به گزارش خبرگزاری مگتو، روزنامه اعتماد نوشت:
عباس عبدی یک روز قبل از حمله ایران به اسرائیل یادداشتی درباره ایران و رژیم صهیونیستی نوشت. این یادداشت روز بعد از حمله پهپادها و موشک های ایران به سرزمین های اشغالی منتشر شد. هم گروه تحریریه روزنامه و هم آقای عبدی از قریب الوقوع بودن حمله بی خبر بودند. پس از این حمله در برخی رسانه ها اعلام شد که جنایتی علیه آقای عباس عبدی و روزنامه اعتماد اعلام شده است. از آنجایی که ده روز از این ماجرا می گذرد و احضاریه ای برای هیچ یک از آنها ارسال نشده است، بر آن شدیم تا درباره اظهارات آقای عباس عبدی که در این گفت و گو اعلام شده گفت و گو کنیم که می خوانید:
آقای عبدی! ماجرای احضار شما کجا رفته است؟
هنوز هیچ اقدام قانونی به من اعلام نشده است.
به نظر شما منتفی شد؟
نمیدانم؛ اما با توجه به توضیحاتی که دادم و با دانستن مطالب، فکر می کنم آنها نوشته من را واضح متوجه نشدند. البته فکر نمی کنم کسی به خاطر نوشتن آن تحت تعقیب قرار گیرد. اگر نوشته های مردم دروغ و جعل نباشد و صرفاً تحلیل و نظر باشد باید به آن احترام گذاشت. و من آن را نشانه قدرت می دانم. با این حال معتقدم با توجه به فضای کشور، جنبه هایی وجود دارد که باید به عنوان یک نویسنده مورد توجه قرار گیرد. البته اکنون که مرز بین رسانه های داخلی و خارجی از بین رفته است متاسفانه نویسندگان داخل و رسانه های رسمی کشور در شرایط نابرابری با خارج و این نابرابری قرار می گیرند. یکی یکی از دلایل عقب نشینی قدرت رسانه ای داخلی است و این برای ایران خطر امنیتی دارد.
با توجه به این اتهام، شما گفتید که دیگر در مورد این موضوع خاص نخواهید نوشت. الان که حذف شده، حداقل فعلا، بازم نظر نمیدین؟
اگر جنایت را اعلام نمی کردند بهتر بود. ناراحت بودم که چرا باید این فکر را به جامعه القا کرد که کسانی که سعی می کنند تحلیل های منطقی بنویسند با تبیین جرم هم روبرو می شوند؟ اگر بی خبر بود مثل سایر موارد خبر را منتشر نمی کردم. با این حال، اکنون می توانم صحبت کنم زیرا معتقدم نظرات من سوء تعبیر نخواهد شد.
بنابراین من اولین سوال را می پرسم؛ آیا ایران نمی تواند پاسخ دهد؟
او در عمل موفق شد، همانطور که در موارد دیگر انجام داده بود. اما این در سیاست ممکن نیست، زیرا سیاست با روابط شخصی متفاوت است. در روابط شخصی «بخشش» و «منشی» و این گونه رفتارها معنا دارد و خوشایند نیز هست. بخشیدن دیگران راه بهتری برای حل اختلافات نسبت به انتقام است. در بخشش لذتی هست که در انتقام نیست. اما در سطح سیاسی، به ویژه در سطح بین المللی، بخشش بی معنی است و می تواند منجر به تشدید خصومت شود.
بنابراین اگر پاسخ ندهیم، بحران بدتر خواهد شد. اما در هر صورت باید به پیامدهای این پاسخ توجه کنید. این اتفاقات باعث می شود که تنش بین دو طرف از حالت انعطاف پذیر و کشسان به حالت صلب تبدیل شود. طرفین قبلاً علیه یکدیگر اقدام کردند. گاهی مستقیم، گاهی غیرمستقیم و اغلب بدون تایید رسمی، در حالی که ناظران سیاسی می دانستند کدام طرف مستقیم یا غیرمستقیم پشت ماجراست. با این حال، موقعیت آنها مانند بوکسورهایی است که یک کیسه چرمی لاستیکی را مشت می کنند. ابتدا کمی تغییر شکل داد و فشرده و جمع شد، سپس دیدیم که به حالت اولیه برگشت.
با این حال، در حال حاضر داستان متفاوت است و از الاستیک و انعطاف پذیر به نیمه شکننده تبدیل شده و همچنان ترد خواهد شد. به عبارت دیگر واکنش های برگشتی گران هستند و با روش های متعارف قابل تعمیر نیستند و باعث افزایش هزینه بازی و کاهش احتمال ادامه بازی می شود.
