استقلال به بازیکنانش باخت یا به سرمربی و مدیران تیم؟

به گزارش خبرآنلاین روزنامه خراسان نوشت: استقلال امسال بیشترین هزینه‌ها را در لیگ برتر انجام داده؛ طوری‌که بازیکنان نام‌داری چون منیرالحدادی مجاب شوند دیده شدن در فوتبال اروپا را به‌امید دستمزد بیشتر در استقلال نادیده بگیرند و به جمع آبی‌پوشان بپیوندند. تلخ‌تر این‌که سنگین‌ترین باخت استقلال، بدترین شکست تاریخ تیم‌های ایرانی هم بود؛ آن‌هم توسط گران‌ترین تیمی که فوتبال ایران به‌خودش دیده است.
اما ریشه این شکست فاجعه‌آمیز را باید در کجا جست‌وجو کرد؟ آیا باید بازیکنانی مثل آدان و سهرابیان را مقصر بدانیم و چشم‌مان را روی اشتباهات کادر فنی و مدیریت ببندیم؟ سهم سرمربی پرادعایی که در چند وقت اخیر با ژست لطف به فوتبال ایران به استقلال آمده در این شکست چه بود؟ هیئت مدیره، مالک باشگاه یعنی هلدینگ خلیج‎فارس و تاجرنیا مدیری غیرفوتبالی که این روزها برای دیده شدن از هیچ خرید تبلیغاتی فروگذار نبود، کجای ماجرا قرار دارند؟ 
آغاز کابوس‌های آبی  ریشه قصه باخت عجیب استقلال را نمی‌توان در ۹۰ دقیقه بازی چهارشنبه جست‌وجو کرد و باید به عقب‌تر برویم تا دقیقاً درک کنیم چه بر سر این تیم آمد. شاید بد نباشد تا روزهایی عقب برویم که تیم دست جواد نکونام بود. نکونام که قرار بود نماد مربیان با دانش و نوگرای فوتبال ایران باشد؛ اما خودش و کمک‌هایش رفتارهایی را بروز دادند که از آن‌ها انتظار نمی‌رفت.
در لیگ بیست‌وسوم قهرمانی در هفته آخر از چنگ آبی‌ها رفت. تمام عوامل آبی‌ها که نمی‌خواستند منفور سکوها، کانال‌ها و پیج‌های هواداری شوند، زمین و زمان را مقصر دانستند که شاید در برخی موارد حق داشتند؛ اما بخش مهم ماجرا این است که سهم خودشان را در قهرمان نشدن تیم فراموش کردند.
برای همین به‌جای این‌که تیم بهتر شود، فصل بعد بهانه‌ها بیشتر شد و شکست‌ها سنگین‌تر. جواد نکونام که تیمش نه خوب بازی می‌کرد نه خوب نتیجه می‌گرفت، بعد از باخت در دربی کم کم با هواداران به چالش خورد. سهراب بختیاری‌زاده برای مدتی تیم را قبول کرد. او کمابیش تیم را جمع کرد اما مدیریتی که اشرافی روی فوتبال ندارد، بازهم تسلیم فشار سکوها شد تا سهراب برود و بعد از مدت کوتاهی هدایت تیم را موسیمانه و بعد هم محمد نمازی، بژویچ به صرف خارجی بودن در دست بگیرد.
در حضور و نوع رفتن موسیمانه ردپای دلالی‌ها پررنگ بود. مربی بهانه‌گیری که بدترین نتایج را گرفت و در کمال تعجب فسخ کرد و رفت تا خسارت هم بگیرد. تیم بازهم غیراصولی و براساس هیجان تقویت شد، در تمام رفتار مدیرانی غیرفوتبالی فقط پیش افتادن در نقل و انتقالات از پرسپولیس ملاک بود و بمب ترکاندن. بژویچ هم نتیجه نگرفت تا این‌بار جباری بیاید. ۸ شاکی تیم را جمع کرد و تا فینال حذفی برد.
بعد از فینال پرحاشیه حذفی که توأم با یکی از عجیب‌ترین اشتباهات چند سال اخیر فوتبال ایران بود به سطح دوم لیگ باشگاه‌های آسیا راه یافت، فارغ از آن اشتباه داوری، تیم طی مدت کوتاهی که توسط جباری مربی جوان و جسور داخلی هدایت شد هم نتایج بهتری گرفت، هم فوتبال خوبی ارائه کرد؛ اما مدیرانی که اصرار داشتند یک مربی با اسم و رسم دهان پرکن بیاورند، جباری را کنار گذاشتند تا بازی با اسامی در استقلال شروع شود. پیش‌قراردادی برای کاریله فرستاده شد اما بازهم صدای اعتراض هواداران بلند شد و مدیران آبی که به‌جای پول باشگاه نگران وجهه خودشان بودند، بی‌خیال کاریله شدند.
شکایت بزرگ او برمبنای پیش قراردادی که توسط باشگاه به دستش رسیده آماده است و یکی از مدیران استقلال که علاقه زیادی به خودنمایی دارد گفت حاضر است در صورت شکست باشگاه در این چالش حقوقی، پول را از جیبش بدهد تا هواداران راضی باشند. در تمام این مدت یک لشکر بازیکن آمدند و رفتند تا شاهد مدیریتی باشیم بی‌ثبات، متزلزل و عجیب که انگار خودش توسط ادمین‌های تلگرامی یا لیدرهای روی سکو مدیریت می‌شد. اما نوبت به ساپینتو رسید تا از این‌جا چالش‌های جدید شروع شود. ساپینتو در چه شرایطی آمد؟ مدیران استقلال از جمله نظری جویباری و بعد از او تاجرنیا، حتی طاهری سرپرست باشگاه مدام از نحوه آمدن ساپینتو در شرایط بعد جنگ ۱۲ روزه می‌گویند، از این‌که او در زمانی به کشورمان آمد که هیچ مربی خارجی قبول نمی‌کرد؛ پس باید محرومیتش که مربوط به چند فصل قبل بود بخشیده شود و… اما هیچ‌وقت درباره این نمی‌گفتند که او در چه شرایطی رفت؟
ساپینتو تیم قهرمان فرهاد مجیدی را تحویل گرفت، تیمی که حتی با حضور ستاره‌هایی مثل یامگا، قائدی و محبی تقویت هم شد؛ اما نه قهرمان لیگ شد نه حذفی، حواشی زیادی هم داشت، رفتار حرفه‌ای به خرج نداد، در لیگ‌های دیگر هم حواشی‌اش را ادامه داد. او هرچند به‌لحاظ فنی مربی خوبی است و ارتباط خوبی با بازیکنان می‌گیرد اما در همین بازه اخیر که به تیم برگشته نتوانسته مشکلات دفاعی را حل کند. نتیجه رفتارش را که منجر به رفتن حسینی کاپیتان باشگاه شد،
در عملکرد آدان و باخت سنگین می‌توان دید. این را هم باید در نظر گرفت که بیشتر مربیان و بازیکنان خارجی در صورت بروز تجاوز مجدد به کشورمان، پول‌شان را خواهند گرفت و به کشورشان بازمی‌گردند. ساپینتو در این مدت چند نقطه ضعف دیگر را بروز داده، از جمله خریدهای تبلیغی بدون توجه به نیاز تیم. شاید از تاجرنیا نباید انتظار داشت که بداند این تیم نیاز به دفاع میانی دارد؛ هافبک وسط خلاق می‌خواهد و در دفاع چپ ضعیف است. اما چرا ساپینتو باید لشکری از عناصر تهاجمی خارجی را جذب کند؟ نقش سیدروف به‌عنوان مدیر ورزشی که فوتبالی هست و زمانی در میلان سرمربی بوده در این خریدهای عجیب چیست؟ چه می‌شود که بازیکنی مثل رضائیان در دومین فصل حضورش در تیم ساپینتو حس بزرگ‌تری دارد، بازوبند کاپیتانی می‌بندد؛ بازیکنان دیگر هم تنش با خبرنگار و هم تیمی دارند، نمونه‌اش صحبت‌های عارف آقاسی و آرمین سهرابیان در بازگشت به تهران. 17302

گردآوری شده از:خبرآنلاین

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما