ر٠ت آن سوار کولی، با خود تو را

ØØ¨ مانده‌ است با

آ

کولی کنار Ø¢ØØ´Ø±Ù‚ص

ØØØØ¯ÛŒ را Ø±Ù…ÛØØ¯ÙáØŸ ØØØ´

آ

آ

خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه

چشم سیاه Ú†Ø§ØØØ±ØŒ با

آ

کتابخانه

چشمان مهربانش، یک قطره

آ

ØØ± ¯ÛŒØ³ÙˆÛŒ تو Ù†ØÚ©Ù ت،

آین ØØ¨ Ù†ØØØØØª ــ ®Ø±Ø¯Ù‡

آ

بازی‌کنان ز گویی، خون می‌٠شاند ÙŒÛ Ù

روزۜ

آ

Ù…ÛŒâ€Ø±Ù ت Ùˆ ØØ±ØØØ±Ø§Ù‡ØØØŒ از آه تیره

Ù†ÛŒÙÙˆÙ Ø±Ø¨ØØØŒ ¾ÛŒÚ†ÛŒØ¯Ù‡.

آ

Ø³ÙˆØØØ§ÛŒ همرهی را، دیسو به باد

ر٠ت آن سوار با Ø®ÙˆØØØŒ یک تار مو نبرده

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *