بی انصافی است که بگوییم آقای رئیسی یکی از این خوانندگان است. بنده خدا اصلا کی وقت داره موزیک گوش کنه؟ وقتی سرعتش کم می شود، فکر نمی کنم چنین کارهایی انجام دهد. نه اینکه سلیقه اش در موسیقی بالاتر از این حرف ها باشد، اما روحیه اش اصلا با این حرف ها همخوانی ندارد. اما گفت: چرا با کافران بت نمی پرستید؟ و دوباره این قانون صدق می کند: سکس جنسی را جذب می کند، باید چیزی در این بین وجود داشته باشد تا این دو بزرگوار در میان تمام کسانی که در صنعت موسیقی فعال هستند در آغوش شما بیفتند. چه خبر؟ زمانی که رسایی و همرزمانش تتلو را گرامی داشتند، صراحتاً نوشتم که درک این گروه از موسیقی و هنر یکسان است و اگر کار دیگری انجام می دادند و مثلاً پیش شجریان می رفتند، باید تعجب می کردیم. نمی شود که او در دنیای سیاست خیلی مطرح بود، اما در موسیقی سطح پایین و سلیقه ای ضعیف داشت. مثلاً نمی توان طرفدار حمله به سفارت عربستان سعودی بود، اما مثلاً در موسیقی به پاواراتی و به سینما به ویم وندرس علاقه دارد.

بر اساس ترجیح شما برای سبک خاصی از موسیقی یا ادبیات و سینما، می توانید تا حدودی حدس بزنید که از نظر سیاسی چه نوع فردی هستید یا در حوزه روابط بین الملل چگونه فکر می کنید. آیا ممکن است کسی درک عمیق و قدردانی نسبت به شعر مولانا داشته باشد و با آلبوم «سحرام عشق عشق» شهرام ناظری سکوتی عاشقانه را بشکند، اما در کف مجلس به دیگران توهین کند، بر لبانش سیلی بزند، مخالفان خود را جاسوس بخواند و مخالفت کند. ضد قوانین؟ مردم برای دفاع؟ همانطور که گفتم وقتی یکی می گوید آقای رئیسی طرفدار تتلو و عباس قدری است، من او را باور نمی کنم، اما معتقدم معتمدین او کسانی هستند که درکشان از فرهنگ و هنر در یک سطح است. کسانی که امروز نقش پر رنگی در اداره کشور ما دارند. وقتی تتلو و قدری را در کوچه و خیابان می بینند او را نمی شناسند و برای گرفتن امضا از این بزرگواران مغزشان را به هم می ریزند. وقتی می خواهند در خلوت خود به موسیقی گوش دهند، چیزی شبیه به این گوش می دهند. و این سلیقه فقط به موسیقی محدود نمی شود. نگاهی به سلیقه سینمایی او بیندازید. ببینید از چه فیلم هایی حمایت می کنند. ببینید چقدر در مورد موفقیت فیلم فسیل به خود می بالند و شجاع هستند. حتی فیلم های دفاع مقدسشان هم رنگ و بوی فیلم فارسی دارد. اصلا با فیلم فارسی مشکلی ندارند. اگر مشکلی دارند با فیلم های سیاسی و اجتماعی است. آنها با فیلم هایی که مخاطب را به فکر فرو می برد مشکل دارند. به عبارت دیگر مشکل آنها در تفکر است. هر چیزی که مخاطب را به فکر وادار کند برای او مشکل ساز است. به همین دلیل است که آنها با موسیقی جدی، سینمای جدی، کتاب های جدی، شعرها و داستان های جدی مشکل دارند. بررسی آنها هیچ واکنشی به شوخی‌های جنسی، شعرهای مبتذل، داستان‌های بی‌اهمیت و موسیقی کوچه بازاری و قار تو کمرم فراونه نشان نمی‌دهد، اما از هنر به معنای عالی، عمیق و محتاطانه‌ای که به دست می‌آید، بسیار آشفته شده‌اند. وگرنه چرا نباید حداقل یک نفر در این گروه ها باشد که دغدغه جدی موسیقی داشته باشد؟ بله، اگر واقعاً آقای رئیسی رئیس جمهور این کشور است، برای ایشان نباید بین عباس قدری و مثلاً استاد شاه زیدی تفاوتی وجود داشته باشد. همه ساکنان این کشور از حقوق شهروندی برابر برخوردارند. البته طبق قاعده: هر صفحه هستی حکم خودش را دارد. اگر درجات زندیقى را حفظ نکرد، باید به مقام و منزلت هر فرد به عظمت و شأن او احترام گذاشت، اما مشکل اینجاست که امروزه طرفداران نظریه همسان سازى فقط از یک سلایق پیروى مى کنند. .

این سلیقه خاص را هم در هنر و هم در تجارت پوپولیستی می توان یافت. اگر به جای حمایت از جوانان مستعد و متفکر عرصه موسیقی، با دیدن عباس قادری غش و ضعیف می شوند، در تجارت به جای تولید به واسطه گری و به جای مبادله با دنیا به طفره رفتن معتقدند. تحریم ها. این سال ها خیلی ها با ما مخالفت کردند که شما مشتی شکم هستید که جز رفع ممنوع التصویری شجریان و چهره فردوسی پور و برنامه کتاب باز سروش صحت دغدغه ای ندارید. بارها گفته‌ایم و باز هم خواهیم گفت: ای کاش کسانی که صدای شجریان را حرام می‌دانستند موسیقی را در این مملکت ممنوع می‌کردند، اما جلوی این فقر و فساد رو به رشد را می‌گرفتند. اما اینها چیزی بیش از مشتی شعارهای گمراه کننده نیست. همه چیز را برای ما با همان سلیقه و ملاحظه تصمیم می گیرند. برای خوراک و پوشاک ما برای سیاست داخلی و خارجی ما. برای آموزش ما مدیریت و حکومت دولتی امری ارگانیک و به هم پیوسته است. نمی شود در فرهنگ لنگ بود، اما مثلاً کارستان در وزارت خارجه کاری کرد. وقتی می گوییم همه چیز به همه چیز می رسد، شوخی نیست. این که مثلا آقای حداد عادل ریش سفید جامعه اصولگرای کشور با کلاه مخملی نشسته و بلند می شود یعنی چه؟ چرا؟ چه نسبتی بین او و کسانی که در بین مردم جاهل می دانند چیست؟ مترجم کتاب «نظریه معرفت در فلسفه کانت» چطور؟ اما ماجرا از این قرار است: در چشم کسانی که همه چیز دنیا را می بینند و هیچ حادثه ای را تصادفی نمی دانند، این اتفاقات اهمیت زیادی دارد. این بدان معنی است که فکر آنها می تواند خواب را برای کسانی که واقعاً نگران این کشور هستند غیرممکن کند.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *