سپهر ستاری؛ اندازه پرچم بزرگ است. او به تنهایی نمیتوانست آن را برای مدت طولانی تکان دهد، اما تنها نیست. با دستانی در هم گرهخورده با دستان پدرش، پرچم را بالای سرش به اهتزاز درمیآورد. او به تماشای موج زدن و لرزش پرچم مینشیند؛ رنگهای سرخ، آبی و زرد آن در هوای گرم میرقصند. او از این صحنه و تسلطش بر آن به وجد آمده است.
حالا دیروقت است، نزدیک به نیمهشب، اما او در دنیای خود غرق است، با لبخندی درخشان و خندههایی از سر شادی. پدرش نیز چنین است؛ لحظهای که متعلق به اوست، حالا به اشتراک با دخترش، دوچندان ارزشمند شده است. بعداً، آنها دست در دست هم در زمین قدم میزنند، زیر نور پروژکتورها درباره هیچچیز و همهچیز صحبت میکنند. با هم میجهند. مدالی از گردن او آویزان است. او روی شانههای پدرش میپرد تا او را سوار کند. آنها دوربینی پیدا میکنند و به لنز آن دست تکان میدهند؛ دو روح آزاد و شاد.
اما در این لحظه، تنها پرچم است؛ تنها صدای پارچه که با باد بازی میکند؛ تنها اینجا و اکنون، تکهای کوچک از بهشت که در کهربای زمان جاودانه خواهد ماند.
نام او شانا بود. کوچکترین دختر لوئیس انریکه. متولد نوامبر ۲۰۰۹. به گفته پدرش، «شگفتانگیز، یک گردباد» بود. او پنجساله بود وقتی تیم بارسلونای پدرش در فینال لیگ قهرمانان ۲۰۱۴-۲۰۱۵ یوونتوس را شکست داد. در ۲۹ اوت ۲۰۱۹، او از دنیا رفت.
در بخشی از مستند درخشان سهقسمتی «هیچ ایدهای ندارید» که امسال در اسپانیا و فرانسه پخش شد، صحنهای وجود دارد که شما را میخکوب میکند. این صحنه در یک شام خیریه برای بنیاد شانا، بنیادی که لوئیس انریکه و همسرش النا کولهیل به نام دخترشان تأسیس کردهاند، رخ میدهد. کارلس پویول، کاپیتان سابق بارسلونا، و خوان داوسا، موسیقیدان کاتالان که ترانهای احساسی برای شانا اجرا میکند، در این رویداد حضور دارند. در لحظهای، لوئیس انریکه با گروهی از دختران نوجوان و مادرانشان احوالپرسی میکند. آنها گپ میزنند و کمی شوخی میکنند. پس از چند ثانیه، متوجه میشوید این دختران چه کسانی هستند: دوستان شانا. آنها همسن شانا بودند. حالا بزرگتر شدهاند.
شانا در ۹ سالگی به استئوسارکوم، نوعی نادر از سرطان استخوان، مبتلا شد. لوئیس انریکه در آن زمان سرمربی تیم ملی اسپانیا بود اما وقتی شدت بیماری آشکار شد، از این سمت کنارهگیری کرد. شانا به مدت پنج ماه در بیمارستان کودکان سنت خوان دِ دِئو در بارسلونا بستری بود. ساعات پایانی زندگیاش را در خانه، در کنار خانوادهاش گذراند. لوئیس انریکه در مستند میگوید: «آن لحظات بسیار سخت، اما در عین حال بسیار تکاندهنده و صمیمی بودند.»
او با درخششی خاص از شخصیت شانا، شادی که به زندگی او و دیگران آورد، سخن میگوید. نکته قابل توجه این است که در صدای او هیچ نشانهای از خشم یا تلخی دیده نمیشود. چنین احساسی در برابر این درد و فقدان کاملاً قابل توجیه بود اما اینجا غایب است. در عوض، لوئیس انریکه تصویری از آرامش و پذیرش ارائه میدهد که هم تحسینبرانگیز است و هم تأثیرگذار.
او میگوید: «منفیترین تجربیات زندگیات، آنهایی هستند که بیش از همه به تو میآموزند. مردم ممکن است بگویند اما دختر کوچکت، دخترت، در ۹ سالگی درگذشت ولی دخترم ۹ سال شگفتانگیز با ما زندگی کرد. ما هزاران خاطره از او داریم. شاید بپرسید آیا خودم را خوشبخت میدانم یا بدبخت. من خودم را خوشبخت میدانم. بسیار خوشبخت.»
۶ سال پس از درگذشت شانا، لوئیس انریکه همچنان دخترش را با خود حمل میکند؛ نه تنها به عنوان یک خاطره، بلکه به عنوان حضوری زنده. او پس از مرگ شانا در شبکههای اجتماعی نوشت: «تو ستارهای خواهی بود که خانوادهمان را هدایت میکند.» و در مراسم افتتاح بنیاد شانا گفت: «انرژی او هنوز با ماست.» انریکه در مستند، صراحتاً میگوید: «شانا هنوز ما را تماشا میکند.»
این یک داستان فوتبالی نیست، اما فوتبال در آن تنیده شده است. شنبه شب، لوئیس انریکه با پاریسنژرمن در دومین فینال اروپایی خود اینتر را شکست داد و قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد. درست یک دهه از زمانی که او و شانا پیروزی بارسلونا را در زمین برلین جشن گرفتند، گذشته است. جای تعجب نیست که این خاطره در ذهنش پررنگ باشد.
او در کنفرانس مطبوعاتی پیش از بازی پاریسنژرمن مقابل لانس در ژانویه گفت: «این یک خاطره باورنکردنی است. عکسی شگفتانگیز از شانا دارم که پرچم بارسلونا را روی چمن کاشته است. میخواهم همین کار را با پرچم پاریسنژرمن انجام دهم. دخترم به صورت فیزیکی آنجا نخواهد بود، اما از نظر معنوی حضور خواهد داشت و این برایم بسیار مهم است.»
وقتی از او پرسیده شد چگونه پس از مرگ شانا قدرت ادامه دادن پیدا کرده، پاسخ داد: «من انگیزه دارم که به جلو حرکت کنم و با هر چیزی که زندگی پیش رویم قرار میدهد، روبهرو شوم.»
قهرمانی پاریسنژرمن از اهمیت ویژهای برای انریکه برخوردار بود؛ هم برای او به طور شخصی و هم برای تیمش. به تنهایی، حتی برای مربیای با تجربه او، تحمل این فشار زیاد است. اما لوئیس انریکه تنها نیست.
انریکه پس از قهرمانی در خصوص دخترش گفت: «شانا بهصورت فیزیکی اینجا نیست اما همیشه با من در ارتباط است و از این لحظات با ما لذت میبرد. فقط قهرمانی در لیگ قهرمانان باعث نمیشود که احساس نزدیکی بیشتری به شانا داشته باشم؛ در شکستها حتی بیشتر او را حس میکنم. میخواهم با یادآوری تمام چیزهای خوبی که دخترم وارد زندگی من کرد، به زندگی ادامه دهم. شانا همیشه در روح و قلب من خواهد بود.»
منبع: نیویورک تایمز
۲۵۸ ۲۵۸
گردآوری شده از:خبرآنلاین