سپهر ستاری: در تکواندو چه خبر است؟ رشته ای که بعد از آتشفشان درالمپیک پاریس و شکستن همه رکوردها به نظر می رسید قرار است عصر تازه ای را آغاز کند اما آنچه در این فدراسیون رخ داده، حکایت از یک سقوط آزاد تمام عیار دارد. آنچه مسیر پیش رو تا المپیک لس آنجلس را تاریک نشان می دهد.
از دعوای رئیس فدراسیون با سرمربی موفق تیم ملی تکواندو زنان گرفته تا دعوای دو مدال آور تکواندو زنان، جدایی مرموز دبیر فدراسیون، سرمربیگری خاموش خواهر آقای رئیس در تیم ملی از جمله مهمترین اتفاقات مهمی بوده که بعد از المپیک رخ داده. آنچه ثابت می کند فدراسیون تکواندو اسیر یک خودباختگی شده و در باد مدالهای باارزش پاریس خوابیده. با این وجود حاشیه اخیر رخ داده در تکواندو به اندازه ای حیرت انگیز و سیاه هست که تمامی حواشی روزهای گذشته را یک جا از اذهان دیلیت می کند.
عجیب اینکه در بطن این حاشیه سیاه باز هم ردپای یکی از افتخارآفرینان المپیک دیده می شود.
یدالله پیرهادی، پیشکسوت تکواندوی کشورمان در واکنش به حواشی پیشآمده و اتفاقات اخیر در خانه تکواندو پایتخت، از رفتار نامناسب پدر مبینا نعمتزاده گلایه کرد.
وی در توضیح این ماجرا گفت: شنبه هفته گذشته در خانه تکواندوی شهرک آزادی، یکی از اساتید قرار بود کلاس آموزشی برگزار کند و بنده مسئولیت هماهنگی و برگزاری آن کلاس را بر عهده داشتم. پیش از شروع کلاس ما، کلاس دیگری در حال برگزاری بود که طبق برنامه میبایست رأس ساعت ۱۶:۱۵ به پایان میرسید. اما به دلیل تأخیر ۲۰ دقیقهای در آغاز آن، نگرانیهایی بابت تداخل برنامهها ایجاد شد.
پیرهادی در ادامه افزود: زمانی که مطمئن شدم کلاس قبلی به پایان رسیده، وارد سالن شدم. در همان لحظه شاهد بحث لفظی بین مبینا نعمتزاده و مسئول برگزاری کلاسها (توحیدی که در واقع لیدر باشگاه نیز بود) شدم. در کمال تعجب شنیدم که نعمتزاده با لحنی توهینآمیز خطاب به توحیدی گفت: اسم خودتان را بگویید تا به رئیس هیئت تکواندو استان تهران اطلاع بدهم شما را ادب کند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: زمانی که برای آرامکردن فضا مداخله کردم، متأسفانه همان ادبیات را با من هم تکرار کرد و گفت اسم شما را هم میپرسم تا به رئیس هیئت بگویم شما را هم ادب کند.
پیرهادی در ادامه از برخورد فیزیکی پدر مبینا نعمتزاده گفت: پس از این اتفاق، نعمتزاده ظاهراً ماجرا را به پدر خود منتقل میکند. چند روز بعد، نایبرئیس هیئت تکواندوی استان با من تماس گرفت و گفت که امروز بیا تا این موضوع را حلوفصل کنیم و قرار شد همه چیز با دلجویی پایان یابد. همان روز که قرار بود این اتفاق رخ دهد، ما در دفتر هیئت تکواندوی استان نشسته بودم که مبینا نعمتزاده با چهرهای برافروخته وارد شد و بلافاصله پس از او پدرش وارد دفتر هیئت شد. ازرویادب و احترام، بدون اینکه بدانم او پدر مبینا نعمتزاده است، از جایم بلند شدم، اما ناگهان او بدون هیچ مقدمهای یک سیلی محکم بهصورت من زد! ضربه آن قدر شدید بود که تا چند ساعت دچار سردرد و گیجی شدم. تنها شکایتم از پدر نعمتزاده است که بدون هیچ تحقیقی، و تنها بر اساس شنیدهها، به خود اجازه داد با آن هیکل درشت، به من سیلی بزند. این سیلی برای من مهم نیست؛ این سیلی توهینی بود به کل پیشکسوتان تکواندو.
مشخص نیست که مبینا نعمت زاده در خود چه دیده که به خود اجازه داده چنین رفتار شنیعی انجام دهد. دختری که به نظر می رسد غوره نخورده، مویز شده و یک مدال برنز چنان هوش و حواس از او برده که اجازه می دهد هر رفتاری داشته باشد. یک روز درخواست صندلی در دانشگاه پزشکی می کند، روز دیگر دریافتی برای المپیک را ناچیز می داند و چون کسی نیست که ترمز او را بکشد، به خود اجازه می دهد با بدترین الفاظ با یک پیشکسوت برخورد کند. برخوردی فیزیکی که ثابت می کند او اعتبار و آبرو و احترام را یک جا سر کشیده و قورت داده. آقای ساعی لطفا تحویل بگیرید. این همان عزیردردانه ای هست که شما بزرگش کرده اید. کاش آقای رئیس حداقل یک بار با این عزیزدردانه برخورد کند. البته اگه مشغله های خواهر جان اجازه دهد!
253 258
گردآوری شده از:خبرآنلاین