا و زمان و چهره هایی مانند بیات که باقی ماندند باعث شد چندین خواننده جوان با سبک های مشابه اما غیر تکراری همزمان محبوب شوند.

در این میان موج تولید فیلم هایی که به سبک فیلم های قبل از انقلاب پخش می شد با صحنه های حساس همراه با آهنگی خاص به شکوفایی آنها کمک کرد.

حمید حامی 48 ساله و مهاجرت او به کانادا دلیل نگارش این گزارش است. یکی از آنها بود. بیات حتی نام هنری «حامی شریف» را برای او انتخاب کرد، پسری خجالتی که هنوز وقتی در دهه هشتاد به یک ستاره مشتاق پاپ تبدیل شد، خجالتی بود. وقتی آهنگ فیلم سام و نرگس بیشتر از خود فیلم تعریف شد، همه باید حامی را بشناسند.

او امروز علاوه بر بابک بیات با آهنگسازان مطرح دیگری چون مجید زمزی و ناصر چشمآذر و محمدرضا چیراگلی در شاهین فرهت همکاری داشت. روزهای تلخی نیز برای این حامی بود، زمانی که او کم کار بود و گفت که با حنجره اش مشکل دارد، داستانی که نمایش یک درام واقعی برای مجلات زرد آن زمان بود. او می گوید در نهایت توانسته است قدرت حنجره خود را از طریق درمان های تکمیلی به دست بیاورد، اما از این درخشش قبلی خبری نیست. نبود این مشکل البته مربوط به قدرت حنجره نگهدارنده است نبود بلکه بعد از سال های 93 و 94 با آمدن شبکه های اجتماعی انگار باید جایگاه را به عنوان یک ستاره پاپ به نسل بعد بسپارند.

با گذشت زمان به جز کنسرت های گاه و بیگاه، خبر خاصی از این حامی شنیده نشد، تا اینکه در سال 1396 در کنسرت شیراز، تصاویری که از پشت سر او به عنوان خواننده پخش می شد، باعث سردرگمی شدید او و ایجاد هیجان شد. سال ها مسدود شود حالا بعد از چند سال می گویند او هم رفته است. او این خبر را روی صحنه اعلام کرد و در اینستاگرامش در کنار هشتگ «کانادا» نوشت: وطن وطن می گفتند… راست می گفتند.

یکی یکی دیگر از ستاره های پاپ اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 که شهرتش به بابک بیات گره خورد، نیما مشایی است که اکنون 49 سال سن دارد. جالب اینجاست که او پس از دعوتنامه ای که در روزنامه همشهری منتشر شد، برای عضویت در گروه کر به تالار وحدت رفت و قرار شد خود را وقف آواز کلاسیک کند. او بعدها کار خود را با حسین سرشار و گرگین موسیان ادامه داد، اما وقتی در سال 1356 با بابک بیات آشنا شد، همه چیز برای او تغییر کرد.

نکته قابل توجه این همکاری که سیگنال شروع مشیا محسوب می شد، خواندن آهنگ پروانه برای فیلم دستان کثیف سیروس الوند بود که نام او را بر سر زبان ها انداخت. عجیب است که بابک بیات دیگر خالق آثار نیما مشیا نیست نبود اما نام او با بابک بیات و دیگر جوانان مدیون او گره خورد. در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 ما او را بیشتر در برنامه های تلویزیونی و رویدادها می دیدیم و خبرهایی از آلبوم های موفق وجود دارد. نبود. غروب را هم گرفت. سال گذشته نیز اخباری در مورد مهاجرت او منتشر شد، خبری که او هرگز درباره آن اظهار نظر نکرد.

داستان در مورد یکی سایر اعضای این باشگاه کمی متفاوت هستند. همانقدر که مانی رهنما گل هایش را مدیون بابک بیات بود و بیشتر از دو نفر قبلی با او همکاری می کرد، شهرت او نیز به مسعود کیمیایی بستگی داشت. در واقع او خواننده محبوب این کارگردان برجسته بود. قبل از اینکه کیمیایی با رضا یزدانی آشنا شود، حال و هوای موسیقایی فیلم هایش تغییر کرد. مانی رهنما 53 ساله ترانه ایرج جنتی عطایی را خواند و در فیلم مرسدس بازی کرد. او سپس با بابک بیات آثار مهم دیگری از جمله پرنده، فصل پرواز، مرگ ماهی، سقوط، مرثیه، قاب عکس و افسانه دل را خلق کرد.

او شش سال شاگرد بابک بیات بود و شاید به همین دلیل بود که واروژان را به اندازه خودش دوست داشت و در آلبومی به یاد واروژان خواند. گفته می شود که او نیز به ترکیه مهاجرت کرده است. دفعه قبل گفته بود که به طور کلی ایران را ترک نکردم، اما به دلیل شرایط جوی و برخی شرایط فعلا در ترکیه ساکن شدم.

هر سه این خواننده بارها در کنار هم دیده شده اند، مثلاً در برنامه رادیو هفت که منصور باجیان برای شبکه ادوزا تهیه کرد و در برنامه ویژه ای با حضور این سه نفر. یکی یکی از غم انگیزترین تصاویری که تا به حال از آنها در کنار هم دیده ایم و هنوز در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد، به روز درگذشت بابک بیات برمی گردد. وقتی همه در خانه خود جمع شده اند.

مانی رهنما پشت پیانو می نشیند و آهنگ خونه را می نوازد. نیما مشیا شروع به خواندن می کند. صدایش با عصبانیت و گریه اش قطع می شود و از اینجا حامی ادامه می دهد: پدرم همیشه می گفت: / کینه هایمان را کنار گذاشته بودیم / در برف و باد و باران / خانه را با دل ساخته بودیم / خانه بود عشق مادرم / در باغش گل بود. / خانه جان پدرم بود / هیچ چیز نزدیک خانه را دوست نداشت …

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما