به گزارش خبرگزاری بازتاب آنلاین، اصولگرایان در حال ظهور هستند و نسل جدیدی از این طیف قدرت سیاسی را در دست می گیرند. شاید یکی از دلایل این تغییرات در ساختار اصولگرایان مرگ چهره های تاثیرگذار این طیف باشد، شاید نه، قطعا تاثیر دارد، چرا که اگر صحبت ها و مواضع هر یک از آنها را با هم مقایسه کنید این تغییرات بدیهی و واضح است. چهره های آنها و ظهور چهره های جوان. .
با مرگ هر یک از این شخصیت ها که غالباً رویکرد و منش معتدلی داشتند، می توان گفت که یک اصولگرای معتدل کاهش یافته و نیروهای تندرو جایگزین آنها می شود.
جوانان تند می دوند، ریش سفید ساکت است
از ادبیات عامیانه نیروهای اصولگرا بعید است که فردی با اخلاق و حرفه ای مشابه جایگزین آنها شود. در میان اصولگرایان، برخی از جوانان تندرو عرصه را به دست گرفتند و اوضاع به گونه ای پیش رفت که حتی برخی ریش سفیدهای پیر نیز سکوت کردند. هر چند روز یک بار به یکی از همدستان خود حمله می کنند که کمی متفاوت از آنچه آنها فکر می کنند فکر می کند.
کریمی اصفهانی; یک اصل منعطف و منطقی
یکی از چهره های معتدل اصولگرایان احمد کریمی اصفهانی بود. او چند روز پیش درگذشت؛ شخصیتی که دبیر کل جامعه اصناف و بازار اسلامی و البته از اعضای حزب موتلفه بود.
مواضع سیاسی کریمی اصفهانی با اصولگرایان انعطاف پذیرتر و منطقی تر از آنها در قطبه به نظر می رسید. و بالاتر از همه، بسیار منصفانه.
حضور اعتدالیون اصولگرا در مراسم تشییع پیکر مرحوم کریمی اصفهانی به ویژه ناطق نوری گواه رویکرد معتدل این چهره اصولگرا بود.
عسگراولادی; شاگل منصف بود
اما در میان اصولگرایان چنین شخصیت هایی کم نبود; شاید یکی از مهم ترین شخصیت های کلیدی از این دست مرحوم «حبیب الله عسگر اولادی مسلم» دبیر کل حزب موتلفه باشد. چهره ای که سعی می کرد ضلع میانه و منصف افراط گرایی اصولگرایان را نمایندگی کند.
وی در اواخر عمر خود که مصادف با حوادث پس از انتخابات 88 بود، از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، یکی از رهبران معترضان به نتایج انتخابات آن سال، به عنوان «برادران» خود یاد کرد و تاکید کرد که مورد ” شورشی ” نبود. این سخنان با واکنش تند اصولگرایان و حتی اعضای حزب وی در موتلفه مواجه شد. اما او که این سخنان را یک سال قبل از مرگش گفته بود، موضع خود را رها نکرد و بر آن تاکید کرد.
این سخنان او باعث ایجاد جو تند علیه وی در میان اصولگرایان مجلس و سایر اقشار نظام شد. از جمله احمد خاتمی، امام موقت تهران که این سخنان را «تطهیر سران فتنه» و «کاهش جنایت آنان» می دانست که تبدیل به «جریان» می شود. خاتمی همچنین تاکید کرد: اینکه کسی بگوید من رهبر فتنه نیستم، خیلی بد است. اما اصغر اولادی همچنان بر مواضع خود پافشاری می کرد و می گفت اگر اظهارات من برای حزب متحد اسلامی مشکل ساز شود حاضرم از این حزب خارج شوم. در عین حال، اظهارات خود را مبنای یک تکلیف الهی میدانست که «وظیفه قبل از مرگ را انجام دهد و ناگفتهها را بگوید».
