فروزان آصف نخعی: دو روز تعطیل؛ دولت دلیل آن را گرما اعلام کرد، اما اکثریت جامعه این اعلام رسمی را نپذیرفتند و نسبت به آن واکنش نشان دادند. این واکنش تبلور به شایعاتی شد که نشان می‌داد مردم هر امکانی را می‌پذیرند به جز آنچه دولت پیشنهاد می‌کرد: تاکتیک دولت برای مهار کمبود برق، راهکاری برای مهار کاهش بیشتر شاخص‌های بورس، افزایش قیمت بنزین در تعطیلات. و … از جمله شایعاتی بود که با شدت و ضعف در شبکه های اجتماعی و گفتگوهای مردم منتشر شد.

اما چرا اعلام رسمی دولت مبنی بر تعطیلی دو روزه برای مصون ماندن مردم از اثرات گرمای شدید، مورد قبول افکار عمومی قرار نگرفت و گمانه زنی های مختلف مشروع و غیرقانونی جایگزین آن شد؟ «اخبار آنلاین» وی در گفت وگویی با تقی آزاد آرامکی، استاد دانشگاه به این موضوع پرداخته است که در ادامه می خوانید:

به نظر شما چرا جامعه دلایل دو روز تعطیلی دولت را نپذیرفته است؟

این موضوع در اصل مربوط به از دست دادن سرمایه اجتماعی به نام اعتماد است که در روابط اجتماعی دست کم گرفته می شود. این مشکل خود ناشی از اتخاذ موضع رادیکال ضد دولتی توسط جامعه است. در شرایط رادیکال، طبیعی است که پیوند دولت و جامعه از بین برود.

دلیل جدایی چیست؟

علت جدایی از دست دادن عوامل اتصال و منابعی است که قادر به بازسازی پیوندها و ترمیم روابطی است که آنها نیز در دسترس نیستند.

به نظر شما عوامل ارتباطی چیست؟

رسانه ها، روشنفکران، گروه های ذی نفوذ، فعالان سیاسی، نظام خبرگان، نخبگان. وجود همه اینها به معنای توانایی حل مشکلات در جامعه و توانایی حل مشکلات است. اگر این کار را نکردند به این معنی است که توانایی حل مشکل یا ضعیف می شود یا از بین می رود یا اگر مشکل پیش بیاید همه عقیم هستند.

چگونه در سیاست دولت متبلور می شود؟

این نکته بسیار مهمی است. تبلور آن به گونه ای است که وقتی دولت سیاستی را تدوین می کند و از طریق سیستم خبرگان خود به جامعه اعلام می کند، در صورت وجود عوامل پیوندی، مفاهیم به جامعه منتقل می شود و جامعه کم و بیش آماده مشارکت می شود. یا اگر گروه های ذی نفع، نخبگان یا روشنفکران وجود داشته باشند، ارتباطات به خوبی برقرار است. اما نبود اینها به معنای متزلزل شدن یا حتی بسته شدن عوامل پیوند دهنده نظام سیاسی و جامعه است و چنین روندی برای هر دو طرف خطرناک است. به عنوان مثال، رسانه ها یک عملکرد پل ارتباطی نیز دارند. اگر رسانه ها ناپدید شوند و دیگر نقش میانجی را ایفا نکنند، خود به خود نقش خود را در شرایط بحرانی و مدیریت بحران را به نقطه مطلوب از دست می دهند. به طور کلی، ضعف بیش از حد یا فقدان سازنده لینک منجر به عدم هدایت فشار اجتماعی برای حل مشکل می شود.

وقتی عوامل ارتباطی ناپدید شوند، روش های تصمیم گیری اجتماعی و سیاسی چگونه خواهد بود؟

هر کسی برای خودش تصمیم می گیرد؛ نظام سیاسی حرف خودش را می زند و جامعه خودش حرف می زند و تصمیم می گیرد. بنابراین تصمیمات در هر دو بخش متفاوت تفسیر می شوند. با این حال، نکته این تفاسیر متعدد این است که فروپاشی عناصر متصل کننده با جزئیات منجر به جدایی کامل بین بالا و پایین می شود. سرنوشتی که چنین موقعیت هایی را تعیین می کند، بروز بحران های گسترده ای است که هیچ کس نمی تواند آنها را حل کند.

چه شرایطی در انتظار چنین جامعه ای است؟

در غیاب و ضعف پیوندسازان و با فرض عدم رفع این کمبود عمده، فروپاشی هر دو جناح نظام سیاسی و جامعه قابل انتظار است. دولت در معرض فروپاشی است زیرا هیچ داور و هیچ واسطه منتقد معتبری وجود ندارد که بتواند مشکلات را توضیح دهد و تحریفات و حالات حکومت و رابطه آن با جامعه را توضیح دهد. این وضعیت زمانی بسیار جدی می شود که دولت در بیشتر حوزه ها با بحران عملکرد مواجه شده و دولتی شکننده تشکیل دهد. جامعه با درونی‌سازی خاص و بدون توجه به نقد سازنده، برداشت‌های خود را بر واقعیت‌ها و پدیده‌های سیاسی و اجتماعی تحمیل می‌کند. غیرقابل پیش بینی بودن جامعه در این شرایط به اوج خود می رسد. بنابراین روندها و جریانات اجتماعی متفاوت و گاه متناقضی شکل می گیرد که می تواند هر نظمی را در گرداب خود به هم بپیچاند. بنابراین، عدم اتکا به یک نقطه اتصال بین آنها، هر دو را از بین می برد. فاجعه زمانی رخ می دهد که با جامعه ای بدون حکومت و حکومتی بدون جامعه روبرو شویم.

یک بار دیگر به شایعاتی اشاره می کنم که تعطیلات به دلیل گران شدن بنزین است. آنها می خواهند جلوی افزایش قیمت دلار را بگیرند، جلوی ریزش سهام و … را بگیرند، هر چیزی گفتند جز آنچه دولت در مورد گرما اعلام کرد. به این وضعیت که هر دو طرف بدون توجه به منابع موثق حرف های خود را می گویند، چه می گویید؟

ابتدا اجازه دهید بگویم که این مثال با آنچه ذکر کردم مطابقت دارد. یعنی هرکس کار خودش را می کند. اما آسیب جدی‌تر از شکل‌گیری مجزای جامعه و دولت ناشی می‌شود. بزرگترین آسیب این است که هر دو “بالا” می شوند. این شرایط خطرناک ترین شرایط هم برای دولت و هم برای مردم است. به طور خلاصه، اگر بخواهم دولت را مثال بزنم، این است که بر اساس وقوع چنین شرایطی، یعنی از دست دادن پیوند دهنده ها، دولت اقدام به پیشگیری و پیش بینی می کند. به عنوان مثال، اگر دولت متوجه شود که جامعه پیش‌بینی کرده است که در دو روز تعطیل، بنزین گران می‌شود، اما در عمل هیچ واکنش شدیدی از سوی مردم صورت نگرفته و چیزی نیز تغییر نکرده است، آماده می‌شود تا قبل از تصمیم‌گیری، اقدامات اساسی انجام دهد. بنابراین ممکن است تصمیم به گرانی بنزین بگیرد زیرا جامعه به شایعات پاسخ نمی دهد و در عوض مایل به افزایش قیمت بنزین است. سپس تصمیم می گیرد قیمت را بالا ببرد و ناگهان شورش بزرگی در شهر رخ می دهد. ضرورت چنین وضعیتی حرکت به سمت تحلیل های شبه علمی نادرست است.

به خواندن ادامه دهید:

۲۱۶۲۱۶

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *