مقاله در ساعت 2025-05-18 19:49:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
وقتی مادر شدن آغاز راه شد؛ درخشش زنان روی پرده پس از تجربه عشق مادری میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست
ریحانه اسکندری: جشنواره کن ۲۰۲۵، مثل همیشه پر بود از زرق و برق، فرش قرمز، کف زدنهای شش دقیقهای و فلاش دوربینها. اما آنچه که از همه بیشتر درخشید، نه لباسها بود و نه نورها؛ بلکه صدایی بود که از عمق تجربهای انسانی برخاست.
جنیفر لارنس در نشست مطبوعاتی فیلم جدیدش «Die My Love»، بیمحابا از تجربهاش در مواجهه با افسردگی پس از زایمان گفت: «احساس میکنی یک موجود بیگانهای. انگار هیچکس تو را نمیفهمد، حتی خودت.».
زمانی که جنیفر لارنس از جمله را گفت سالن در سکوتی کامل در حال تلاش برای درک آن چه به زبان میآید بودند.
اما او تنها نبود. بازیگران زن زیادی در سالهای اخیر، پس از تجربه مادر شدن، با نگاهی تازه به نقشهای سینمایی بازگشتهاند. نقشی که دیگر محدود به آغوش گرم و نگاه ملایم نیست، بلکه ریشه در وحشت، انزوا، خشم، و حتی روانپریشی دارد.
سینمای امروز، زنان مادر شده را نه بهعنوان فرشتههای خانه، بلکه بهعنوان انسانهایی کامل، پرتناقض، آسیبپذیر و شجاع بازمینمایاند.
هنرمندان زن بزرگ، این روزها نشان میدهند که چه طور تجربه دادن زندگی به یک کودک می تواند نگاهی خاص و جدید را به سینما وارد کند، نگاهی که غربت و گرمی خاصی دارد و روحی آشناتری برای کسانی که تجربه مادر شدن دارد.
مادران جلوی دوربین؛ زنانی که از خودشان بازی کردند
وقتی پرده نقرهای جشنواره کن امسال بالا رفت، صدای نفس زنان زنانی شنیده شد که میان عشق، جنون، موسیقی و مادری، راهی برای بودن جستوجو میکردند. از جنیفر لارنس با چشمانی وحشتزده و نوزادی در بغل، تا کری مولیگان با دستانی آرام که رهبر ارکستر زندگیاش شده، و ناتالی پورتمن که پشت چشمان یک زن پیچیده، به دنبال حقیقتی شخصی میگردد—سینمای ۲۰۲۵ بیش از هر زمان دیگری صدای زنان شد، آنهم زنانی که مادر بودن، بخشی از میدان نبردشان بود.
جنیفر لارنس و تصویر جنون یک مادر
جنیفر لارنس، ستاره بیپروا و جسور سینمای آمریکا، در «Die My Love»(بمیر عشق من) نقش زنی را بازی میکند که پس از زایمان به مرز جنون میرسد. فیلم، اقتباسی از رمان آریانا هارویکز است؛ نویسندهای زن که خودش با افسردگی پس از زایمان درگیر بوده است.
لارنس در این فیلم، همزمان با بارداری دومش جلوی دوربین رفت. به گفته خودش، هر صحنه برایش یک بازگشت به تجربه شخصی بود، یک دلشکستگی تازه که زخمهای او را تازه میکرد.
او د رابطه با شخصیتی که در فیلمش داشت گفت:« «در هر تصمیم شخصیت، خودم را هم میدیدم. فرق نداشت که بازی میکنم یا واقعیت را زندگی میکنم، همه اینها برای من یکی بود و تفاوتی بینشان نبود.»
فیلم «بمیر، عشق من» به کارگردانی لین رمزی، ساخته شده است و جنیفر لارنس در نقش «گریس»، مادری است که در انزوای روستایی با نوزادش تنها مانده و با بحرانهای روانی دستوپنجه نرم میکند.
لارنس در شرایطی که زمان فیلمبرداری پنج ماهه باردار بود، تمام تجربهٔ شخصیاش از مادری را در این نقش به کار برده است.
این فیلم با بازی رابرت پتینسون در نقش همسر گریس، تصویری تاریک و احساسی از مادری و روانپریشی ارائه میدهد و با استقبال منتقدان مواجه شده است.
اسکارلت جوهانسون و روایتی زنانه از پیری، پیوند و مادری
اسکارلت جوهانسون، ستاره پرآوازهی سینما، امسال با نخستین تجربهٔ کارگردانیاش در جشنواره کن حضور داشت؛ فیلمی مستقل و زنانه به نام «النور بزرگ» (Eleanor the Great) که در بخش «نوعی نگاه» به نمایش درآمد و تحسین آرام اما عمیقی را برانگیخت.
فیلم، داستان زنی ۹۴ ساله به نام النور است که پس از از دست دادن دوست صمیمیاش، تصمیم میگیرد خانهاش را در فلوریدا ترک کند و به نیویورک نزد دختر و نوهاش برود؛ سفری از دل تنهایی به سوی پیوند، از انزوا به سمت نورِ متأخرِ زندگی.
جوهانسون در مصاحبهای در کن، درباره انگیزهاش از ساخت این فیلم گفت:
«من به داستانهایی علاقه دارم که با زنان، خانواده و سکوتهای میان رابطهها کار میکنند. مادر شدن به من آموخت که چقدر حضور زنانه در جزئیترین لحظات زندگی اهمیت دارد.»
اسکارلت که مادر دو فرزند است، در سالهای اخیر کمتر در نقشهای اکشن یا پرفروش ظاهر شد و مسیر متفاوتی را آغاز کرد؛ از صداپیشگی در آثار مستقل تا حالا ایستادن پشت دوربین.
در «النور بزرگ»، او نه فقط راوی یک داستان زنانه است، بلکه نوعی ستایش از تداوم زن بودن، مادر بودن و انسان ماندن را روی پرده میبرد.
فیلم او از لحاظ فرم، ساده و گرم است؛ نور طبیعی، لوکیشنهای خانگی و دیالوگهایی که بوی واقعیت میدهند. فیلم، برشی از زندگیست که در آن مادر بودن نه یک ویژگی فرعی، که جوهرهٔ نگاه فیلمساز است.

