مرجان فاطمی اکثر آثار رضا میرکریمی به دلیل ظرافت ها و معنای مهم انسانی که در پس آنها وجود دارد منحصر به فرد هستند و پیوند عمیقی با روح مخاطب دارند. میرکریمی به همان اندازه که در انتخاب قالب و نحوه ارائه مطالب پشت ذهن دقت و ظرافت دارد، در انتخاب نام فیلم هایش نیز بسیار دقیق است. فیلم های میرکریمی در واقع از عناوین خود شروع می شود و این عناوین می توان گفت به انتزاعی ترین شکل ممکن حاوی معنای مد نظر کارگردان است. به بهانه اکران فیلم «نگهبان شب» و معنای دقیق این عنوان، نگاهی داریم به اهمیت نام فیلم های رضا میرکریمی.
به گزارش پی ام آپ، در میان فیلم های رضا میرکریمی، عنوان دو فیلم «کودک و سرباز» و «امروز» را به دلیل نداشتن ویژگی منحصر به فرد دیگر عناوین از این فهرست حذف کرده ایم.
زیر نور مهتاب محصول: 1379
رضا میرکریمی در فیلم «زیر نور مهتاب» فیلم خود را بر اساس تردیدهای یک دانشجوی جوان ساخته است. طلبه ای به نام سید حسن از خانواده ای روحانی که سال ها برای هدفش تلاش می کند، در محضر اساتید مختلف کتاب می خواند و مطالعه می کند، اما وقتی واقعیت ها را زیر پوست جامعه می بیند، بار دیگر به مرحله تردید می رسد. پس از دزدیده شدن پارچه ای که برای دوخت عبا و امام خریده بود، سفر جدیدی را آغاز می کند و به محل بی خانمانی هایی می رسد که جز زیر پل جایی برای خوابیدن ندارند. هیچ کس به آنها توجهی نمی کند و حتی فرزندانشان آنها را رها کرده اند. سیدحسن کتابهایشان را می فروشد و برایشان غذا می خرد و شبی را زیر نور مهتاب با آنها می گذراند. نام فیلم تامل برانگیز است چرا که زندگی و اعتقادات دانشجوی جوان پس از شبی که به جای سلول زیر پل و زیر نور ماه سپری می کند تغییر می کند.
اینجا چراغی روشن است محصول: 1380
رضا میرکریمی در فیلم «اینجا چراغ روشن است» به مفهوم بسیار مهمی دست زد و به نوعی از مرز تماشای اماکن متبرکه عبور کرد. داستان فیلم درباره امامزاده ای متبرکه در دل روستایی است که به دلیل مشکلاتی که ولیش با آن مواجه است، چند شبی به سرپرستی فرزند شیرین مغزی سپرده می شود. در این چند شب نیازمندی از امامزاده اشیاء قیمتی می گیرد، پسر امامزاده شیروانی برای تعمیر سقف خانه یک خانواده فقیر کمک مالی می کند و دختر چوپان گوسفندان خود را از سرما به آنجا می آورد و آنها را پناه می دهد. امامزاده از تعریف قبلی شروع می شود و مکانی امن برای کمک به دیگران می شود و بدین ترتیب قداست واقعی پیدا می کند. اینجاست که روشنایی چراغ امامزاده بیش از پیش چشمگیر می شود و میرکریمی در عنوان فیلم به درستی معنای مورد نظر را آورده است.
خیلی دور، خیلی نزدیک محصول: 1383
در فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک»، دکتر علم، جراح مغز و اعصاب معروف که با غوطه ور شدن در دنیای علم و لذت بردن از زندگی روزمره، از معنویت فاصله گرفته است، به دلیل بیماری پسرش راهی سفر می شود. او دفتر و زندگی را که به آن عادت کرده است رها می کند و سفری درونی و بیرونی را آغاز می کند. در این سفر، دکتر علم پس از مواجهه با زندگی ساده مردم و آرامشی که تجربه می کنند، در میان طوفان شن در ماشین خود گرفتار می شود و درست زمانی که دلیل علمی و امیدی برای آزادی او وجود ندارد، دست به سوی او دراز می کند و به او زندگی می بخشد. در واقع خدایی که در ابتدای فیلم دور بود، در پایان آنقدر نزدیک می شود که دکتر کاملا حضور او را حس می کند. میرکریمی به نوعی جوهر آنچه را که در طول فیلم قصد بیان آن را داشته در عنوان «خیلی دور، خیلی نزدیک» خلاصه می کند.
به همین سادگی محصول: 1386
میرکریمی در فیلم «به همین سادگی» به تنهایی یک زن خانه دار اشاره کرد. در طول فیلم با هیچ اتفاق غافلگیرکنندهای روبهرو نیستیم و همه چیز در جریان زندگی عادی روزمره اتفاق میافتد، اما آنچه مهم است فرسودگی طاهره است. خسته از نرسیدن به جایی در زندگی، از درک نشدن و حتی ندیدن او از خانواده اش. در طول روز دائماً بین خروج از خانه یا ماندن و حرکت درگیر است. در پایان روز، درست همان جایی که دلزده به خاطر رفتار ناپسند همسرش تصمیم به رفتن می گیرد، با چند نشانه به زندگی برمی گردد و می ماند. او می داند که هیچ چیز قرار نیست تغییر کند و زندگی روز بعد همچنان کسل کننده است، اما پذیرش این موضوع باعث می شود در دیدگاه خود تجدید نظر کند. کل فیلم یک روایت ساده از زندگی است. روزمرگی که بارها هر یک از ما را به مرز خستگی و کسالت و تلاش برای رهایی از آن می رساند، اما ما را به جایی می رساند که چاره ای جز ادامه دادن نیست و همه چیز به همین سادگی می ماند. میرکریمی این بار کلیات گفته های خود در فیلم را به سادگی در عنوان عنوان کرده است.
یه حبه قند محصول: 1390
بطلان زندگی و عدم فاصله شادی و غم محور اصلی فیلم «یه حبه قند» است. رضا میرکریمی در این فیلم این مضمون حیاتی را با حبه قندی به تصویر می کشد که در ظاهر ارزشی ندارد. در یک خانواده پرجمعیت همه به دنبال تدارک مراسم عروسی کوچکترین خانواده هستند. دختری که دلش به عموی سربازش میپیوندد، اما بنا به صلاحدید خانوادهاش، قصد دارد با یک پسر پولدار خارج از ایران ازدواج کند. همه راضی هستند جز دایی که راز دل پسرش را می داند. صبح روز عروسی به طور اتفاقی قند در گلوی عمو گیر می کند و با مرگ او سفره عقد به عزا تبدیل می شود. از عروسی به عزا می رود، دختر خانواده به عروسی شک می کند و با باز شدن قدم های پسر برای بازگشت به خانه، تصمیم می گیرد برای همیشه پسر خارجی را گره بزند. یک حبه قند ساده اعتبار همه برنامه ها و تدارک ها را از بین می برد و وسیله ای برای دختر برای بازگشت به عشق قدیمی می شود. عنوانی که بهترین انتخاب برای فیلمی از این مختصات است.
دختر | محصول: 1394
شاید در ابتدا به نظر برسد که میرکریمی برای انتخاب عنوان فیلم «دختر» تلاش چندانی نکرده و ساده ترین و راحت ترین عنوان را برای خود انتخاب کرده است، اما زمانی که برخورد سختگیرانه و غیرمنطقی و به دلیل تعصب پدر نسبت به دخترش، با رویکردی که قبلاً به خواهرش کرده بود و باعث بدبختی او شده بود، می گوییم، اتفاقاً معنای صحیح و دقیق این نام را خواهیم یافت. میرکریمی فیلمی درباره نگاه سنتی به دختران ساخت و سعی کرد توضیح دهد که آسیب اصلی نگاه به دختران در این فرهنگ است. بینشی که عامل اصلی همه این محدودیت ها، ترس ها و ویرانی هاست. فرقی نمی کند داستان این فیلم را میرکریمی روایت کند یا هر کس دیگری. چون به هر حال نام اصلی «دختر» است و این نام کاملا گویای این ماجراست.
قصر شیرین محصول: 1397
در فیلم قصرشیرین با مردی غیرمسئول روبرو هستیم که در بحرانی ترین شرایط زندگی همسر و فرزندانش را رها کرد و به دنبال سرنوشت خود رفت. اگرچه همسرش او را فردی میدید که دوستش نداشت، اما اجازه نمیداد مفهوم پدر در ذهن فرزندانشان از بین برود. پدر را مردی ثروتمند و قدرتمند معرفی کرد و به آنها قول داد که روزی پدر بیاید و آنها را با خود به قصری که در آن زندگی می کند خواهد برد. پدری که صاحب یک ماشین آشغال از سراسر جهان است، در روز فوت همسرش، فرزندانش را با خود می برد. او نمی داند زندگی فرزندانش چگونه باید بگذرد، اما در پایان فیلم متوجه می شود که زندگی با همسر و فرزندانش چیزی جز یک قصر نبوده و او کسی بوده که ارزش آن را درک نکرده است. . این کاخ توسط همسرش شیرین ساخته شده است، اما او حاضر است برای اهدای قلب خود و رضایت به مرگ او پول دریافت کند. معنای عنوان این فیلم کاملا با محتوای آن آمیخته شده و معانی زیادی را به ذهن متبادر می کند.
نگهبان شب محصول: 1400
رضا میرکریمی در انتخاب عنوان فیلم «نگهبان شب» ظرافت خاصی را برگزیده است. در نگاه اول، عنوان برگرفته از شخصیت اصلی فیلم به نظر می رسد. کارگر روزمزدی که توسط پیمانکار یک پروژه ساختمانی انتخاب می شود تا از شب تا صبح نگهبانی بدهد و زیر نظر مصالح ساختمانی باشد. اما چیزی که در طول فیلم اهمیت پیدا می کند این است که پسر بدون اعتراض و مخالفت تمام مدت سرمایه گذاران پروژه را همراهی می کند و به آنها اجازه می دهد از سادگی او سوء استفاده کنند. در واقع می توان معنای عنوان فیلم را به این معنا نیز تعبیر کرد که این نگهبان شب در واقع مانند اسباب بازی در دست دلالان قدرت است و با سیاهی و تاریکی اهداف خود همراه است و نگهبان شب های تاریک است. که هرگز طلوع نمی کند