عماد افاروق; یک معتدل انتقادی
مرحوم عماد افروغ یکی دیگر از اصولگرایان بود که به قیمت مواضع معتدل و انتقادی خود از سوی این طیف سیاسی طرد شد. او با لیست اصولگرایان مجلس اصولگرایان هفتم وارد مجلس شد اما به مرور زمان باید با واقعیت ها روبرو می شد. وی به عنوان یک جامعه شناس نامزد مجلس هشتم نشد اما با انتقاد شدید از رد صلاحیت های گسترده هیات های اجرایی و شورای نگهبان گفت: اگر بخواهم وارد مجلس شوم اما رد صلاحیت شوم، جیغ و داد می زنم. نمی شود، کشور همیشه بر اساس مصلحت اداره شود؟ پس حقیقت در این مورد کجاست و چه خواهد شد؟
وی در پاسخ به رد صلاحیت های مجلس نهم، مجددا برخی از رد صلاحیت شدگان را «عزت مجلس هشتم» خواند. وی همچنین نسبت به آخرین رویداد مهم سیاسی و اجتماعی زندگی خود بی تفاوت نبود و در مورد آن موضع گیری کرد; مدتی پس از درگذشت مهسا امینی در یک مراسم دانشجویی، او با چهرهای تند و متفاوت نسبت به عماد افروغ که به یاد او بود، به صراحت درباره این موضوع صحبت کرد و به یاد آورد: «مسئولیت در قبال مهسا امینی نیاز به هیچ کمیته و کمیسیونی ندارد.» مهسا امینی 22 ساله بود که به محض دستگیری گشت ارشاد فوت کرد. مسئولیت این شوک روانی بر عهده پلیس است.»
طباطبایی; یک روحانی بانفوذ و مورد اعتماد/مهدوی کنی واسطه بود
سید مهدی طباطبایی یکی دیگر از معتدلان در بین اصولگرایان است. او مانند افروغ و عسگر اولادی مواضع معتدل و حتی انتقادی را نسبت به اوضاع و گاه نسبت به دولت نمایندگی می کرد و البته در بین اصولگرایان شخصیتی اخلاقی و قابل اعتماد بود.
مرحوم آیت الله محمدرضا مهدوی کنی را نیز می توان در زمره این دسته از اصولگرایان برشمرد. مهدویکانی در سال های پایانی عمرش نقش واسطه بین اصولگرایان تندرو و کند را بازی می کرد و آخرین ریش سفیدش که آن هم شکست خورد، انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 بود.
بخشش شخص؛ اصولگرای شناخته شده
بدون نام بردن از حسن غفوری نمی توان از اصولگرایان اعتدالی صحبت کرد.
“مردم نوعی آرامش یافته اند”; این دغدغه کلیدی مرحوم غفوری فرد در انتخابات 1391 باعث شد که وی برخلاف بسیاری از همکارانش رای خود را به حسن روحانی بدهد.
او در سال 1387 رویکردی متفاوت از همکاران اصولگرا خود داشت و بعداً گفت که به نمایندگی از میرحسین رای داده است. کاندیداها مهندس موسوی، رضایی، کروبی و احمدی نژاد بودند. به نظر من آقای کروبی برای ریاست جمهوری مناسب نبود، ممکن است یکی برای پست بسیار مهمی مناسب باشد، اما دیگری نه. بنابراین تنها گزینه من مهندس موسوی بود و البته نمی توانستم انتخاب کنم. بحث من این بود که با آنها مخالفم، اما امام آنها را تأیید کردند و مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام شناخته شد. اختلافات فردی با تصمیمات کلی در مورد مصالح کلی نظام بسیار متفاوت است.» وی همچنین با فوت خود در اسفند 1401 اصولگرایان را در شوک فرو برد و رهبری بر پیکر این اصولگرای سرشناس نماز اقامه کردند.
اعتدالیون را از اردوگاه اصولگرایان حذف کنید
اما اگر به گذشته اصولگرایان و رشد آنها و همچنین نقش آفرینان در جایگاه این چهره ها نگاهی بیندازیم، مشخص می شود که سیاست ایران در حوزه اصولگرایی از نیروهای معتدل و معتدل خسته شده است. قدرتهایی که به زندگی او پایان دادند، نمیتوانستند یا نمیتوانستند جوانانی در سطح او تربیت کنند تا جایگزین او شوند. یا حتی اگر تحصیل کرده باشند، شاید جایی در سیاست امروز ایران نداشته باشند. نیروهای فعال اصولگرایان، گاه جوانانی هستند که به تندروی شهرت دارند و گاه، هرچند اندک، مانند تندروی آنان فحش هایی هستند.
اساساً در نیروهای سیاسی ایران جایی برای آموزش وجود ندارد. به نظر می رسد سیاستمداران اعتقادی به آموختن درس های خود به نسل جدید نیروهای سیاسی برای ادامه همین مسیر ندارند. با وجود این، در عصر اصولگرایی امروز، به جای یک میانه رو که دنیا را ترک کرده است، برخی از نیروهای جوان تیزبین، گاهی اوقات با ادبیات بی شرمانه جایگزین شده اند. آلترناتیوی هایی که شاید بتوانند یکی دو انتخابات و رویدادهای سیاسی را به نفع جنبش های خود ببرند، اما نمی توانند مقبولیت اجتماعی پیدا کنند، مانند عسگراولادی، افروغ، طباطبایی و ….
۲۷۲۷