بازگشت با آگاهی تازه: کارگردانان و بازیگرانی که مادر شدن، سینمایشان را تغییر داد
سینما پر از زنانیست که پس از مادر شدن، نه تنها به عرصه بازگشتند، بلکه با نگاهی تازه، عمیقتر و شخصیتر سینما را لمس کردند؛ تجربهٔ بارداری، زایمان و بزرگکردن کودک، درون آنها چیزی را تکان داده که مستقیم یا غیرمستقیم بر نگاه هنریشان تاثیر گذاشته است.
ناتالی پورتمن
ناتالی پورتمن پس از تولد فرزند اولش، در مصاحبهای گفت:«وقتی مادر شدم، برای اولین بار عمق واقعی ترس، مسئولیت و بیپناهی را فهمیدم. این تجربه برای بازیگر شدن، معجزه بود.»
او بعد از مادر شدن، در فیلمهایی مانند Jackie (۲۰۱۶) و May December (۲۰۲۳) حضوری بسیار کنترلشدهتر، دروننگرتر و پیچیدهتر داشت.
پورتمن حالا نه فقط بازیگر است، بلکه تهیهکننده آگاه پروژههاییست که زنان و مادران در آن محوریت دارند.

ماریون کوتیار
بازیگر فرانسوی که در فیلمهای سنگینی مثل «Deux jours», «une nuit» بازی کرده، پس از مادر شدن، در انتخاب نقشهایش وسواس بیشتری به خرج داد. او در مصاحبهای با Le Monde گفته بود که «الان فیلمی را انتخاب میکنم که واقعاً ارزش دوری از بچهام را داشته باشد.»
این مصاحبه او واکنش های جذابی را داشت و برخی ها دوباره این موضوع که چه طور مادر شدن همه چیز را تغییر می دهد پرداختند.

کلویی ژائو
کارگردان برنده اسکار برای «Nomad land»، بعد از مادر شدن، بهطرز محسوسی نگاه لطیفتر و انسانیتری به دنیای پر از خشونت و تنهایی پیدا کرده است. او در پروژههای بعدیاش تأکید بیشتری بر نرمی، مراقبت و مفهوم خانه دارد.

آدل انل
بازیگر فیلم «پرتره بانویی در آتش» که پس از مادر شدن، از بازیگری کنارهگیری کرد، اما بعد از چند سال اعلام کرد اگر پروژهای با محوریت زنانه باشد، بازمیگردد. مادر شدن برای او تبدیل شد به فیلتر انتخاب و رد ساختارهای مردسالارانه در سینما و او با این اصول تمام انتخاب های حرفهای اش را پیش برد.

گرتا گرویگ
این کارگردان یکی از صداهای اصلی سینمای زنانه در دهه اخیر، با «Lady Bird» و «Barbie» نگاه نسل جدید به دخترانگی، مادرشدن، و هویت زنانه را بازتعریف کرد. گرچه خودش مادر است، اما در آثارش نه از قداست مادرانه خبری هست، نه از مادر قربانی. او مادر را انسانی پیچیده، گاه مهربان و گاه خشمگین میبیند.

بازتعریف زن مادر؛ مادری به مثابه روایت سینمایی
نکته جذاب این است که تعداد قابل توجهی از بازیگران زن، بعد از مادر شدن، جسورتر، بیپردهتر، و انسانیتر بازی کردند. دیگر خبری از نقشهای کارتپستالی مادر نیست. حالا مادران روی پرده، گاه دیوانهاند، گاه عصبانی، گاه ترسیدهاند، و گاه فقط دلشان میخواهد برای یک لحظه، فقط خودشان باشند.
روایت مادر بودن، تبدیل به روایت بازگشت به خود اصلی شده است. می توان به نقل قول لارنس اشاره کرد که میگوید: « بعد از مادر شدن بازیگری برایم مثل لمس تاول شده. پر از احساس، پر از درد، و البته پر از زندگی.»
این موج تازه نه فقط ترند جشنوارهها است، بلکه صدایی است که برای دههها خاموش مانده بود. صدایی زنانه، نه بهمعنای لطیف، بلکه بهمعنای واقعی، پر از تنش، پر از تضاد، پر از زخم است.
اگر تا دیروز، مادر در سینما لبخند میزد و غذا میپخت، امروز مادر میتواند فریاد بزند، گریه کند، دیوار را بشکند، و از خودش بپرسد: «من کی هستم؟»
شاید سینمای آینده، جایی باشد برای دیدن تمام وجوه زن، مخصوصاً وقتی مادر میشود. مخصوصاً وقتی از نقشهای سنتی بیرون میزند و خودش را زندگی میکند.
در روزگاری که زنان بیش از پیش جای خود را پشت و جلوی دوربین تثبیت میکنند، تجربه مادر شدن نه مانعی برای خلاقیت، بلکه پنجرهای تازه به جهانِ درون شده است؛ جهانی که حالا دارد روی پردهی نقرهای، به صدایی آرام، اما عمیق و تکاندهنده بدل میشود.
منبع تحلیلی: ورایتی
۵۷۵۷
گردآوری شده از:خبرآنلاین