تازهترین فیلم مارتین اسکورسیزی بالاخره بعد از چهار سال منتشر شد.
از میان تمام فیلمهای تاریخی و درامای که دیدهاید، عناوین کمی هستند که تغییرات قابل توجه و تاثیرگذاری در منبع خود ایجاد کرده باشند. قاتلان ماه گل به کارگردانی مارتین اسکورسیزی یکی یکی از آنهاست.
به گزارش بازتاب آنلاین به نقل از ویجیاتو، این فیلم با بازی لئوناردو دی کاپریو، لیلی گلدستون و رابرت دنیرو داستان واقعی ملت اوسیج را روایت می کند، افرادی که به خاطر ثروت خود در اوکلاهاما در دهه 1920 به قتل رسیدند. اگرچه این فیلم بر اساس کتابی به همین نام در سال 2017 نوشته «دیوید گران» ساخته شده است، اما تفاوت ها و میدان دید متفاوتی دارد. اگرچه داستان یکسان است، اما شیوه ای که اسکورسیزی آن را به تصویر می کشد به طور قابل توجهی بر آن تأثیر می گذارد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا به بررسی تفاوت های فیلم با کتاب قاتلان ماه گل بپردازیم.
در فیلم بیشتر بر شخصیت «مالی» تمرکز شده است.
بهترین صحنه های فیلم قاتلان ماه گل نه تنها لحظاتی هستند که لیلی گلدستون روی پرده ظاهر می شود، بلکه فیلم بیشتر بر شخصیت او تمرکز می کند تا کتاب. با این حال، هر چقدر هم بازی فوق العاده او را در این فیلم ببینید، باز هم کافی نیست و همین بهانه ای است که همین حالا به دنبال فیلم Fancy Dance بروید و بازی شگفت انگیز لیلی را در آن تماشا کنید. فیلم به جای اینکه شکل گیری FBI را بر اساس کتاب به تصویر بکشد، از آن منحرف شده و لیلی گلدستون (مالی) را در مرکز فیلم قرار می دهد. به جای اینکه مسمومیت مالی در پسزمینه فیلم داشته باشیم و کمکم تحقیق و جستوجو مانند آثار گران به نتیجه برسد، اجازه نداریم این هسته تلخ روایت فیلم را فراموش کنیم و مدام با آن سر و کار خواهیم داشت.
همانطور که اسکورسیزی در مصاحبههای خود گفته است، او تمایل زیادی به به تصویر کشیدن افراد اوسیج و خوبیهای آنها در طول روایت فیلم داشت. در نحوه به تصویر کشیدن این موضوع و این برداشت و تصویر جدید از داستان، جای نقد زیادی وجود دارد. یکی یکی از اصلی ترین راه های تشخیص اثر از کتاب است. جزئیات زیادی وجود دارد که در پایان فاش می شود، اما نکات و عناصر کلیدی دیگری وجود دارد که قبل از آن باید بررسی شوند.
شخصیت ویلیام هیل شخصیت شرور ابتدای فیلم است
نه تنها همکاری اخیر دنیرو با اسکورسیزی در فیلم Killers of the Flower Moon شباهت زیادی به هر کاری که قبلا با هم داشته اند ندارد، بلکه شخصیت ویلیام هیل از ابتدای فیلم مانند گرگی در لباس میش است. در این کتاب در نهایت مشخص شد که او در پشت صحنه همه قتل ها بوده است که اتفاقی غیرمنتظره بود. این نکته یکی از مهم ترین تفاوت های این اثر با کتاب است، زیرا اسکورسیزی در فیلم دقیقا برعکس عمل می کند.
در این عنوان هیلی را می بینیم که از همان ابتدا همه چیز را برای شخصیت ارنست (دی کاپریو) می گوید. با این حال، عمق شر او همچنان ترسناک است و در واقع این نکات باعث می شود قتل های پی در پی او در طول روایت و برای پول نگران کننده به نظر برسند. او همه این کارها را جلوی چشم تماشاگران انجام می دهد و هر عمل خشونت آمیزی مانند قطاری است که یک جامعه را نابود می کند. در این فیلم از همه مردم احساس ترس و ناامیدی میکنیم، زیرا به جای اینکه جلوی این کارها را بگیرند، آنها را نیز تشویق میکنند و همه اینها باعث بیقراری شدید بیننده میشود.
مطالب پیشنهادی: 25 فیلم در مورد جادو که ارزش وقت شما را دارد، بهترین فیلم در مورد جادو، 25 فیلم در مورد جادو که ارزش وقت شما را دارد.
این فیلم درباره FBI نیست که یک پرونده مرموز را حل کند
اگرچه جسی پلمونز در پایان فیلم Killers of the Flower Moon بهعنوان محققی به نام تام وایت که اساساً نیروی محرکه اواسط کتاب بود، ظاهر کوتاهی میکند، اما این داستان درباره ورود یک نیروی دولتی و همه چیز نیست. نجات همچنین گرن اذعان کرده است که ورود ماموران انتظامی به برخی نقاط برای حل مشکل و جبران خسارت کافی نیست. نبود بلکه آنها فقط از قتل های بیشتری که در حال وقوع بود بی خبر بودند.
اسکورسیزی از این فراتر می رود و ما را مجبور می کند که این وضعیت اسفبار را تماشا کنیم. اگرچه کتاب این پرونده را به عنوان یک معمای قابل حل معرفی کرد، اما هیچ کشفی در فیلم وجود ندارد و تا زمانی که وات و گروهش ظاهر می شوند، جان های گرانبهای زیادی از دست رفته است که نمی توان برای آنها کاری کرد. ما به عنوان مخاطب می دانیم مقصر همه این قتل ها کیست و فقط منتظریم نیروی انتظامی موضوع را بفهمد و از کشته شدن افراد بیشتر جلوگیری کند. با وجود اینکه بالاخره توانستند ریشه مشکلات را قطع کنند، اما زخم هایی هستند که دیگر به طور کامل التیام نمی یابند. اینجاست که اسکورسیزی برجستهترین نقش آخر خود را خلق میکند، نه تنها در تغییر این داستان، بلکه در هر فیلمی که تاکنون ساخته است.
اسکورسیزی نیز در این فیلم حضور دارد
کارگردان در یک ترکیب بازیگری غیرمنتظره اتفاقات فیلم قاتلان ماه گل را فاش می کند و از داستان فیلم خارج می شویم و وارد نمایش رادیویی می شویم. گران به چنین اتفاقاتی اشاره کرده است و اینکه چگونه واقعیت را به ما نشان می دهد و در اینجا خود اسکورسیزی جلوی دوربین می آید تا این پدیده را به تصویر بکشد. در پایان فیلم، اسکورسیزی روی صحنه ظاهر می شود تا آخرین سخنان خود را در مورد فیلم و اینکه چگونه در آگهی ترحیم مالی مالی اشاره ای به قتل ها نکرده است، بیان کند. این صحنه مانند شکستن دیوار چهارم است که ریسک بزرگی به حساب میآید و به این موضوع میپردازد که چگونه این آسیب بزرگ به ملت Osage محدود به گذشته نیست.
وحشت های گذشته چیزهایی هستند که هنوز هم می توانند در زمان حال از طریق غیرانسانی کردن اتفاق بیفتند. اسکورسیزی خود را از این موضوع تبرئه نکرد و در عوض ادامه اقدامات او نشان می دهد که هر چقدر هم باشند، باز هم عدالت را در این موضوع رعایت نمی کنند. وقتی او ما را به زمان حال می برد، لحظه ای ماندگار از درد مداوم در قلب و ذهن ما باقی می ماند.