ریحانه اسکندری: ریشه استفاده از مفهوم چند رسانه ای نه تنها به فیلم های ابرقهرمانی بازمی گردد، بلکه سینمای مستقل و علمی تخیلی اولین میزبان این مفهوم جذاب بود. اما به طور کلی می توان به این نکته اشاره کرد که سینمای ابرقهرمانی توانست برای اولین بار از این مفهوم با بهترین جلوه های بصری پیشرفته برای داستان سرایی استفاده کند و آن را به جریان اصلی سینما تبدیل کند.
در این گزارش قصد داریم به بررسی ابعاد گسترش استفاده چند منظوره در سینما بپردازیم.
Multipire به معنای وجود جهان های مختلف با ابعاد دیگر شخصیت های معرفی شده قبلی و همچنین قوانین متفاوت از قوانین دنیای قبل است. از این نظر ممکن است شخصیت اصلی ظاهری کاملا متفاوت داشته باشد و با وجوهی جدید و بسیار متفاوت با مخاطب روبرو شود. یکی یکی دیگر از ویژگی های این سبک این است که اتفاقات فیلم های قبلی و یا حتی وقایع تاریخی کاملاً قابل تغییر است، بنابراین این سبک داستان نویسی پیچیدگی ها و سختی های خاص خود را دارد.
ترکیب ضرب و داستان سرایی; اولین بار؟
کتاب های مصور و ویدیویی ابتدا به مفهوم چندگانه پرداخته اند. دی سی. یکی این یکی از اولین شرکت هایی بود که مخاطبان را با این مفهوم آشنا کرد. این اتفاق در کتاب کمیک فلش در دو جهان که در سال 6 نوشته شده است رخ داد. این کتاب شخصیت معروف “فلش در دو جهان” را نشان می دهد، فلش مدرن (بری آلن) با داستان فلش کلاسیک (جی یونانی) ملاقات می کند و اتفاقات جذابی رخ می دهد. دی سی بعد از این داستان توانست مخاطب را برای تغییرات شخصیتی و جهانی بیشتر آماده کند. برای مثال بعد از فلش، شخصیت بتمن هم همین کار را کرد و به مخاطب نشان داد که شخصیت ابرقهرمانی را بیشتر تغییر می دهد. مثلاً بتمن در دنیاهای تاریک که معمولاً فضای بسیار جدی دارند و بتمن در دنیاهای روشن که معمولاً یک شوخی در خط داستانی دارند.
بعد از شرکت دی سی، مارول در سال دوم با کمیک بوک “What if?” او شروع به استفاده از مفهوم چند رسانه ای در کتاب های ویدئویی خود کرد. این کتاب به بررسی سناریوهای مختلف برای شخصیت ها می پردازد. به عنوان مثال، این کتاب کمیک سوالاتی مانند if یکی او زودتر می میرد یا حتی توسط شخص دیگری یا چیزی برای مخاطب حذف شده است.
در شکل گیری Morer Multims دو شخصیت دکتر لوکی و دکتر استرنج بسیار موثر بودند. یکی یکی از کارهایی که مارول انجام داده، معرفی سرزمین های مختلف با شماره های مختلف است که هر کدام شرایط و قوانین متفاوتی دارند. به عنوان مثال سرزمین اصلی مارول زمین است، اما سرزمین های دیگری مانند زمین هستند که شخصیت دکتر استرنج در آن ها معرفی می شود.
اولین بار در سینما
همانطور که در ابتدا توضیح داده شد، موضوع مولتی مدیا در سینما تنها به فیلم های ابرقهرمانی محدود نمی شود و اتفاقاً این مفهوم برای اولین بار در فیلم های علمی تخیلی مورد استفاده قرار گرفت.
