همشهری نوشت: این یکی از بینش های پیرمرد ساده و واقع بینانه است یکی برخی از ویژگی های بی رحمانه سینما را توضیح می دهد. در تئاتر فرصت دارید تا شب بعد اشتباه شب قبل را اصلاح کنید. دیالوگی که بی معنی است را حذف کنید. کمی زودتر یا دیرتر واکنش نشان دهید. کل نمایشنامه را برای اجراهای بعدی بازنویسی کنید تا جواب بهتری بگیرید. اما در سینما چنین خبری نیست. یک کارگردان باهوش و باتجربه در اواسط فیلمبرداری می داند که آیا یخ کار می کند یا نه و مخاطب چه واکنشی نسبت به فیلم خواهد داشت. اگر بد پیش برود، ممکن است بتواند چیزهای جزئی را اصلاح کند و تغییرات محدودی ایجاد کند، اما واقعیت این است که او در کل کار زیادی انجام نداده است. عکس های گرفته شده را نمی توان دور انداخت. او باید در ویرایش نهایی از همان استفاده کند. برای هر ثانیه پول زیادی خرج میشود و نمیتوان تمام پلانهایی را که کارگردان دوست ندارد، دوباره گرفت. فیلمسازی مانند گیر افتادن در یک رابطه بد است که خروج از آن بسیار لذت بخش است. یکی هر دو طرف می خواهند از این رابطه خارج شوند، اما طرف مقابل به راحتی رها نمی شود. حتی میتوان فیلمسازی را به مسابقه فوتبالی تشبیه کرد که تیم بازنده میخواهد پایان بازی زودتر به پایان برسد، اما باید تا آخرین ثانیههای زمان تلف شده بازی کنند و بعد از بازی با عواقب باخت خود روبرو شوند.
حالا این وضعیت برای «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری صدق می کند. نسخه آنلاین فیلم حتی در قاب تلویزیون کوچک کاملاً دافعه است. نشانی از تسلط، ذوق و دانش کارگردانی چون عیاری در آن نیست. فیلمی کسل کننده و خسته کننده که خیلی سعی می کند خنده دار باشد، اما کاملاً مشخص است که کارگردان نمی داند دارد چه کار می کند. به قول معروف اینطور نیست. حتی نمی تواند یک کمدی تجاری نیمه و نیمه ضعیف اجرا شود. باری در هر جهتی بلاتکلیف است زیرا کارگردان عادت به ساخت چنین فیلم هایی ندارد و قواعد این نوع فیلمسازی را که بیشتر شبیه دستفروشی است، نمی داند. اما به هر حال فیلم باید اکران می شد و هزینه تولیدش را هم می داد و به سازندگانش هم سود می داد. شاید اگر بحث سود و زیان باشد نبود «ویلای ساحلی» به اکران نرسید، اما همانطور که وایلدر بزرگ گفت، چه بخواهید چه نخواهید فیلم ساخته خواهد شد.
۲۲۰۵۷