مقاله در ساعت 2025-06-12 16:00:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
کوتاه و شیرین: از «نوجوانی» تا «حوریها»/ سریالهایی که وقتتان را هدر نمیدهند میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست
زینب کاظمخواه: در ظاهر، سریالهای جدید «حوریها» (سایرنز)، «ضامن»، «نوجوانی» و «چهار فصل» شباهت چندانی با یکدیگر ندارند. اما همگی نمونههایی برجسته از روند جدید تلویزیون هستند: کوتاهسازی.
چه از نظر تعداد قسمتها ـ مثل «نوجوانی» با چهار قسمت و «حوریها» با پنج قسمت ـ و چه از نظر مدت زمان هر قسمت ـ قسمتهای «ضامن» به ندرت بیش از ۳۰ دقیقه هستند و «چهار فصل» حداکثر ۳۵ دقیقه طول میکشد ـ این سریالها نوعی رهایی از فرهنگی هستند که در آن توصیههای تماشای سریال اغلب با این هشدار همراهاند که «از قسمت هشتم به بعد خوب میشه!»
و این خود پرسشی را پیش میکشد: «فکر میکنی من چقدر وقت دارم که همه این سریالها رو ببینم؟!»
خبر خوب این است که این مدت زمانهای کوتاه، به روایتها، تمرکز و ضرباهنگ بهتری دادهاند؛ اوجهای داستانی را پررنگتر کردهاند و با درایتی تحسینبرانگیز، پیش از آنکه لذت تماشا فروکش کند، به پایان میرسند.
«حوریها»: درخشش سریع در دنیایی عجیب و لوکس
در این مطلب چند سریال محبوب از نگاه منتقدان ورایتی را معرفی میکنیم:
شاید بهترین نمونه این روند، سریال «حوریها»(Sirens) از نتفلیکس باشد. بهراحتی میتوان تصور کرد که چنین داستانی ـ زنی که باید خواهرش را از چنگ یک فرقهی احتمالی تحت کنترل خانوادهای فوقالعاده ثروتمند نجات دهد ـ در قالب دهها قسمت کشدار روایت شود؛ جایی که لحظات آبکی و پرزرقوبرق سریال برجسته میشوند و واقعگرایی کاملاً قربانی کش دادن معماها میشود.
اما این سریال بیشتر شبیه یک آخر هفته در یک تفرجگاه لوکس نیوانگلندی است: کمی خوش بگذران و قبل از اینکه جادوی فضا از بین برود و به یکی از ساکنان همیشگی آنجا تبدیل شوی، یواشکی خارج شو. پیچشهای داستانی با سرعت اتفاق میافتند و در پایان، حس رضایت به جا میگذارند ـ لقمهای خوشطعم از زندگی در میان ثروتمندان دیوانه.
«چهار فصل»: نظم ساختاری در دل بحران میانسالی
یک «مرخصی ذهنی» مشابه ـ هرچند بسیار زمینیتر ـ در درام-کمدی بحران میانسالی «چهار فصل» دیده میشود. هر تعطیلات فصلی در قالب دو قسمت روایت میشود و این ساختار منظم، هدیهای جذاب به مخاطب است؛ چراکه امکان پرشهای زمانی منطقی را فراهم میکند و باعث میشود در فاصلهی بین قسمتها، اتفاقات تازهای رقم بخورد.
اگر احیاناً یکی از شخصیتها در این گروه با بازی تینا فی بیش از حد رقتانگیز یا ترحمبرانگیز به نظر برسد، با سفر گروهی بعدی، روابط و موقعیتها تغییر میکند. همین پویایی باعث میشود بار احساسی داستان هرگز از تعادل خارج نشود.
«ضامن»: هیولاها، جهنم و یک شکارچی با زمان محدود
«ضامن»(The Bondsman) مفهومیترین سریال این گروه است: یک شکارچی جایزهبگیر به نام هاب (با بازی کوین بیکن) به قتل میرسد و به جهنم میرود، اما اجازه پیدا میکند به زمین بازگردد، مشروط بر آنکه از مهارتهایش برای نابودی شیاطین سرکش استفاده کند. قسمتهای کوتاه این سریال در پلتفرم پرایم ویدئو بهخوبی با ساختار «هیولا در هر قسمت» هماهنگ است، و اطلاعات پسزمینهای شخصیتها تنها در صورت نیاز به مرور فاش میشود. با گذشت زمان، کمکم درباره گذشتهی هاب، خانوادهاش، دشمنانش و حتی بوروکراسی جهنم اطلاعات بیشتری به دست میآوریم.
«نوجوانی»: واقعگرایی نفسگیر در قالبی کوتاه
در مورد سریال «نوجوانی»(Adolescence)، با بازیهای چشمگیر و واقعگرایی تکاندهندهای روبهرو هستیم، اما زندگی در دنیای کودک بریتانیاییای که احتمالاً شرور است، برای مدت طولانی طاقتفرساست ـ بهویژه با توجه به دوربین روی دست که حالتی مشابه برداشت بلند (oner) ایجاد میکند و تماشاگر را مستقیماً در برابر صحنهای از یک قتل فجیع قرار میدهد. حتی اضافه شدن تنها یک قسمت، میتوانست روایت را از اثری جسور و تأثیرگذار به تجربهای فرساینده و ناخوشایند تبدیل کند.
البته ایدهی درام کوتاه چیز تازهای نیست ـ یکی از بهترین سریالهای تاریخ، «منطقه گرگ و میش»» (The Twilight Zone)، هر هفته در قالب یک قسمت ۳۰ دقیقهای (بههمراه تبلیغات) یک داستان مستقل روایت میکرد.

آنچه دوران معاصر را متفاوت کرده، حجمی است که به لطف پلتفرمهای استریم بدون قاعده، به سریالها داده شده است. درست است، از دوران سریالهای ۲۲ قسمتی شبکههای تلویزیونی فاصله زیادی گرفتهایم، اما آن ریتم تدریجی، امروز با مدل تماشای بیوقفه دگرگون شده است ـ مدلی که به اشتباه و بهزیان مخاطب، «بیشتر» را برابر با «بهتر» میداند.
زمانی که اعلام شد نیمهی دوم فصل چهارم «چیزهای عجیب» (Stranger Things) قرار است مدتزمانی به اندازه بلاکباسترهای دهه ۸۰ داشته باشد ـ آثاری که خود سریال از آنها الهام میگیرد ـ این احساس بهوجود آمد که تمام قانونهای قبلی کنار گذاشته شده است. واقعاً، آیا لازم بود قسمت پایانی سریالی که پیشتر حدود ۵۰ دقیقه زمان داشت، به دو ساعت و ۲۲ دقیقه برسد؟
در مورد «ضامن»، بهوضوح میتوان گفت که محدودیت زمانی، به نوعی نقش «فشار برای تولید الماس» را بازی میکند. در گفتوگویی با اریک اولسون، شورانر، نویسنده و تهیهکننده اجرایی این سریال، او اشاره میکند که همین محدودیت زمانی، او را مجبور به انتخابهای دشوار کرده است.
او میگوید: «من قویاً باور دارم که هر شخصیت در سریال باید آنقدر غنی باشد که بتواند قهرمان سریال خودش باشد. من شخصیتپردازی ناقص یا سطحی را نمیپذیرم. بنابراین یافتن فضا و زمان کافی برای اینکه به تمام بازیگران فوقالعادهمان فرصت درخشش بدهیم، از چالشهای بزرگ هر شورانری است ـ و در قالبی نیمساعته، این چالش حتی دوچندان میشود.»
این اراده و تمرکز باعث شد اریک اولسون موفق شود سریالی بسازد که در عین حال هم شخصیتپردازی داشت، هم لحظات خندهدار، و هم صحنههایی ترسناک ـ فقط همه چیز به اصل و ضروریات خلاصه شده بود، به شکلی که مخاطب بدون نیاز به غرق شدن در اندیشههای پیچیدهی تیم سازنده، کاملاً متوجه ماجرا میشد.
گاهی یک داستان درباره شکارچی شوخطبع شیاطین، میتواند فقط همین باشد ـ و نه چیزی بیشتر.
علاوه بر این، زمان کوتاه قسمتها، باعث شده روایت تصویری جایگزین مونولوگهای سنگین و کشدار شود؛ یعنی اطلاعات کلیدی بهجای بیان شفاهی، با تصویر منتقل میشوند ـ و همین به سبک و سرعت روایت جان میدهد.
مثلاً تنها با دیدن لباسهای شخصیت «دِوون» (با بازی مگان فی) در سریال «حوریها» ـ پوشیده در لباسهای پانکی و چکمههای نظامی ـ مخاطب بهسرعت درک میکند که او کیست؛ زنی که به دنیایی رنگارنگ و الهامگرفته از لیلی پولیتزر وارد میشود.
در سریال «نوجوانی»، دوربین پیوسته و بیوقفه در حال حرکت، بلافاصله فضا را برای مخاطب ترسیم میکند؛ خردهدیالوگهایی که از این سو و آن سو شنیده میشوند، همزمان داستان را جلو میبرند و چشماندازهای گوناگون ـ از نمایی بالا از جامعه تا سطح زمین ـ حال و هوای محیط را شکل میدهند.
در «چهار فصل» نیز آنچه نشان داده نمیشود، به اندازه آنچه دیده میشود اهمیت دارد؛ چراکه برخی لحظات کلیدی در خارج از قاب دوربین رخ میدهند و بهجای آن، زمان بیشتری برای واکنشهای شخصی و پیامدهای عاطفی باقی میماند.
دلیل دارد که یکی از معروفترین جملههای شکسپیر ـ «ایجاز، جانمایه شوخطبعی است» ـ هنوز به عنوان حقیقتی در نوشتار معتبر است.
البته بیخیال این واقعیت که این جمله را پولونیوس در «هملت» ــ طولانیترین نمایشنامه شکسپیر ــ از سر طعنه به زبان میآورد!
پس برای سریالهای کوتاه کف بزنید ـ ولی سریع، چون کلی برنامه تلویزیونی دیگه دارم که باید ببینم!
منبع: ورایتی
۵۹۵۹
گردآوری شده از:خبرآنلاین