پس آیا می توان نتیجه گرفت که بحران بین ایران و اسرائیل بدتر شده است؟
در واقع همانطور که گفتم این بحران شکننده تر شده است. شما می توانید به راحتی به یک جسم الاستیک بدون ترس از شکستن آن ضربه بزنید، اما به این راحتی نمی توانید به شیشه ضربه بزنید. بنابراین مدیریت امور از این پس مهم است.
آیا به همین دلیل است که ایران به حمله بعدی اسرائیل پاسخ نداد؟
البته طرف مقابل نمیخواست ایران واکنشی نشان دهد، بنابراین حمله محدود را انتخاب کردند تا این شیشه نشکند. به عبارت دیگر، طرفین یک تحلیل متقابل داشتند که منجر به مهار بحران می شد. فراموش نکنیم که موضع غربی ها به ویژه آمریکا نیز در عدم تمایل آنها به افزایش تنش مهم بود.
به نظر شما حمله به سفارت و پاسخ ایران و پاسخ بعدی اسرائیل متعادل بود؟
به نظر می رسد این داستان از نظر تاکتیکی، نظامی و خسارت وارده متعادل است نبود. به هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد و حداقل بر اساس اطلاعات موجود چنین خسارتی به اسرائیل وارد نشد.
اما از نظر استراتژیک، این حمله کاملاً به نفع ایران بود. به عبارت دیگر، اعلام رسمی و با اطلاع طرف مقابل، حمله از خاک ایران به اسرائیل، بدون توجه به جزئیات حادثه و ابعاد حمله، یک پیروزی استراتژیک بود. به خصوص که انتظار قبلی این بود که حمله ای صورت نگیرد. به نظر میرسد که اقدامات ایران در راستای همین هدف بوده و هیچ آسیبی به بار نمیآورد. فراموش نکنیم که آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای غربی در کنار اسرائیل ایستادند.
این پیروزی استراتژیک چه تاثیری می تواند در ایران داشته باشد؟
رسیدن به پیروزی همیشه امکان پذیر است و حتی اگر در برخی موارد به راحتی به دست آید، حفظ و تثبیت آن مهم است. اجازه دهید در این مورد با جزئیات بیشتر توضیح دهم. در سال 2008 تحلیلی از وضعیت ایران نوشتم و برای مقامات ارسال کردم. بخشی از این تحلیل به شرح زیر است: قبل از خرداد 88 بارها نوشته بودم که حکومت ایران در 400 سال گذشته، یعنی از اوج صفویه، هرگز به اندازه کنونی قدرتمند نبوده است، اما متأسفانه همیشه فوراً اضافه می کردم که قدرت دست به دست هم می دهد. بی ثباتی .
افزایش قدرت حکومت مانند منارهای است که بالاتر و بالاتر میرود، اما بنای آن به نسبت این ارتفاع عمیقتر و گستردهتر نمیشود. از این رو با وجود اوج گیری، بی ثباتی آن افزایش یافته است و این سنگرها در دولت چیزی جز قدرت نرم افزاری آنها نیست. اگر از این منظر به آن نگاه کنیم، هر دستاورد خارجی باید از دو جهت پایدار و تقویت شود. نخست، با قرار دادن آن در قلب یک سیاست خارجی معقول، قابل دفاع و عملی. دوم از طریق حمایت داخلی.
یک دستاورد خارجی را می توان تبدیل به یک بازیکن بزرگ فوتبال دانست که تنها زمانی مفید و موثر است که 10 بازیکن دیگر کم و بیش در سطح او باشند. زمین، امکانات، درآمد، ورزشگاه و اقتصاد باشگاه باید خوب باشد. آوردن رونالدو به تیم ایرانی به درد فوتبال ما نمی خورد و تمام هزینه های او ضرر است. پشتیبانی داخلی از این کمپین به دو صورت امکان پذیر است. ابتدا به افراد و نیازهای آنها احترام بگذارید. واضح است که وضعیت فعلی در برخورد با زنان و با این فیلم های منتشر شده با این موضوع در تضاد است. در رتبه دوم، سوم و چهارم بهبود اقتصادی است. پیروزی های خارجی به سرعت فراموش می شوند.
نکته مهم ضربه راهبردی اسرائیل در سلسله حوادث اخیر است که در آینده درباره آن صحبت خواهم کرد.
۲۷۲۱۸