«فیلم در اسلاید» (1) یکی از اولین فیلم هایی است که از انبوهی در داستان سرایی استفاده کرده است. داستان درباره عواقب سوار شدن یا سوار نشدن قطار است و نشان می دهد که چگونه هر دو انتخاب می توانند دو دنیای موازی کاملاً متفاوت بسازند. در همان سال فیلم دیگری با عنوان «لوگو بادو» ساخته می شود که داستان دختری را روایت می کند که سه بار فرصت دارد سرنوشت خود را تغییر دهد.
علاوه بر این می توان به «بی همتا» (1)، «سرزمین دیگر» (1)، «آقای هیچکس» (1) و «همه چیز، همه جا، یک بار» (1) اشاره کرد.
البته اولاً در فیلم هایی مانند «زندگی چه شگفت انگیز» در سال دوم یا حتی ماتریکس در سال دوم نیز مفهومی شبیه به مفهوم انبوه است.
این فیلم ها علمی تخیلی و سینمای مستقل با این رویکرد هستند. بعد از این سینمای ابرقهرمانی، با تبدیل کمیک به فیلم یا سریال، این شیوه داستان گویی با جلوه های بصری فوق العاده و کیفیت بهتر و جدیت بیشتر به مخاطب می رسد.
مانند کتاب های تصویری، شرکت دی سی زودتر از مارول چند رسانه ای خود را به تصویر باز کرد و پیشگام این بود.
“انیمیشن، لیگ عدالت: بحران در دو سرزمین” (1)، “انیمیشن لیگ عدالت: نقطه فلش پارادوکس” (1)، “سریال بحران در سرزمین های بی نهایت” (1 تا 2)، “انیمیشن سوپرمن: پسر قرمز” (1) )، “Zak Snyder’s Justice League” (1) و Flash (1)، از جمله آثار تصویری این شرکت دی سی در چند رسانه ای است.
فعالیت جدی بصری مارول نیز با فیلم «دکتر استرنج» در سال دوم و با آثاری چون «فیلم انتقام جو: بازی نهایی» (1)، «لوکی» (1)، مجموعه انیمیشن «اگر؟» آغاز شد. (1) ، “فیلم مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست” (1) ، “دکتر استرنج در انبوهی ادامه یافته است (1) و …
به طور کلی به نظر می رسد که از دیدگاه مخاطبان و کارشناسان، عملکرد شرکت دی سی بهتر از ساخت و ساخت کمیک بوک های مارول بود، اما توانسته در بحث آثار سینمایی و سریالی مارول عملکرد منظم تری داشته باشد.
دلیل جذابیت چند منظوره برای مخاطب چیست؟
به طور کلی خلق جهان های متعدد و طیف وسیعی از رویدادهای مختلف برای یک شخصیت می تواند برای مخاطب بسیار جذاب باشد. یکی یکی از دلایل قطعی جذابیت چند رسانه ای برای مخاطب، امکان دیدن نسخه های مختلف شخصیت های مورد علاقه آنهاست. مخاطب مشتاق دیدن این شخصیت در موقعیت های مختلف است و نمونه بارز آن در فیلم My Spider: It’s not a way home (1) است. جایی که تماشاگران با حضور هر سه مرد عنکبوتی محبوب و ویولن های خاصشان مورد استقبال گسترده قرار گرفتند و فیلم به موفقیت بزرگی دست یافت.
نکته دیگر اینکه مولتی مدیا شرایطی را ایجاد می کند تا مخاطب از موقعیت های معمولی خلاص شود و بگریزد. در انبوه، همه قوانین شکسته شده است. همین امر باعث ایجاد زندگی فراتر از زندگی روزمره می شود، بنابراین ذهن مخاطبی که از ایده فرار از واقعیت حمایت می کند، راضی می شود.
ایجاد پرسشهای روانشناختی و فلسفی درباره جهانهای موازی مانند آنچه در فیلم «همهجا» (1) میتواند یکی عامل دیگر مخاطب این سبک است.
از نظر اقتصادی؛ چند آیه: ایده برنده
تاکنون میتوانیم ایده استفاده چندمنظوره در سینما را به عنوان موفقیت اقتصادی ببینیم.
این موقعیت احتمالاً منوط به این واقعیت است که چند رسانه ای طیف وسیع تری از طرفداران و مخاطبان را جذب می کند. به عنوان مثال، وقتی هر سه مرد عنکبوتی در فیلم حضور دارند، طرفداران هر کدام از آنها به طور جداگانه در فیلم می نشینند یا زمانی که در یک فیلم حضور دارند، تمام ابرقهرمانان مهم، به طور کلی مخاطب را جذب می کند تا بفهمد نویسنده چگونه این این است که چه اتفاقی می افتد و چگونه هر یک از شخصیت ها در مقابل یکدیگر قرار می گیرند. به طور کلی، ایده تبلیغات چندگانه گزینه های بهتری را به نویسندگان و تولیدکنندگان ارائه می دهد.
از نمونه های فروش خوب این سبک می توان به «عنکبوت من: راهی به خانه نیست» با فروش 1.5 میلیارد دلاری اشاره کرد. یکی این فیلم یکی از پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای هالیوود و جهان است. «همه چیز در همه جا» با وجود بودجه 5 میلیون دلاری خود توانسته 5 میلیون بفروشد.
چالش برانگیز
در قالب تولید و ساخت، این سبک از فیلمسازی را می توان در سه بعدی یافت.
یکی یکی از نکات در قسمت داستان نویسی. فیلمنامه نویسان چندین موضوع را در داستان سرایی چند منظوره به چالش می کشند. یکی برای اینکه برای مخاطب قابل درک باشد، یکی استفاده درست از کتاب های مصور و ناامید نکردن مخاطبان و دیگری ایجاد جذابیت واقعی و تخیلی بدون جلوه های بصری است.
نکته دیگر همین جلوه های ویژه بصری است. این فیلمها به فناوری و ابزارهای پیشرفتهای برای خلق تصاویر نیاز دارند و این به دلیل هزینهای است که توانایی اداره سینمای مستقل در مقایسه با شرکتهایی مانند مارول و دی سی سفت تر. این در حالی است که شکست یک فیلم یا سریال در اکران و پخش حتی یک شکست اقتصادی مهلک برای این شرکت ها محسوب می شود. بنابراین ریسک کمتری در این بخش وجود دارد.
یکی یکی از بزرگترین چالش ها در ساخت مولتی ام، انتظار مخاطبان زیاد است. پس از ساخت اشکال مختلف مولتی مدیا، تنها به دلیل کیفیت بالای تصویر، انتظارات مخاطب بسیار بیشتر از آن است.یکی یکی دیگر از دلایل توقع بالای مخاطب این است که بسیاری از آن ها پس از خواندن کمیک ها سراغ فیلم ها، سریال ها و انیمیشن های خود می روند، بنابراین حتی ایرادات کوچک داستانی را هم نمی پذیرند.
آیا مخاطب اشباع خواهد شد؟
در چند سال اخیر به دلیل افزایش فیلمها و سریالهای مولتیمیز، انتقادات شدیدی از سوی مخاطبان بهویژه مارول صورت گرفته است و به نظر میرسد مخاطب از این سبک خسته شده است. یکی از خطرات احتمالی خواهد بود. البته انتخاب های اشتباه مارول می تواند باشد دی 30 نفر از نظر خط داستانی و استفاده های متعدد مقصر تولید آثارشان هستند، اما در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد؟
منتقدان معتقدند استفاده از ژانرهای کمدی یا رمانتیک جدید در خطوط داستانی چند رسانه ای می تواند ناجی این سبک از فیلمسازی باشد. برخی از کارشناسان نیز معتقدند استفاده از فناوری هایی مانند واقعیت مجازی و رشد این قسمت از علم می تواند بر هیجان این فیلم ها بیفزاید.
با توجه به درآمدزایی و جذب مخاطب در این بخش، باید دید ایده فیلمسازان، نویسندگان و تهیه کنندگان چه چیزی را متوقف کرده و با شکست مواجه خواهد شد.
۵۷۵۷

