مقاله در ساعت 2025-07-07 15:23:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
کارشناسان صدا و سیما، هیچ روایت و تحلیل تازهای ندارند / مسئولان این رسانه حتی نقد حرفهای را نمیپذیرند میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست
زینب کاظمخواه: عباس اسدی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با خبرآنلاین، دربارهی نارساییهای رسانه ملی در مواجهه با بحران، از ضعف در مخاطبشناسی تا ناتوانی در بهرهگیری از کارشناسان واقعی و بومی صحبت کرد. او با نگاهی تحلیلی به عملکرد رسانهی ملی پرداخت و با اشاره به ضرورت ارائهی روایت تحلیلی و دقیق در زمان بحران، بر اهمیت استفاده از کارشناسان متنوع، روایتهای چندلایه و نگاه تخصصی تأکید کرد. او معتقد است در شرایط بحرانی، مخاطب بیش از هر چیز به تحلیل نیاز دارد؛ تحلیلی که از سوی افرادی آشنا به حوزهی تخصصی ارائه شود و بتواند درک روشنتری از آنچه میگذرد، به جامعه بدهد.
یکی از انتقاداتی که به رسانهی ملی در جریان جنگ اخیر وارد شد، تکصدایی بودن آن بود. گفته میشد که رسانهی ملی از تحلیلگرانی استفاده کرد که تکراری بودند یا گرایش به یک جناح خاص – و آن هم جناحی نسبتاً افراطی ـ داشتند. به نظر شما چقدر این انتقاد وارد است و پیامدهای تکصدایی بودن رسانهی ملی چه میتواند باشد؟
اجازه بدهید ابتدا بگویم که در این زمینه نظر من کمی متفاوت است. به هر حال، در همین ایام اخیر، رسانه ملی برخی از چهرههای اصلاحطلب مثل آقای مهاجرانی یا حتی حسن خمینی را هم به آنتن آورد. پسر آقای جلاییپور هم در برنامهای حضور داشت.
اما با بخش دوم صحبت شما کاملاً موافقم. متأسفانه از کارشناسانی استفاده شد که بسیار تکراری بودند و حرفهایی کلیشهای ارائه میکردند. تحلیلها، حرفهای نو و تازهای نداشتند و همین موضوع مخاطب را خسته میکرد
به نظر شما، مهمترین ویژگیهای یک روایت مؤثر و ملی در شرایط بحرانی – مثل همین شرایطی که اخیراً پشت سر گذاشتیم – چیست؟ و اینکه آیا رسانهی ملی توانست چنین روایتی را ارائه دهد؟
این بحث، یک بحث کلان و اساسی است. اول از همه باید بگویم که تعریف روایت، آنطور که الان در کشور ما مطرح میشود، اشکال دارد. بسیاری هستند که میگویند که ما باید روایت اول را داشته باشیم در حالیکه اصلاً از این موضوع شناخت و تعریف درستی ندارند. «روایت اول»، به معنی دادن خبر اول نیست. روایت صرفاً اطلاعرسانی نیست؛ میتواند تحلیل باشد. شما میتوانید تحلیلهایی ارائه دهید که روایت اول را از آن خود کنید به شرطی که روایتی تحلیلی، نو و بدیع باشد. متاسفانه در میان کارشناسان صدا و سیما هیچ روایت نو و تحلیلی نبود.
مثلاً نمایندهی مجلس را به عنوان کارشناس آورده بودند و در صحبتهایش بارها گفت آقای ترامپ. من به مجری برنامه زنگ زدم، گفتم شما حداقل این را باید اصلاح کنید. آنها از عامدانه یا غیرعامدانه از کلماتی استفاده کردند ه بار معنای مثبتی برای طرف مقابل داشت. در حالی که در فضای جنگی دیگر اخلاق حرفهای روزنامهنگاری معنا ندارد.
یکی از مشکلات رسانهی ملی در این مدت این بود که رویکرد برنامهها بیشتر گفتوگومحور بود. فاجعه اینجاست که کارشناس را میآوردند تا دربارهی مسائل نظامی نظر بدهد، در حالی که حتی الفبای نظامی را نمیدانست. اسم دو تا موشک را بلد نبود. در حالی که حرفهای این بود که در چنین شرایطی، از کارشناسان نظامی واقعی استفاده میکرد. کسی که علوم انسانی یا علوم سیاسی خوانده، چرا باید دربارهی ابعاد نظامی تحلیل ارائه دهد؟ مخاطب متوجه میشود که این فرد بیاطلاع است، در همان لحظه کانال را عوض میکند.
در نتیجه صدا و سیما در جنگ 12 روزه کارشناسانی را دعوت کرد که واقعاً کارشناس نبودند، فقط عنوان «دکتر» یا «نماینده مجلس» را یدک میکشیدند و این عناوین واقعاً برای دعوت شدن به برنامه کافی بود.
نکتهی بعدی این است که همهی کارشناسانی که طی این روزهای بحران دعوت کردند، مرکزمحور بودند؛ یعنی فقط از تهران دعوت شده بودند. در حالی که ما در دانشگاههای سراسر کشور، اساتید برجسته داریم. صدا و سیما میتوانست از شبکههای استانی بخواهد که از کارشناسان استانها کمک بگیرند. مثلاً از همدان، اصفهان، شیراز، مشهد و جاهای دیگر. این کارشناسان میتوانستند یا به صورت آنلاین در برنامه شرکت کنند یا مصاحبهای از آنها ضبط و پخش شود. چرا باید همیشه از کارشناسان مقیم پایتخت استفاده شود؟ این خودش از نکاتی است که جای انتقاد دارد.
نکتهی دیگر این است که صدا و سیمای ایران هنوز نتوانسته بهصورت تخصصی در حوزههایی مثل نظامیگری یا جنگ کار کند. یعنی ما یک سرویس یا بخش تخصصی برای مسائل نظامی و جنگ نداریم که کارشناسان خاص خودش را تربیت کرده باشد. حتی وقتی بحرانی مثل جنگ اتفاق میافتد، صدا و سیما فاقد سرویس بحران است. نهفقط صدا و سیما، که بسیاری از رسانههای ما همینطور هستند.
در برنامههای تلویزیون ایران طی جنگ 12 روزه، مجری ثابت اما کارشناسان مختلف بودند. یک مجری نمیتواند در همهی حوزهها مسلط باشد. گفتوگوکننده باید متناسب با حوزهی کارشناس انتخاب شود تا بتواند گفتوگویی عمیق و چالشی را پیش ببرد.
آیا این انتقاداتی که مطرح کردید به عدم شناخت مخاطب بر نمیگردد. این موضوع از انتقادات همیشگی به صدا و سیما بوده است و همیشه گفته میشود این سازمان تصویر درستی از مخاطب، از نیازها و دغدغههای او ندارد و همین باعث میشود به مسائلی بپردازد که برای مخاطب اهمیتی ندارد. نظر شما چیست؟
کاملاً درست است. من شخصاً در دوران جنگ، سراغ کانالهای مختلف خبری میرفتم تا یک تحلیل پیدا کنم. اما متأسفانه همه فقط خبر میدادند. حتی به بعضی از ادمینهای کانالها پیام دادم که چرا تحلیل ندارید، اما ناراحت میشدند. در این دوران هزاران کانال تلگرامی و ایتا را دنبال میکردم ولی همه را حذف کردم. چرا؟ چون تحلیل نمیدادند و من در آن دوران بحرانی بیشتر نیاز به تحلیل داشتم تا خبر. این نیازی است که بسیاری از مخاطبان هنگام بحران به دنبال آن هستند. در این دوران مخاطب فقط به دنبال خبر نیست، به دنبال تحلیل است. اگر رسانهای نتواند تحلیل بدهد، خاموشش میکند و میرود سراغ رسانهای دیگر.
