توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت: به اندازه کافی به عقب برگردید. دقیقاً می توانید ببینید که چه چیزی باعث همه این رویدادهای ژئوپلیتیکی شده است: اوکراین در تلاش است تا به غرب بپیوندد. اسرائیل به دنبال پیوستن به خاورمیانه جدید است. و روسیه و ایران برای بستن هر دو مسیر با یکدیگر متحد شده اند.
بر اساس این گزارش، در ادامه این مقاله آمده است: متأسفانه، مایک جانسون جمهوری خواه، رئیس مجلس نمایندگان، یا آنقدر بی تجربه است یا بیش از حد ایدئولوژیک (یا هر دو) که متوجه این موضوع نمی شود (یا اهمیتی نمی دهد). او به دنبال تامین منابعی است که به اسرائیل کمک کند تا بهتر از خود دفاع کند، اما اوکراین را از کمک های ضروری اقتصادی و نظامی ایالات متحده برای مقابله با حمله روسیه محروم می کند. و او حتی 14.3 میلیارد دلاری را که دولت قصد دارد به اسرائیل بفرستد مشروط به موافقت بایدن با کاهش همین مقدار از بودجه اضافی برای خدمات درآمد داخلی کرده است تا بتواند بهتر از کلاهبرداران مالیاتی بپردازد. (لابی اسرائیل توجه داشته باشد: با هم بازی نکنید. دفعه بعد کمک به اسرائیل به مواضع افراطی جمهوری خواهان در مورد سقط جنین یا اسلحه گره خورده است.)
اگر اوکراین بتواند از روسیه فرار کند و در نهایت به ناتو و اتحادیه اروپا بپیوندد (با قدرت نظامی، صادرات کشاورزی و قابلیتهای فنی خود)، اروپای آزاد را تقویت خواهد کرد. و اگر بتوان اسرائیل را به میز مذاکره برای راه حل دو کشوری با تشکیلات خودگردان فلسطین بازگرداند – که راه را برای عادی سازی روابط بین دولت تل آویو و عربستان سعودی هموار کند – گام بزرگی به سوی خاورمیانه جدید و متکثرتر خواهد بود. .
اگر این تغییرات رخ دهد، جهان پس از جنگ سرد شانس بسیار بیشتری برای رویارویی با سایر چالش های جهانی مانند تغییرات آب و هوا خواهد داشت تا اینکه این تغییرات متوقف شود.
اما لازم نیست عربی، عبری، فارسی، روسی یا اوکراینی صحبت کنید تا بفهمید که حماس مورد حمایت ایران مبارزه خود را برای جلوگیری از عادی سازی عربستان-اسرائیل و انزوای تهران و جنگ ولادیمیر پوتین بر سر اوکراین و جلوگیری از گسترش آزادی آغاز کرد. اروپا و جلوگیری از انزوای مسکو.
لئون آرون، کارشناس روسیه، نویسنده کتاب سوار ببر: روسیه ولادیمیر پوتین و کاربردهای جنگ، استدلال می کند که روسیه پوتین و تهران اشتراکات زیادی دارند.
در همین حال، عادی سازی روابط بین دولت های اسرائیل و عربستان سعودی احتمالاً راه را برای عادی سازی بین اسرائیل و پرجمعیت ترین کشور مسلمان جهان، اندونزی، و همچنین مالزی و احتمالاً بعداً پاکستان، هموار خواهد کرد.
همانطور که گفتم هیچ چیز بیشتر از این ایران را منزوی نمی کرد. و حماس میدانست که اگر اسرائیل بتواند با عربستان سعودی با شرایطی عادیسازی کند که موجب رضایت تشکیلات خودگردان میانهرو فلسطین در کرانه باختری شود و به آن مزیتها و مشروعیت مالی بیشتری بدهد، مدل مقاومت ابدی حماس کاملاً منزوی خواهد شد.
همه اینها فرصت بزرگی را برای پوتین ایجاد کرده است. او هفته گذشته با هیئتی از حماس در مسکو پذیرایی کرد و روابطش با ایران در حال گسترش است. ایران پهپادها و موشکهایی را علیه اوکراینیها به پوتین میدهد و در ازای آن فناوریهای سایبری، هواپیماهای پیشرفته و احتمالا تجهیزات ضدهوایی دریافت میکند. برای پوتین، این یک بازی برد-برد-برد است. پوتین می داند که با کمک به ایران به جنگ بین اسرائیل و نیروهای نیابتی تهران در خاورمیانه، ایالات متحده را مجبور می کند که قطعات یدکی، موشک های پاتریوت و گلوله های توپ 155 میلی متری را به جای اوکراین به اسرائیل بفرستد. و اگر این جریان تسلیحات به کییف توسط جانسون و کنگره متوقف شود، پوتین تنها باید روزها را تا انتخاب مجدد دونالد ترامپ و مال شدن اوکراین – یا اینطور که او فرض میکند- بشمارد. علاوه بر این، هرگونه بی ثباتی قیمت نفت را افزایش می دهد!
از آنجایی که جمهوریخواهان بازیهای خطرناکی با کمکهای نظامی و اقتصادی انجام میدهند، دو چیز وجود دارد که مقامات نظامی ایالات متحده به من میگویند آنها را نگران میکند: آنها معتقدند اسرائیلیها فقط «شهر غزه» را میخواهند، زیرساخت اصلی نظامی و نیروی انسانی حماس. تصاحب کردن؛ و سپس از آن به عنوان سکوی پرتاب برای حملات تاکتیکی بیشتر علیه رهبری حماس و پرتابگرهای راکت در جاهای دیگر غزه استفاده کرد. اما پیشروی نظامی اسرائیل اکنون با چالشی در جنگ شهری مواجه است: توقف در یک کوچه به نیروی هوایی نیاز دارد تا دشمن و هر فرد دیگری را در نزدیکی منفجر کند و باعث تلفات غیرنظامی بالقوه شود. توجه لازم است. بنابراین مقامات آمریکایی می گویند که ایالات متحده دیگر نمی تواند این استراتژی را نادیده بگیرد یا از آن دفاع کند.
دوم، ایالات متحده یک شکاف بزرگ در هسته استراتژی اسرائیل می بیند: اگر حماس رانده شود، چه کسی غزه را اداره خواهد کرد؟ تنها گزینه ممکن تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله در کرانه باختری است. اما تنها راهی که این رهبران فلسطینی می توانند این نقش را ایفا کنند این است که اسرائیل به آنها اجازه دهد تا آنها را بیشتر کنترل کنند و اگر اسرائیل راه حل دو کشور را پیش ببرد. اما همزمان و برعکس، دولت بنیامین نتانیاهو در تلاش است تا کرانه باختری را به اسرائیل الحاق کند. بنابراین به نظر می رسد که ارتش اسرائیل دوباره نوار غزه را اشغال می کند و در نهایت آن را به نوعی از تشکیلات قانونی خودگردان فلسطین می سپارد – در حالی که سیاستمداران و شهرک نشینان راست افراطی اسرائیل در تلاش هستند تا این روند را مشروعیت بخشند و فلسطینی ها را بیرون کنند. آنها از کرانه باختری می آیند. این یک تناقض استراتژیک است. در واقع، اسرائیل در طول جنگ با تشکیلات خودگردان فلسطین به یک روند صلح نیاز دارد.
حقیقت سخت این است: بدون یک شریک حکومتی معتبر فلسطینی، اسرائیل نمی تواند از غزه عقب نشینی کند و حمایت غرب را حفظ کند، و اوکراین نمی تواند حمایت غرب را حفظ کند، مگر اینکه در زمستان امسال به دستاوردهای قابل توجهی علیه ارتش پوتین دست یابد. دریافت کنید یا تصمیم بگیرید که این غیرممکن است و موافقت کنید که این نوعی معامله کثیف است. نوعی معامله کثیف به معنای نوعی سازش ارضی با پوتین در ازای تضمین های امنیتی ناتو و راهی برای پیوستن به اتحادیه اروپا است. هیچ رهبر غربی حاضر نیست این را با صدای بلند به کی یف بگوید، اما همه آنها می دانند و معتقدند: اگر جنگ به یک جنگ فرسایشی بی پایان تبدیل شود، حمایت غرب از اوکراین نمی تواند و ادامه نخواهد یافت.
به همین دلیل است که امروز آمریکا باید به اسرائیل و اوکراین کمک کند تا محور روسیه و ایران را تضعیف کنند. اما صبح پس از جنگ، اسرائیل و اوکراین با تصمیمات بسیار دشواری روبرو هستند. اگرچه ممکن است امروز برای هر دوی آنها یک چک بزرگ بنویسیم، اما چک سفید نخواهد بود. هر کدام از این چک ها تاریخ انقضا و تصمیمات سیاسی دردناکی دارند.