استفاده از ابزارها و جنگهای قومیتی یکی از سیاستهایی است که روسیه از زمان گذشته تاکنون به کار می برده است. برای بررسی حرکات روسیه با حامد کاظم زاده، خاورشناس و استاد دانشگاه اتاوا صحبت کرده ایم. در ادامه به طور مفص جزئیات این موضوع را میخوانید.
ماهان نوروزپور: از آنجایی که دمیتری مدودف، رئیس جمهور سابق روسیه گفت که روسیه می تواند مناطق جدا شده گرجستان را به خاک خود الحاق کند. بحث بر سر آبخازیا و اوستیای جنوبی داغ تر شده است. رئیس جمهور اوستیای جنوبی گاگلوف که در پانزدهمین سالگرد استقلال جمهوری اوستیای جنوبی با دیمیتری مدودف دیدار کرد، گفت: اوستیای جنوبی هرگز به تصمیم تاریخی خود خیانت نکرده و خیانت نمی کند و آماده توسعه، ادغام و همگرایی است تا زمانی که به کشور روسیه بپیوندد» این باعث شد توجه ها به قفقاز جلب شود. اوستیای جنوبی کجاست و ریشه های قومیتی مردم این کشور چیست؟ چرا از گرجستان جدا شدند و چرا اینقدر مشتاق پیوستن به روسیه هستند؟ روسیه چه مزیتی از الحاق اوستیای جنوبی دارد؟ این سوالات را با حامد کاظم زاده، شرق شناس و استاد دانشگاه اتاوا در میان گذاشته ایم:
ماجرای جدایی اوستیا از گرجستان چیست؟ چرا اوسها همواره خواستار جدایی از گرجستان بودند؟
اجازه دهید ابتدا چند جمله در مورد تاریخ این کشور به شما بگویم. اوستیا کشوری متشکل از دو بخش است که یک بخش آن را “جمهوری خودمختار اوستیای شمالی – آلانیا” فدراسیون روسیه و قسمت دیگر “جمهوری خودمختار اوستیای جنوبی” نامیده میشود و از نظر سیاسی و جغرافیایی با جمهوری گرجستان هم مرز است. مردم اوستیا خود را «ایرُن»، و سرزمین خویش را «ایرستون» مینامند. واقع شدن این کشور در دو طرف قفقاز باعث شد که از نظر تقسیمات کشوری، تحت حکومت شوروی به دو شاخه شمالی و جنوبی تقسیم شود. جمهوری خودمختار اوستیای شمالی در سال 1924 به یک استان خودمختار و در سال 1936 به یک جمهوری خودمختار تبدیل شد. اوستیای جنوبی در سال 1922 به عنوان یک استان خودمختار در گرجستان تأسیس شد. جمعیت اوستیای جنوبی در سال 1978، 103000 نفر بود. بر اساس این سرشماری ۶۶.۵ درصد از جمعیت این استان شرقی، ۲۸.۳ درصد گرجی و ۱.۶ درصد روس بودند. در آخرین سرشماری جمعیت ثابت 70000 نفر برای این منطقه ثبت شده است، زیرا بسیاری از مردم این کشور به مناطق شمالی (یعنی اوستیای شمالی) مهاجرت کرده اند و فقط برای چند فصل به اوستیای جنوبی آمده اند.
