پایگاه خبری تحلیلی بازتاب آنلاین (rimino.ir):

ایسنا: دختر بیتا فرهی در قالب یادداشتی سوالاتی را مطرح کرد و تاکید کرد که قصد اتهام زدن به فرد خاصی را ندارد اما در عین حال نمی تواند به راحتی درد از دست دادن مادرش را بپذیرد.

مهسا قریشی متن خود را اینگونه آغاز کرد: «من با دلی پر از درد و ماتم می نویسم.

درد از دست دادن مادر به خودی خود درد بزرگی است اما وقتی این درد با پرسش های بی پاسخ همراه شود درد مرا دو چندان می کند و ای کاش پاسخی برای پرسش هایم داشتم.

مادرم سال ها از بیماری های قلبی و ریوی رنج می برد. اما بیماری کنترل شد و مادر بدون مشکل زندگی کرد. بیتا فرهی در سال های بیماری به دلیل کنترل آن در چندین فیلم و سریال بازی کرد و به جرات می توانم بنویسم که هیچکس متوجه بیماری او نشد. حتی بسیاری از دوستان و همکاران مادرم از بیماری او اطلاعی نداشتند، زیرا او در وضعیت کاملاً عادی قرار داشت و مانند دیگران به زندگی روزمره خود مشغول بود.

مادرم حدود یک سال قبل از ما در پاریس بود و تحت معاینه کامل پزشکی قرار گرفت. اما او تمایل زیادی به بازگشت به وطن و ایران داشت به همین دلیل با تایید پزشکش در فرانسه اجازه پرواز به او داده شد و 6 آبان ماه به ایران بازگشت. وی قبل از سفر در سلامت کامل بود و با شرایط جسمانی طبیعی به ایران سفر کرد و تمامی آزمایشات وضعیت پایدار وی را تایید می کند.

مهسا قریشی در بخشی دیگر از این یادداشت مراحل درمان مادرش را اینگونه بیان می کند: «دو روز بعد از ورود به ایران، مادرم دچار عفونت ریه شد و به اورژانس بیمارستان منتقل شد و سپس با اکسیژن کم و دی میزان بالای مونوکسید کربن به آی سی یو رفت و دو روز بعد در اوج بیماری نیم روز از آی سی یو به بخش منتقل شد و سپس با اصرار مادر مبنی بر ترخیص از بیمارستان. او را مرخص کردند از آنجا در کمال ناباوری! همکاران مادر اعتراض کردند و پاسخ این بود که بیمار حق نظر دارد!

مادرم با آمبولانس به خانه منتقل شد و سه روز بعد با وضعیت بدتری به بیمارستان و بخش مراقبت های ویژه بازگشت. سوال من این است که چرا باید بیمار مبتلا به عفونت ریه کنترل نشده را به خانه برد؟ آیا تضمینی وجود دارد که وضعیت شما در خانه تهدید آمیز نباشد و جان شما در خطر نباشد؟ سوال من این است که آیا بیمار باید تصمیم به ترخیص بگیرد یا پزشک؟ روند انتقال مادرم از یک بخش بیمارستان به بخش دیگر بارها و بارها تکرار شد. چند روز در ICU، سپس در CCU، در حالی که عفونت و سایر مشکلات هنوز وجود داشت.

در همان زمان با چند نفر از دوستان پزشک مادرم که پزشک او هم بودند تماس گرفتم و از آنها خواستم که او را ویزیت کنند اما آنها قبول نکردند. ما درخواست کردیم که یک گروه پزشکی اجماع برای تغییر روند درمان تشکیل شود، اما این اتفاق هم نیفتاد. چیزی که بیشتر از همه من را ناراحت می کند این است که مادرم نمی رفت. او بیمار بود، اما قبل از سفر به ایران مکرراً توسط پزشکان در فرانسه معاینه می شد.

در روزهای اخیر وضعیت ریه او رو به بهبود بود و صبح روز 13 آذر گفتند که خونریزی داخلی دارد. با این حال، او همچنان صحبت می کرد و هوشیار بود. وضعیت بیتا فرهی مساعد است. او به تنهایی وارد ایران شد، اما درگذشت و پزشکانی که در فرانسه او را معالجه کردند، شگفت زده شده اند. او به این زودی ها نمی رود.

مهسا قریشی یادداشت خود را اینگونه به پایان رساند: نه تنها من، بلکه چند تن از همکاران، بستگان و دوستان نزدیک مادرم که در این مدت مدام در کنار او بودند، هنوز نمی دانیم دقیقاً چه اتفاقی برای او افتاده است، چرا در چنین شرایطی سرعت؟ آیا درمان مادر به درستی انجام شد؟ چرا عفونت ریه او در سه هفته کنترل نشد؟ چرا ناگهان دچار خونریزی داخلی شد و با این سرعت فوت کرد؟ و جواب این سوال را از چه کسی باید بگیرم که چرا مادرم با وضعیت جسمانی پایدار با قدرت خود به این سفر آمد و در سن 65 سالگی بر اثر عفونت ریه قابل کنترل فوت کرد؟

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *