مقاله در ساعت 2025-06-10 12:34:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
سقوط سلیقه یا سقوط سیاستگذاری در سینما؟ میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست
ریحانه اسکندری: در سالهای اخیر، سینمای ایران با تغییرات معناداری در الگوهای مصرف فرهنگی و ذائقهی تماشاگران مواجه شده است. فیلمسازان هم دیگر درگیر ساخت آثاری مثل «اجارهنشینها»، «مادر»، «هامون» یا حتی کمدیهایی نظیر «لیلی با من است »نمیشوند؛ آثای که توان آن را داشتند که نهتنها مخاطب را بخندانند، بلکه در لایههای زیرین خود حرفهایی جدی درباره جامعه، اخلاق، خانواده و انسان معاصر مطرح کنند دیگر عملا جایی در اکرانها ندارند. امروز، در میانهی صفهای بلند تماشاگران برای دیدن فیلمهایی چون «پولپارتی»، «هتل» یا «فسیل»، سوالی مهم و بزرگ برای اهالی هنر و فرهنگ شکل گرفته است؛ تماشاگر تغییر کرده است، یا فیلمهایی که ساخته میشوند او را به تغییر استانداردهای فرهنگیاش واداشتهاند؟
در گفتوگویی پیشین ما در همین رابطه، شاهین امین، منتقد و روزنامهنگار باسابقهی سینما، این تحول را نه نتیجهی انتخاب آزاد مخاطب، بلکه محصول سیاستگذاری فرهنگی و سانسور دانست. او با نگاهی ریشهای به وضعیت امروز سینما، از ضعف مدیریت فرهنگی، خلأ در برنامهریزی کلان، و فقدان آزادی در انتخاب و ساخت سوژههای متنوع سخن گفت. گفتوگویی که در آن، ذائقهی تماشاگر نه یک پدیدهی طبیعی و تدریجی، بلکه یک فرآوردهی مهندسیشده معرفی شد.
شاهین امین به ضربه جدی و سنگین سرمایهسالاری به سینما و ذائقه مردم اشاره کرد و گفت: «وقتی سرمایه و کسب درآمد حاکم و ارزش مطلق باشد، سلیقه و کیفیت عقب میروند و سطحینگری، کپیکاری و میانمایگی تسلط مییابد؛ سپس حتی به کیفیت همان جریان سرگرمیساز هم لطمه اساسی وارد میکند. در این وضعیت سرمایهسالاری هم بعد از مدتی میتواند به ضد خود عمل کند و باعث دلزدگی و دوری مخاطب از سینما شود.»
حالا، در ادامهی مسیر تحلیلیمان، سراغ یکی دیگر از منتقدان باسابقهی سینما و تلویزیون ایران رفتهایم. محمود گبرلو، روزنامهنگار، منتقد و مجری پیشین برنامهی هفت، از جمله افرادی است که هم در عرصهی تحلیل سینما فعال بوده و هم سالها در جایگاه رسانهای با تماشاگران سینما و دغدغههایشان مواجه بوده است.
از او خواستیم با نگاهی بدون سانسور، دربارهی آنچه تغییر ذائقهی تماشاگر خوانده میشود، برایمان حرف بزند. آیا واقعاً تماشاگر ایرانی سطح سلیقهاش پایین آمده؟ یا این سیاستگذاراناند که با بستن مسیر فیلمهای متفکر و جسور، مخاطب را به سمت مصرف فیلمهای سطحی سوق دادهاند؟ نقش تبلیغات، صداوسیما، پلتفرمها و حتی ممیزی در این معادله چیست؟
در این گفتوگو، محمود گبرلو از تجربهی زیستهی خودش در بطن رسانه و سینما میگوید. از مخاطبی که شاید خیلی هم تغییر نکرده، بلکه تنها در برابر سیلی از محصولات تکراری و بیمحتوا، ناگزیر شده است تن به انتخابهایی دهد که با سلیقهی واقعیاش همخوانی ندارند.