بین اوستی ها و گرجی ها همیشه اختلاف و درگیری وجود داشته و با اختلافات سیاسی و قومیتی، محور اختلافات بر روی تملک زمین بوده است. پس از مهاجرت اوستی ها به جنوب، درگیری بین این دو قوم بر سر مالکیت زمین از آغاز قرن بیستم به وجود آمد. این درگیری ها به دلیل ایجاد مرزهای مصنوعی بدون توجه به تاریخ و فرهنگ اقوام در دوره شوروی صورت گرفت. تأثیر اورجکینیدزه و استالین، دوستان گرجی لنین، در احیای کولخید و ایبریای باستان در اوایل دوره شوروی در تقسیم مرزهای گرجستان کم نبود. با تأسیس جمهوری گرجستان در سال 1936 و الحاق اوستیای جنوبی به عنوان یک استان خودمختار، اختلاف در منطقه بین این دو قوم باستانی به وجود آمد. در پایان دوران شوروی، بین سالهای 1989 تا 1990، استان خودمختار اوستیای جنوبی از این فرصت استفاده کرد و با در نظر گرفتن حمایت اوستیای شمالی، جمهوری خودمختار را اعلام کرد و از گرجستان جدا شد. رهبران جدایی طلب اوستیای جنوبی همواره بر اتحاد اوستی ها و پیوند آنها با روسیه تاکید داشتند. گرجستان نیز با لغو خودمختاری اوستیا، آبخازیا و آجاریا مقابله به مثل می کند و درگیری نظامی رخ می دهد. در سال 1991، رئیس جمهور گرجستان، “گامساخوردیا” با فراخوان “گرجستان برای گرجیها” نیز نامیده می شود، دستور حمله به سوخومی و تسخینوالی را صادر کرد و درگیری نظامی آغاز شد.
در پایان این مرحله، ادوارد شواردنادزه، رئیس جمهور گرجستان، قرارداد داگومیس را با بوریس یلتسین، رئیس جمهور روسیه در 14 ژوئیه 1994 امضا کرد تا به جنگ داخلی پایان دهد و اجازه استقرار قانونی نیروهای حافظ صلح روسی در مناطق درگیری را بدهد. این صلح تا سال 2003 ادامه داشت، زمانی که ساکاشویلی در انقلاب مخملی، به اصطلاح انقلاب رز، به قدرت رسید. ساکاشویلی در تمامی زمینه های سیاست داخلی بر تمامیت ارضی و بازگرداندن 47 درصد از خاک گرجستان که توسط سه جمهوری آبخازیا، آجاریا و اوستیا اشغال شده است، تاکید کرد. آنها توانستند آجاریا را بدون هیچ مشکلی به گرجستان بازگردانند، اما در دو منطقه دیگر به لطف حمایت روسیه این امکان وجود نداشت. در نوامبر 2006، همه پرسی در اوستیای جنوبی برگزار شد که در آن اکثر شرکت کنندگان به استقلال اوستیای جنوبی رای دادند. در آوریل 2008، تفلیس پیشنهاد مشارکت در ساختار قدرت اوستیای جنوبی را داد که توسط روسیه و پارلمان اوستیای جنوبی رد شد.
گرجی ها تصمیم گرفتند از طریق جنگ سرزمینی را که از زمان شوروی به مرزهای آنها کشیده شده بود، الحاق کنند. حمله ناگهانی ارتش گرجستان به کشور اوستیا در 8 آگوست آغاز شد و یک فاجعه تاریخی در جریان المپیک پکن بود. ارتش روسیه در نخستین ساعات جنگ توانست 18 درصد از خاک گرجستان را اشغال کند و به بهانه دفاع از شهروندان و نیروهای حافظ صلح، گویی این جنگ را پیش بینی می کرد، در نزدیکی شهر تفلیس پیشروی کرد. این حمله به تمامی مراکز نظامی و تأسیسات زیربنایی گرجستان آسیب رساند. با جنگ اتحادیه اروپا و سفر سارکوزی به منطقه در 13 اوت، توافق آتش بس 6 ماده ای حاصل شد. اصول توافق آتشبس شامل عدم استفاده از زور توسط طرفهای درگیر، توقف کامل اقدامات نظامی، فراهم کردن شرایط برای دسترسی رایگان به کمکهای بشردوستانه، بازگشت نیروهای مسلح گرجستان به پادگانهای خود و بازگشت است. قرار است نیروهای روسیه عملیات نظامی گرجستان را در جبهه ها آغاز کنند و بحث در مورد امنیت اوستیای جنوبی آغاز شود. و آبخازیا در سطح بین المللی است. در همین حال، روسیه پیشنهاد ایجاد منطقه حائل در اطراف اوستیای جنوبی و آبخازیا را داد که در آن هیچ نیروی گرجی مستقر نشوند. این روند تا به امروز ادامه یافت و جدایی کامل گرجستان با حمایت روسیه در سال 2008 تکمیل شد.
دلیل حمایت روسیه از اوسها چیست؟ ایا پوتین همچنان بر سیاست های قومیتی استالینی پافشاری میکند؟
ابزار قومی یکی از روش های سنتی مدیریت اقوام و ملل مختلف از دوران شوروی بوده است. این روش هنوز هم در روسیه در مناطق دور افتاده و همسایه استفاده می شود. حوادث کریمه در سال 2014 و حمله روسیه به اوکراین و همچنین به رسمیت شناختن دو جمهوری خودخوانده دونتسک و لوهانسک نشان دهنده استفاده از سیاست های قبلی در دوران حکومت پوتین است.
پس از انقراض امپراتوری آلان در قفقاز شمالی توسط تاتارها و حمله تیمور، اوستی ها به تدریج به مناطق و دشت های جنوبی سرازیر شدند و در منطقه شمالی کارتلی اسکان یافتند. هنگامی که روس ها در سال 1774 در قفقاز شمالی به قدرت رسیدند، اوستی ها اولین ملت قفقازی بودند که به روس ها پیوستند و در جنگ های بعدی علیه ایران و عثمانی بخشی از ارتش تزار شدند، اگرچه این اتحاد برای همه اتفاق نیفتاد. اوستی ها و تا سال های عهدنامه گلستان و ترکمنچای برخی از طوایف با ایران متحد بودند. یکی از دلایلی که مورخان اوستیایی برای نزدیکی با روس ها بیان می کنند، اختلاف با قبایل جنوبی از جمله گرجی ها است. نکته دیگری که قابل ذکر است این است که اوستی ها دینی مشابه با روس ها دارند، دین رسمی اوستی ها در میان سایر ادیان، ارتدوکس روسی است و این تنها جمهوری غیر اسلامی در قفقاز شمالی است. در جنگ های جهانی اول و دوم، اوستی ها شجاعت بیشتری نسبت به سایر اقوام غیر روسی از خود نشان دادند و بیش از 70 قهرمان ملی در جنگ جهانی دوم از خود به جای گذاشتند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آنها از معدود کشورهای قفقازی بودند که خواهان جدایی نبودند و همیشه با روس ها اتحاد داشتند. بر اساس مشاهدات میدانی نویسنده در سال های اخیر، روس ها همچنان از محبوبیت زیادی در میان جمعیت اوستیا برخوردار هستند و دیمیتری مدودف و ولادیمیر پوتین از چهره های برجسته در میان جمعیت اوستیا هستند.
این ادعا که خود مردم اوستیای جنوبی خواستار پیوستن به روسیه هستند چقدر صحت دارد؟
در آخرین تحولات ادغام اوستیا با روسیه، شایان ذکر است که دیدار اخیر آلن گاگلویف، رئیس جمهور اوستیای جنوبی با اصلان بژانیا، رئیس جمهور آبخازیا و دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه، اشاره کرد که اوستیا، داوطلبانه در سال 1774 درخواست پیوستن به امپراتوری روسیه را کرده است، از آن زمان تاکنون هرگز از تصمیم تاریخی خود عقب نشینی نکرده و آماده توسعه یکپارچگی و همگرایی برای پیوستن به (خاک) روسیه است. این نشست در آستانه پانزدهمین سالگرد به رسمیت شناختن استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی توسط روسیه بر اساس فرمان صادر شده در 26 اوت 2008 توسط دیمیتری مدودف، رئیس جمهور وقت روسیه امضا شد. مدودف همچنین اشاره کرد که روسیه می تواند مناطق جدا شده گرجستان را به خاک خود الحاق کند. جدا از شرایط سیاسی مجاورت اوستیا و روسیه، مردم اوستیا حافظه تاریخی خوبی با گرجی ها ندارند و همواره در طول تاریخ به دنبال نزدیکی با روس ها بوده اند. به دلیل اتفاقات پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اوستی ها هنوز علاقه ای به پیوستن به گرجستان ندارند.