ذبیح الله منصوری؛ جاعل یا خالق؟ / روایت پرخواننده‌ترین نویسنده تاریخ ایران

مقاله در ساعت 2025-12-18 14:00:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
ذبیح الله منصوری؛ جاعل یا خالق؟ / روایت پرخواننده‌ترین نویسنده تاریخ ایران میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست

سید امیر میرباقری: مستند «مشت‌زنی در رینگ ترجمه» به کارگردانی حنیف شهپرراد و تهیه‌کنندگی آریان عطارپور به زندگی و کارنامه ذبیح‌الله منصوری، نویسنده و مترجم مشهور ایرانی، می‌پردازد و تصویری چندوجهی از شخصیت، چالش‌ها و دستاوردهای او ارائه می‌دهد. این مستند به کارگردانی حنیف شهپرراد و تهیه‌کنندگی آریان عطارپور تولید شده و با بازی رضا بهبودی در نقش منصوری و حضور امین قنبری به عنوان مصاحبه‌کننده، تلاش می‌کند تا علاوه بر بازنمایی زندگی این شخصیت ادبی، بخش‌هایی از تاریخ ادبی و فرهنگی ایران را نیز روایت کند. «مشت‌زنی در رینگ ترجمه» که در نوزدهمین جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمد، با بررسی آثار مشهور منصوری مانند «دن‌کیشوت»، «خداوند الموت» و «لولیتا»، تعامل او با ادبیات جهانی و تأثیرش در ترویج کتابخوانی در ایران، نگاه عمیق و نقادانه‌ای به زندگی او دارد و مخاطب را به تأمل درباره مرز میان خلاقیت، اقتباس و دستکاری ادبی دعوت می‌کند. در ادامه گفت‌وگوی خبرآنلاین را با آریان عطارپور تهیه‌کننده این اثر می‌خوانید.

چه شد که به سراغ زندگی ذبیح‌الله منصوری و این ایده رفتید؟

من و حنیف شهپرراد هر دو ذبیح‌الله منصوری را می‌شناختیم؛ اما خواننده‌ی پروپاقرص آثار او نبودیم. برای من او یک شخصیت ادبی نامتعارف و تا حدی مطرود بود. یکی از دوستانم مشغول نوشتن رمانی بود که قرار بود ذبیح‌الله منصوری نیز در آن حضور داشته باشد، به‌عنوان کسی که زندگی خود را وقف ادبیات کرده است. به‌جز آن، در نوجوانی و اوایل جوانی فیلم «ت مثل تقلب» اثر اورسن ولز را تماشا کرده بودم و ذبیح‌الله منصوری را همواره به‌عنوان مابه‌ازای ایرانی شخصیت اصلی آن فیلم در ذهن داشتم.

اما گمان می‌کنم اولین جرقه‌هایی که منجر به ساخت این فیلم شد، وقتی شکل گرفت که استاد فرهاد ورهرام کتاب «دیدار با منصوری» را به کارگردان فیلم، حنیف شهپرراد، پیشنهاد کرده بودند. حنیف هم پس از مطالعه‌ی کتاب، پیشنهاد ساخت فیلمی بر اساس این کتاب و زندگی ذبیح‌الله منصوری را به من داد. کتاب را خواندم، هم‌نظر شدیم، تصمیم به ساخت فیلم گرفتیم و در اولین گام به سراغ اسماعیل جمشیدی رفتیم و مصاحبه‌ای از او ضبط کردیم. در یک سال و نیم بعدی، پژوهش و تولید فیلم را به‌طور هم‌زمان جلو می‌بردیم.