بنابراین ما باید به سمت تحلیلمحوری حرکت کنیم. مثلاً وقتی موضوع نظامی است، کارشناس الهیات نباید دعوت شود تا در اینباره تحلیل کند. کارشناس ادبیات فارسی نمیتواند و منطقی نیست که در حوزهی جنگ تحلیل کند، این باعث مخاطبگریزی میشود.
پس به نظرتان این فقط مختص صدا و سیما نیست؟
بله فقط محدود به صدا و سیما نیست. کانالهای تلگرام، خبرگزاریها و مطبوعات هم همین وضع را دارند. این روزها روزنامهها صفحهشان را در اختیار افرادی میگذارند که حتی الفبای آن حوزه را نمیدانند. چون دکتر هستند، فکر میکنند دربارهی هر چیزی میتوانند نظر بدهند.
از سوی دیگر، رسانههای فارسیزبان خارجی در این دوره، با دروغپراکنی، عملیات روانی و حتی حمایت مستقیم از دشمن، مخاطب را به خود جذب میکردند. به نظر میرسد رسانهی ملی میتوانست از این فرصت استفاده کند تا مخاطب را به سمت خود بازگرداند. نظر شما چیست؟
معتقدم رسانههای فارسیزبان خارجی اصلاً رسانه نیستند. آنها فقط شیپور تبلیغاتی برای جریان خاصی هستند که پول میگیرند و منافع خودشان را دنبال میکنند. بله، ممکن است مخاطب از آنها خوشش بیاید چون مثلاً علیه حکومت حرف میزنند، شعار و فحش میدهند اما این به معنای مفید بودنشان نیست. ممکن است دلِ مخاطب خنک شود، اما بعدها همین رسانه به ضررش عمل کند. اما مخاطب هم باید سواد رسانهای داشته باشد. باید تشخیص دهد که کدام رسانه به او اطلاعات موثق و درست میدهد و کدام رسانه موجسواری کرده و دروغ تحویلشان میدهد. شما وقتی گرسنه هستید، اولین غذاخوری سر راهتان را انتخاب نمیکنید، دنبال جایی میگردید که غذای باکیفیت و بهداشتی دهد. رسانه هم همینطور است. فقط نباید دنبال خبر باشید؛ تحلیل و تفسیر هم بخواهید.
نکتهی دیگر این است که حتی کارشناسان رسانههای فارسیزبان خارجی هم تکراری هستند. یک عده خاص، با همان حرفهای و تحلیلهای تکراری مدام در این رسانهها حضور دارند. البته که رسانه ملی هم همین مشکل را دارد. کارشناسها همه تکراری و خستهکنندهاند. این باعث دلزدگی مخاطب میشود.
در پایان، اگر بخواهید برای بازسازی رسانه ملی اولویتی قائل شوید، چه خواهد بود؟
من با روش فعلی کاملاً مخالفم. این افراد بلد نیستند. نتوانستند خبرنگاران حرفهای در حوزهی جنگ تربیت کنند. حتی وقتی من دعوت میشوم و حرف انتقادی میزنم، حرفهایم را پخش نمیکنند. من دلم میخواهد تصور کنم در اتاق فکر هستم. اما وقتی حاضر نیستند حتی نقد حرفهای را بپذیرند، چه فایدهای دارد؟
شما نگاه کنید در رسانههای معتبر دنیا مثل لوموند فرانسه، سردبیر هر سال دو یا سه کتاب منتشر میکند. اما در رسانههای ما، سردبیران حتی یک کتاب هم نمیخوانند. چند نفر از سردبیران ما تاریخ جنگ را خواندهاند؟ جامعهشناسی جنگ چطور؟ روانشناسی جنگ را بلدند؟ خبرنگاری فقط مصاحبه نیست. باید تسلط علمی و نظری هم داشت.
5959
گردآوری شده از:خبرآنلاین