اگر شما هم از خود پرسیدهاید که چرا فیلمهایی با شوخیهای دمدستی و فرمولهای تکراری به گیشههای میلیاردی دست پیدا میکنند، در ادامه این گفتگو را مطالعه کنید.
در مورد موضوع تغییر ذائقه در سینما صحبت کنیم. ما زمانی فیلمهای کمدی «قدرتمندی» داشتیم، اما امروز تماشاگر با فیلمهای سطح پایین که حتی مضمون اصلی مشخصی ندارند روبرو است. این اتفاق چهطور در رخ داده است؟ آیا ذائقه مخاطب تغییر کرده است؟
در زمان ساخت فیلمی مثل «اجارهنشینها» هم تجارت بود، اما اکنون شرایط متفاوت شده است. مردم بیشتر به سمت به فیلمهای کمدی گرایش پیدا کردهاند؛ اما نه هر نوعی، بلکه تمرکز بر کمدیهایی است که فقط سرگرم میکنند. اگر از من بپرسید به نظرم تغییر ذائقه کاملاً وابسته به فیلمسازان است.
هر فیلمی که ساخته شود و تبلیغ مناسبی پشت آن باشد، تماشاگر آن را میبیند. اما زمانی که تولید فیلمها در سینمای ایران به سمتی میرود که سطحی و نازل باشند، تماشاگر چارهای ندارد جز اینکه روزهای تعطیل خود و خانوادهاش را با رفتن به سالن سینما و دیدن همان فیلمها پر کند چون انتخاب دیگری برای ایجاد سرگرمی ندارد.
این روند باعث میشود که تماشاگر کمکم به دیدن فیلمهای سطحی و نازل عادت کند. من فکر میکنم تولیدکنندگان و سیاستگذاران سینما، نقش اصلی در پایین آمدن سطح ذائقه تماشاگر دارند.
یعنی تماشاگر عمومی سینما کیفیت پایین را تشخیص میدهد اما انتخابی ندارد؟
تماشاگر ایرانی، آنطور که ما میدانیم، در مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار فهیم و دانا است؛ بنابراین طبیعی است که در مسائل فرهنگی هم بخواهد برای خانوادهاش انتخابهای درستی داشته باشد. اما متأسفانه هدایتگران و سیاستگذاران، کسانی که سکان سینما را در دست دارند و به شکل هماهنگ در تولید و پخش عمل میکنند، رفتاری به خرج دادهاند که باعث شده تماشاگر ایرانی مجبور شود به تماشای فیلمهایی برود که مطابق با سلیقه واقعی او نیست.
او فقط برای سرگرم کردن خانوادهاش مجبور است انتخابهایی انجام دهد که خودش هم از آنها رضایت ندارد.
نقش تبلیغات تا چه اندازه پررنگ است؟
وقتی به فروش بالا یا تبلیغات گسترده یک فیلم از شرایط گیشهاش نگاه میکنیم، باید ببینیم این استقبال واقعی است یا حاصل تبلیغات رسانههایی است که با تهیهکنندههای فیلم همسو و هم سود هستند. برای مثال، صدا و سیمای ملی ما بهجای اینکه تعداد واقعی تماشاگران را مبنا قرار دهد، فقط رقم ریالی فروش را اعلام میکند. این اعداد میلیاردی در ظاهر جذاب هستند، اما نشاندهنده موفقیت واقعی یک فیلم نیستند. شاید یک فیلم حتی به درآمد قابل قبولی هم نرسیده باشد، اما تبلیغات ریالی باعث شده مردم فکر کنند آن فیلم ارزش دیدن دارد.
وقتی تماشاگر به سالن سینما میرود و میبیند فیلمی که این همه دربارهاش گفتهاند، متناسب با نیاز او نیست، باز هم فقط برای پر کردن اوقات فراغت خانوادهاش تن به دیدن آن فیلم میدهد.