ذبیح الله منصوری؛ جاعل یا خالق؟ / روایت پرخواننده‌ترین نویسنده تاریخ ایران
آریان عطارپور

از آن‌جا که خودتان هم جزو تیم پژوهش بودید، چالش‌برانگیزترین بخش زندگی منصوری برایتان کدام بخش بود؟

یکی از چالشی‌ترین بخش‌ها، پیدا کردن مصادیقی از کتاب‌های خود منصوری، برای دفاع یا انتقاد از او بود. در نهایت به چند اثر که هر کدام بازنماینده‌ی جنبه‌ای خاص از روش کار او بودند رسیدیم: «دن‌کیشوت»، «خداوند الموت» و «لولیتا». چالش بزرگ دیگرمان، فیلم‌برداری صحنه‌های بازسازی در ساختمان متروک مجله‌ی «خواندنی‌ها» بود؛ با حضور رضا بهبودی، امین قنبری، بازیگر نقش آقای اسماعیل جمشیدی و خود آقای جمشیدی. زمان می‌گذشت و ما نمی‌توانستیم تمام این موارد را به‌طور هم‌زمان هماهنگ کنیم تا این‌که تقریباً دو روز قبل از جنگ ۱۲روزه، توانستیم صحنه‌های بازسازی را فیلم‌برداری کنیم.

نگاه شخصی شما به ذبیح‌الله منصوری چیست؛ فردی که به کتاب‌خوانی در ایران کمک کرده یا یک جاعل؟

نگاه شخصی بنده اهمیت چندانی ندارد. بیش‌تر به درد خودم می‌خورد تا دیگران. اما به نظرم مطرح کردن این سؤال با «یا» ممکن است مخاطب و کسی که مورد پرسش قرار گرفته را به اشتباه بیندازد. او هم به کتابخوانی در ایران کمک کرده است، و هم به زعم بسیاری از جمله خودم، به خصوص با استانداردهای اخلاقی معاصر در حوزه‌ی امانتداری ادبی، یک جاعل بود. مهم این است که بتوانیم واقعیات زندگی او را از هم تفکیک کنیم و با عنایت به این مسأله که او یک شخصیت چند وجهی بود، در موارد مختلف قضاوتش کنیم. کاری که ما در فیلم کردیم. در فیلم، هیچ‌کدام از طرفداران یا منتقدان منصوری، فکتی را مطرح نمی‌کنند که طرف مقابل آن را رد کند. همگی می‌دانند که او متن را دستکاری می‌کرده و همگی هم می‌دانند که او مردم را کتابخوان کرده است. تفاوت بین منتقدان و طرفداران این است که هر کدام یک بخش از واقعیت را مهم‌تر و برجسته‌تر می‌دانند.

ممکن است عده‌ای ما را متهم کنند که چرا زیادی نسبت به موضوع بی‌طرفیم، عده‌ای دیگر نیز بنا بر نگاه خود ممکن است ایراد بگیرند که چرا زیادی جانب منصوری را گرفته‌ایم یا چرا این‌قدر به منصوری تاختیم؟ این که ما نظرات مختلف راجع به او را در مستند بازتاب داده‌ایم، به معنی انفعال‌مان نیست. در نیمه‌ی اول فیلم نقدهای معقولی به کار آقای منصوری وارد می‌شود، در نیمه‌ی دوم، بیش‌تر به پس‌زمینه‌ی زندگی او و دوران مشقت‌بار کارش اشاره می‌شود. شاید برخی بگویند شما در نیمه‌ی دوم فیلم که اتفاقاً از نظر احساسی پربارتر هم هست، منصوری را تطهیر کرده‌اید. نمی‌دانم تطهیر کلمه‌ی درستی باشد یا نه. اما از نظر من یکی از رسالت‌های سینما و هر مدیوم قصه‌گویی دقیقاً همین است که ما درک کنیم که اگر شخصیتی مرتکب گناه یا اشتباه شده، در چه شرایطی بوده؟ تحت چه نوع فشارهایی بوده؟ یا اصلاً شاید از یک زاویه دید خیلی خاص به کار خود نگاه می‌کرده است. نکته این‌جاست که نباید انتظار پاسخ یک کلمه‌ای از یک فیلم داشت. برای همه‌ی آدم‌ها، از جمله‌ خودم، دسته‌بندی سریع و برچسب زدن، کار را آسان‌تر می‌کند؛ اسمش را می‌گذارم قضاوت فست‌فودی. اما این فیلم دعوتی‌ست به تأمل بیش‌تر در قضاوت.

ذبیح الله منصوری؛ جاعل یا خالق؟ / روایت پرخواننده‌ترین نویسنده تاریخ ایران

شما تلاش کردید همه‌ی نگاه‌ها را در مستند داشته باشید؛ برای مثال با مسعود بهنود هم مصاحبه کردید. هماهنگی با ایشان در لندن چالشی نداشت؟

چالش داشت. در ابتدا چون آقای بهنود شناخت درستی از ما نداشتند و حق هم داشتند به کسی که نمی‌شناسند پاسخ سریع ندهند، کار، کمی کُند پیش می‌رفت. اما با کمک و وساطت آقای سیروس علی‌نژاد، ضبط این مصاحبه در لندن میسر شد. فیلم‌برداری در آن‌جا پیدا کردیم که با درک شرایط پروژه، با یاری‌مان شتافت و با توجه به سبک بصری دیگر مصاحبه‌های فیلم، این مصاحبه را ضبط کرد. در تمام طول مصاحبه، حنیف با تماس ویدیویی کنار فیلم‌بردار بود و از آقای بهنود سؤال می‌پرسید.

آیا برای ساخت این مستند سفارشی از سوی ارگان یا افراد مشخصی دریافت کردید؟

خیر. همان‌طور که توضیح دادم، سفارشی در کار نبود. اما پس از آماده کردن یک طرح کلی چندصفحه‌ای و ضبط مصاحبه با آقای اسماعیل جمشیدی، بنده کل پکیج را به مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی ارائه دادم و آن‌ها با موافقت خود برای تولید این اثر، مسیر ساخت آن را هموارتر کردند.

چه شد که برای ایفای نقش آقای منصوری به انتخاب رضا بهبودی رسیدید؟

ایشان در سریال «شبکه مخفی زنان» در نقش شخصیت‌های مختلف تاریخ معاصر ایران بازی می‌کردند؛ هر کدام در حد چند دقیقه. یکی از آن‌ها ذبیح‌الله منصوری بود. من صحنه‌ی مربوطه را دیده بودم. به نظرم چهره‌ی آقای بهبودی با منصوری مو نمی‌زد. آن را به کارگردان پیشنهاد دادم و هر دو مشتاقانه به سراغ پیدا کردن راه ارتباطی با ایشان رفتیم.

حضور اسماعیل جمشیدی به‌عنوان تنها مصاحبه‌کننده با آقای منصوری چقدر کمک‌کننده بود؟

فوق‌العاده کمک‌کننده بود. ما ساخت این فیلم را مدیون کتاب «دیدار با ذبیح‌الله منصوری» هستیم. این از هوشمندی او بوده که در آن سال به ذهنش رسیده تا چنین مصاحبه‌ای با آقای منصوری انجام دهد. زمان می‌گذرد و شخصیت‌های برجسته از دنیا می‌روند و مخزن اسرارشان هم با خودشان دفن می‌شود. اسنادی چون مصاحبه‌های مکتوب یا تواریخ شفاهی‌اند که باقی می‌مانند و به ما کمک می‌کنند تا با رجوع به آن‌ها به خوانشی مجدد از زندگی آدم‌ها و دوره‌ی زیست‌شان برسیم. «مشت زنی در رینگ ترجمه» هم فقط حکایت ذبیح‌الله منصوری نیست؛ پرتره‌ای است در پس‌زمینه‌ی یک دوره‌ی تاریخی مهم از سرزمین‌مان.

59243

گردآوری شده از:خبرآنلاین

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما