منطقه آذربایجان و در رأس آن تبریز، شهر اولین ها، به دلیل وجود علمای بزرگی چون علامه طباطبایی (مؤلف تفسیر المیزان) و علامه امینی (نویسنده). الغدیر) و علامه جعفری (فیلسوف مشرق).
به عبارت دیگر در 24 و 25 ام آبان این ماه مصادف با سالروز رحلت دو تن از علمای بزرگ این مرز و بوم یعنی صاحب تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و علامه محمدتقی جعفری فیلسوف، فقیه، اندیشمند، عارف و معاصر مهم حکیم است. لذا با توجه به رسالت خطیر حرفه ای که نمایندگان رسانه ها در قبال جامعه دارند، سالروز درگذشت این دو عالم بزرگ آذربایجان را دستاویز قرار داده ایم تا به رسالت خود و نیز جهت گیری حرفه ای و اخلاقی خود عمل کنیم.
علامه محمدتقی جعفری از متفکران، فیلسوفان و عارفان معاصر اسلامی و ایرانی است که تلاشهای علمی و دیدگاههای گوناگون او در نیم قرن اخیر برای فرهیختگان شناخته شده است.
علیرغم اینکه به نظر می رسد علامه جعفری به عنوان یک متفکر و فیلسوف تنها به تبیین و تبیین مبانی فلسفه اسلامی پرداخته و در نتیجه در مسائل سیاسی و اجتماعی زمان خود نقشی نداشته است، می بینیم. سوابق یک از طریق کار این متفکر نقش ارزنده ای ایفا کرد. او در برابر هجمه های منتقدان و مخالفان از مبانی اسلامی دفاع می کند و اذهان جامعه به ویژه جوانان و دانشجویان را روشن و آگاه می سازد. نقش آن در این زمینه بیشتر نمایان است.
فعالیت علامه جعفری در منطقه رزم به حدی آشکار بود که ساواک او را زیر نظر داشت. سازمان اطلاعات کشور چندین بار علامه جعفری را احضار کرد و از او درباره فعالیت هایش سؤال کرد. علاوه بر این، مکالمات تلفنی علامه مرتباً توسط مأموران ساواک رصد می شد.
ساواک به مأموران خود دستور داده بود که سخنرانی استاد در حسینیه ارشاد را تحت کنترل و مراقبت شدید قرار دهند. چنانکه یکی از گزارش های این کارگزاران می گوید: «… با بررسی دقیق واعظ مذکور». [علامه جعفری] طلاب و روشنفکران با پیشینه مذهبی آماده همواره مشتاق حضور در جلسات مورد بحث بوده اند و گزارش ها حاکی از آن است که تعدادی از افرادی که در جلسات مورد بحث شرکت می کردند تقریباً همیشه دانشجویان ناراضی بوده اند.
در همین زمینه فرزند علامه داستانی را نقل می کند: «در سال 55 مرد جوانی به استاد مراجعه کرد و ضمن ابراز علاقه به استاد، خود را غریبه ای در شهر تهران معرفی کرد که به دنبال محل اقامت می گشت. در حالی که او ابراز عشق می کند، استاد یکی از اتاق های خانه اش را به مرد جوان می دهد. مرد جوان شش ماه در خانه معلم می ماند و در درس او شرکت می کند. در تمام این مدت مخارج و غذای جوان از ناحیه ارباب و خانه ارباب تامین می شد. در مدت اقامت این جوان، برخی از دوستان استاد به ایشان گفتند که احتمالاً این فرد از مقامات ساواک بوده است. استاد به این سخنان توجهی نمی کند و همچنان به دوست داشتن جوان ادامه می دهد. پس از شش ماه، مرد جوان خانه خداوند را ترک می کند و به طور کامل ناپدید می شود. بعدها که صحبت از این جوان و احتمال ماموریتش می شد، استاد گاهی می گفت: می دانستم مامور ساواک است.
در نهایت علامه نیز مانند سایر افراد مبارز سیاسی-فرهنگی رژیم شاه از حملات نیروهای رژیم در امان نماند. اما علیرغم همه تلاشها که حتی منجر به حمله به خانه و بازرسی کتابخانهاش در سال 1352 شد، رژیم نتوانست از فعالیتهای او جلوگیری کند.
۲۷۲۲۰