سانسور و ممیزی میتواند باعث مدیریت اشتباه ذائقه فرهنگی شود؟
بله در اینجا تهدید بزرگتری از تبلیغات هم وجود دارد و آن دقیقا سانسور و ممیزی است. بهنظر من سیستم نظارتی سینمای ایران کارکرد گذشته خودش را از دست داده است. باید بازنگری جدی در این نظام انجام شود. چون نه فقط ذائقه تماشاگر تغییر کرده، بلکه موضوعات فیلمها هم تغییر کردهاند. تماشاگر امروز با فیلمهای خارجی آشنا است و به واسطه فضای نمایش خانگی و اینترنت به راحتی به تماشای آنها مینشیند، همین موضوع باعث شده است سطح توقع مخاطبین به حد قابل توجهی بالا برود.
اگر سینمای ایران نتواند با این نیازها همگام شود، مخاطبانش را از دست خواهد داد. سیستم نظارتی باید نقش کلیدی خود را در انتخاب سوژههای متناسب با نیاز تماشاگر ایفا کند. چه در ژانر کمدی، چه اجتماعی، چه سیاسی یا فرهنگی تفاوتی ندارد شکل نظارت باید تغییر کند.
اگر بتوانیم مجوز ساخت فیلمهای متناسب با نیاز جامعه را بدهیم، دیگر شاهد این انتقادها نخواهیم بود. همه میتوانند در فضایی آرام، فیلمهایی در ژانر مورد علاقه خود ببینند. اما متأسفانه اکنون سینمای اجتماعی بهخاطر شیوههای نظارتی کهنه، عملاً حذف شده و فقط برنامهریزی برای فیلمهای کمدی سطحی مثل همین «فسیل»، «هتل» و … انجام میشود.

به نظر شما علت چیست؟
چون برخی از سیاستگذاران دچار این توهم شدهاند که برخی داستانها باعث انحراف تماشاگر میشود. بنابراین، با حذف فیلمهای اجتماعی خوب و کمدیهای خوشساخت، فقط اجازه پخش فیلمهایی را میدهند که چیزی فراتر از جوکهای اینترنتی نیستند.
اگر سیستم نظارتی به سینمای اجتماعی هم بها بدهد و به فیلمسازها اجازه دهد که بر اساس نیاز تماشاگر فیلم بسازند، آنوقت رونق سینما بهطور جدی افزایش پیدا خواهد کرد. آن وقت دیگر فیلمهای بیکیفیت، جایگاه خود را از دست میدهند.
واقعیت این است که رسانه ملی ما در تأمین نشاط جامعه امروز ناتوان شده. در تلویزیون، نه برنامههای شاد داریم، نه سریالها و فیلمهای کمدی جذاب. طبیعی است که در چنین شرایطی برخی افراد سودجو و کاسبکار در سینما از این خلأ استفاده کنند.
فکر میکنید این فضای مسموم فعلی قابل درمان است؟
وقتی تماشاگر در تلویزیون فیلمهای پاک و سالم نمیبیند، به سالن سینما روی میآورد و گاهی با کمدیهای نازل و حتی غیراخلاقی مواجه میشود. در حالی که تماشاگر ایرانی، اگر اثر خوبی در اختیارش قرار بگیرد، خودش میتواند تشخیص دهد که کدام فیلم ارزش دیدن دارد.
همانطور که در حوزههای سیاسی و اجتماعی مردم ما در بزنگاهها انتخاب درستی انجام میدهند، چرا نباید در سینما هم برای آنها این حق را قائل باشیم؟ اگر فیلمهای خوب و متناسب با نیاز تماشاگر ساخته شود، او حتماً استقبال میکند.
و اگر هم امروز میبینیم که یک فیلم کمدی به ظاهر پرفروش است، به خاطر خلأیی است که در بازار وجود دارد؛ وگرنه تماشاگر ایرانی به این سادگی تسلیم تصاویر غیراخلاقی که به خانوادهاش آسیب بزند، نمیشود. بنابراین من اعتقاد دارم با آثار خوب اجتماعی این فضا قطعا قابل درمان است زیرا مخاطب ایرانی بسیار باهوش است.
۵۹۲۴۴
گردآوری شده از:خبرآنلاین