ساعت ها به زمستان تغییر کرده و شب زودتر می آید. تاریکی با سرعتی بی سابقه در تاریخ بشر در حال ناپدید شدن است. نمای کهکشان راه شیری در آسمان شب اکنون برای یک درصد از جمعیت جهان (و 99 درصد از جمعیت ایالات متحده) نامرئی است. تلاش هایی برای کاهش آلودگی نوری انجام شده است: به عنوان مثال، در دسامبر 2021 (آذر 1400) شهر نیویورک قوانین مهم خاموش کردن چراغ ها را تصویب کرد در حالی که آلمان، فرانسه و اسپانیا ساختمان های شهرداری را کم نور کردند.
با این حال، این اقدامات کمکی به ترمیم آسیب های ناشی از نور مصنوعی نمی کند. این موضوع مهمی است زیرا تاریکی مهم است. تاریکی نه تنها فواید جسمی و روحی منحصر به فردی را برای انسان به ارمغان می آورد، بلکه برای گیاهان، پستانداران، پرندگان، خزندگان و حشرات و نه فقط گونه های جانوران و گیاهان شبگرد حیاتی است.
مشکل این است که تاریکی ما را می ترساند. استنلی هال، روانشناس و دوست زیگموند فروید و کارل یونگ، پیشگامان روانکاوی، در سال 1897 نشان داد که چگونه این وحشت با “هیولاهای غیرممکن” شب های کودکی آغاز می شود و ما را در سراسر زندگی به عنوان “مادر ترس ها” همراهی می کند. باقی. نتایج تحقیقات اخیر نشان می دهد که ترس از تاریکی تقریباً در همه کودکان در حدود دو سالگی بدون توجه به فرهنگ و تربیت آنها ظاهر می شود و تا سن پنج سالگی افزایش می یابد.
این ترس نقش مهمی در کمک به درک جایگاه خود در جهان دارد و به ما هشدار می دهد که هیچ چیز در جهان آنطور که به نظر می رسد نیست و هیچ کجا امن نیست. ما اغلب از خطرات تصادفات و جنایات در شب بیشتر آگاه هستیم. در گذشته، زمانی که بسیاری از جوامع در شهرهای بدون نور زندگی می کردند، احتمال اینکه شب ها به رودخانه بیفتند، یا از صخره بپرند، یا مورد سرقت یا ضرب و شتم قرار بگیرند، بیشتر بود. تصادفی نیست که برای بسیاری از ادیان و فرهنگ ها، رسیدن ماه نو لحظه ای مقدس است که از تاریکی فراتر می رود.
تاریکی که از این ترسهای ذاتی ناشی میشود، سابقه طولانی در تداعیهای منفی دارد. تاریکی از زمان رومیان با خلق و خوی تاریک و اعمال شنیع همراه بوده است. به عنوان مثال، نویسنده و فیلسوف رومی کوئینتیلیان قصد شیطانی را به عنوان کاری که در شب انجام می شود تعریف کرد. برای قرن ها و در بسیاری از زبان ها، تاریکی یک استعاره یا مترادف رایج برای مرگ بوده است. ما همچنین در مورد “حال و هوای سیاه”، شر “جادوی سیاه” و فاجعه مالی “دوشنبه سیاه” صحبت می کنیم.
ارتباط بین دوره های طولانی تاریکی و افسردگی به خوبی ثابت شده است و به درک ما از اختلال عاطفی فصلی ناشی از شرایط نور کم کمک می کند. واکنش ما به تاریکی در یک فیلم، احساس ترس است. همه این موارد ایده تاریکی را به عنوان شرایطی که باید اجتناب شود یا نقصی که باید اصلاح شود تقویت می کند.
در این زمینه، ما اقداماتی را برای مقابله با تاریکی انجام می دهیم: روشن کردن چراغ های خیابان، روشن کردن چراغ های اتومبیل، روشن کردن چراغ های خانه، رایانه ها و تلویزیون ها زندگی خود را با نزدیک شدن به شب آغاز می کنند. با این حال، تلاش مداوم برای از بین بردن تاریکی، اهمیت تاریکی برای رفاه ما را نادیده می گیرد.
از زمان استفاده گسترده از نور الکتریکی در پایان قرن نوزدهم، زمان تحریف شده است و به ما این امکان را می دهد که کار کنیم، خرید کنیم، آشپزی کنیم و بخوانیم، حرکت کنیم و بعد از تاریکی تاریکی طولانی تر باشیم. به نظر می رسد نور مصنوعی ما را آرام می کند، اما در واقع ما را به سرگردانی نیز تشویق می کند. سیستم شبانه روزی بدن ما که به ما اجازه می دهد به تغییرات محیطی پاسخ دهیم، به طور طبیعی به تاریکی حساس است.
در پایان روز، این ریتمهای شبانهروزی، ساعتها را در بدن ما وادار میکنند تا هوشیار باشند و برای خواب آماده شوند و باعث تغییر دما، فشار خون و هورمونها میشوند. با این حال، بدون سیگنال های تاریکی، این ریتم ها می توانند از بین بروند و باعث اختلال شوند که کل بدن ما را به هم می زند.
این نکته مهمی است زیرا سیستم های کنترل شده توسط چرخه شبانه روزی نقش عمیقی در عملکردهای فیزیکی ما از جمله پیری، تکثیر سلولی، مرگ سلولی، ترمیم DNA و تغییرات متابولیک ایفا می کنند. هنگامی که ریتم شبانه روزی مختل می شود یا در مسیر اشتباه قرار می گیرد، سیستم متابولیک بدن را تحت تاثیر قرار می دهد و خطر ابتلا به بیماری هایی مانند دیابت، سرطان، چاقی یا بیماری های قلبی عروقی را افزایش می دهد. سیستم ایمنی ضعیف و فشار خون بالا با افزایش خطر سکته مغزی نیز با اختلال در ریتم شبانه روزی همراه است.
ریتم شبانه روزی ما برای هزاران سال توسط رژیم ثابت روز و شب و روشنایی و تاریکی محافظت شده است. با این حال، این وضعیت تغییر کرده است. در حالی که تحقیقات در مورد اثرات طولانی مدت شب های روشن هنوز در مراحل اولیه است، واضح است که قرار گرفتن مداوم در معرض نور، نحوه عملکرد بدن ما را تغییر می دهد.
هورمون ها به ویژه حساس هستند. عدم وجود تاریکی باعث اختلال در تولید گلوکوکورتیکوئیدها از غده فوق کلیوی می شود که در تنظیم پاسخ های استرس مهم هستند: اختلال در تولید گلوکوکورتیکوئید با تعداد قابل توجهی از اختلالات خلقی همراه است. گرگ و میش کوتاه یا غایب نیز به این معنی است که بدن نمی تواند ملاتونین را آزاد کند، که ما را برای خواب آماده می کند و زمان و کیفیت خواب را تعیین می کند. مغز ما که از تاریکی محروم است، به خوبی کار نمی کند.
در خانه میتوانیم چراغها را خاموش کنیم، وسایل برقی را خاموش کنیم و پنجرهها را پایین بیاوریم. اما ما نمی توانیم کارهای زیادی در خارج از خانه انجام دهیم. مقررات برنامه ریزی به ندرت آلودگی نوری را مورد توجه قرار می دهد و آنهایی از ما که در روشن ترین مناطق زندگی می کنند بدتر می خوابند و بیشتر احتمال دارد بی خوابی و خروپف را گزارش کنند.
ما آنقدر به سطح مشخصی از روشنایی عادت کرده ایم که حتی در نیمه های شب که ممکن است متوجه نشویم، شدت نور در یک خیابان متوسط شهری بین 5 تا 15 لوکس تخمین زده می شود که بسیار کمتر از نور روز است. در یک شب پرستاره بیش از 0.001 لوکس و به طور قابل توجهی بیشتر از ماه کامل در یک شب صاف است که شدت نور آن 0.1-0.3 لوکس یا تا 1 لوکس در کشورهای گرمسیری است.
میزان و تأثیر این تغییرات اغلب پنهان می ماند. می توان حدس زد که چگونه نبود تاریکی بر شکارچیان شبانه تأثیر می گذارد: جغدها، خفاش ها، سوسک ها. با این حال، اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم که تأثیرات گستردهتر است. با ناپدید شدن تاریکی، لاک پشت های دراز کشیده گیج می شوند. استتار دیگر رخ نمی دهد. چرخه های زایشی با شکست مواجه می شوند و چرخه زندگی روزانه گیاهان قطع می شود.
حیوانات و حشرات مدت طولانی تری فعال می مانند و خسته می شوند. گرده افشان های شبانه مانند پروانه ها توانایی خود را برای دیدن گل ها از دست می دهند. بر اساس برخی برآوردها، سالانه بیش از 300 میلیون یا شاید بیش از یک میلیارد پرنده در سراسر جهان می میرند زیرا نور ساختمان های بلند مانع مهاجرت آنها می شود. مشخص است که پرندگان در درخشش نورهای شهر کمتر آواز می خوانند.
قیف شنی را در نظر بگیرید. موجودات ریز، نیمه شفاف و کک مانندی که منتظرند تا شب از لانه های شنی بیرون بیایند و به ساحل باز بروند، جایی که از جلبک ها تغذیه می کنند. آنها به تاریکی نیاز دارند. در سواحل، تپه های ماسه ای تحت تأثیر نورهای اطراف به هم ریخته می شوند. برخی از آنها وانمود می کنند که روز به طور غیرمنتظره ای طولانی است و به دریا می روند که در آنجا احساس امنیت می کنند. برخی حتی موفق نمی شوند، در هر صورت، این کلکسیونرها بدون غذا زندگی می کنند.
تعدیل در رفتار ارگانیسم نشان دهنده تغییرات گسترده تری است. همان آلودگی نوری که شنبار را گیج میکند، کل اکوسیستم را تهدید میکند: بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی که در سواحل سنگی و حتی در بستر دریا، تقریباً سه چهارم بستر دریا در نزدیکی میلههای شنی، زندگی میکنند، تحت تأثیر شدت نور زمین آسیب دیده قرار میگیرند. . صدمه می بینید. با توجه به اینکه 75 درصد کلان شهرهای جهان در نواحی ساحلی قرار دارند و انتظار می رود جمعیت ساحلی تا سال 2060 دو برابر شود، تنها این واقعیت که تاریکی در حال ناپدید شدن است، به راحتی می توان دید که چقدر از زیستگاه های دریایی جهان در حال نابودی است.
تاریکی متحرک، پویا، دارای بافت ها و حالات بسیاری است. به آن مانند برخی از دیگر زیستگاه های بزرگ جهان، مانند بیابان ها یا علفزارها، یا شاید اعماق دریا فکر کنید. تجربه ما از آنها با مکان و آب و هوا، با حال و هوا و مناسبت و با زمان تغییر می کند. تاریکی امشب مثل دیشب نخواهد بود. تاریکی یک غار عمیق با تاریکی یک اتاق بدون نور بسیار متفاوت است و مانند سایر زیستگاه ها، ما هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری داریم. تاریکی در اطراف ما وجود دارد: نظریههای مربوط به ماده تاریک و انرژی تاریک نشان میدهند که آنها حدود 95 درصد از جهان را تشکیل میدهند.
هنر، ادبیات، فیزیک، پزشکی، دین، روانشناسی و فلسفه همه با تاریکی سروکار دارند. اما آیا ما واقعاً می دانیم تاریکی چیست؟ از نظر بیولوژیکی، تاریکی تنها زمانی وجود دارد که چشم و ذهن ما انتظار نور را پردازش کند. این یک فقدان است، یک ناامیدی از چیزی که به عنوان کمبود تلقی می شود. آیا این تجربه شما از تاریکی است؟ وقتی نیمه شب در شبی بدون ماه در میان مزارع یا روی مسیرها قدم می زنید، آیا تاریکی اطراف شما صاف و بی روح می شود؟ آیا فقط نور ندارد؟ یا ظاهراً جوهری و جوهری دارد؟ آیا مادی و ملموس به نظر می رسد؟ با نزدیک شدن به تاریکی زمستان، سعی کنید بدون چراغ قوه کاوش کنید.