مقاله در ساعت 2025-07-12 12:01:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
گریه اینگمار برگمان برای مرگ هیتلر! میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست
به گزارش خبرگزاری خبرآأنلاین به نقل از مهر، استلان اسکارشگورد بازیگر سوئدی، در جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری امسال، درباره رابطه پیچیده خود با برگمان حرف زد و ادعای تکاندهندهای درباره دیدگاههای سیاسی برگمان در طول جنگ جهانی دوم مطرح کرد.
اینگمار برگمان یک کارگردان فراموش نشدنی بود و فیلمهایی از خود به جای گذاشته که گویای همه چیز هستند؛ «پرسونا»، «فانی و الکساندر»، «فریادها و نجواها»، «توتفرنگیهای وحشی»، «مهر هفتم»، «از میان آینه تا تاریکی».
حالا این بازیگر سوئدی و هموطن وی میگوید: برگمان کارگردان خوبی بود، اما آدم خوبی نبود. او اهل فریبکاری بود. او در طول جنگ یک نازی بود و تنها کسی بود که من میشناسم وقتی هیتلر مرد، گریه کرد. کاراواجو هم احتمالا یک عوضی بود، اما نقاشیهای فوقالعادهای کشید.
برگمان به عنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ است و برای کاوشهای عمیقش در مسائل انسانی و اخلاق مشهور است و شنیدن چنین اتهامی از کسی که از نزدیک با او کار کرده، عمیقا نگرانکننده است.
با توجه به جایگاه والای برگمان در هنر سینما، این سخنان در جشنواره کارلووی واری طنین خاصی یافت و بسیاری را شگفتزده کرد.
اسکارشگورد در توضیح بیشتر ادعای خود افزود: ما مدام او را توجیه میکردیم اما احساس میکنم او دیدگاه بسیار عجیبی نسبت به دیگران داشت. باور او این بود که بعضی از آدمها ارزشش را ندارند و او با آنها مهربان نبود.
با این اظهارات بیشک بحثهای تازهای درباره زندگی شخصی برگمان ایجاد می شود. تاکنون هیچ سند و حرفی درباره همدردی برگمان با نازیها مطرح نشده بود و سوئد در طول جنگ بیطرفی خود را حفظ کرده بود. اکنون سخنان این بازیگر نشان می دهد شاید به لایههایی از شخصیت این فیلمساز تاکنون توجه نشده باشد.
وی با اشاره به این که هنرمندان آدمهای پیچیدهای هستند، افزود: شما میتوانید یک هنرمند بزرگ باشید و در عین حال یک احمق هم باشید. اما این بدان معنا نیست که نمیتوانید کارهای عالی خلق کنید.
برگمان در مصاحبهای با نویسنده ماریا-پیا بوئتیوس گفته بود وقتی ۱۶ ساله بود هیتلر را در یک سفر خانوادگی به وایمار آلمان در سال ۱۹۳۴، از نزدیک دیده بود.
برگمان گفته بود: هیتلر به طرز باورنکردنی کاریزماتیک بود. او جمعیت را به وجد میآورد. نازیسمی که دیده بودم، سرگرمکننده و جوانپسند به نظر میرسید.
وی در خاطرات خود در سال ۱۹۸۷ با عنوان «فانوس جادویی» همچنین اعتراف کرد: سالهای زیادی در جبهه هیتلر بودم، از موفقیتهایش خوشحال و از شکستهایش غمگین میشدم. اما وی همچنین افزوده بود: وقتی درهای اردوگاههای کار اجباری باز شد، ناگهان معصومیتم از من گرفته شد.
اسکارشگورد همچنین گفت: من این حرفه را میشناسم؛ میدانم که این شهرت لعنتی چقدر کوتاه مدت است. اما شگفتزده شدن از خودت سرگرمکننده است. من از خودم شگفتزده میشوم و این سرگرمکننده است. من به زودی خواهم مرد، بنابراین باید حواسم به لحظات باقیمانده باشد.
این بازیگر که در یک مسترکلاس شرکت کرده بود، برخی از بزرگترین فیلمهای دوران حرفهای خود را مرور کرد و از شخصیت ژولیت بینوش در فیلم «سبکی تحملناپذیر هستی» یاد کرد.
وی همچنین درباره «شکستن امواج» لارس فون تریه گفت: من فیلمهای اول لارس را دیده بودم، آنها بسیار سرد بودند و تاثیری بر من نگذاشتند. خودش متوجه این موضوع شد و وقتی من فیلمنامه این فیلم را خواندم، گفتم؛ لعنتی، بالاخره یک داستان عاشقانه که میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. این فیلم درباره جوهره عشق است. خلوص عشق.
بعدها او دوباره با تریه در فیلم «رقصنده در تاریکی» همکاری کرد که بیورک در آن نقش یک کارگر کارخانه را بازی میکرد که از بیماری دژنراتیو چشم رنج میبرد.
وی همچنین از فیلم «مالیخولیا» تریه یاد کرد که تحت تاثیر کنفرانس مطبوعاتی کن قرار گرفت و موجب شد همه از سخنان فون تریه برداشت نادرستی کردند.
این بازیگر توضیح داد: همه در آن اتاق میدانستند که او نازی نیست، بلکه برعکس است، اما همه از آن به عنوان تیتر استفاده کردند و بعدش آنهایی که فقط تیترها را میخوانند، فکر کردند او نازی است.
59243
گردآوری شده از:خبرآنلاین