اثاثه صاحب دینار او یکی از عرفا و دانشجوی حسن باسی بود. در آغاز زندگی ، او مردی دنیوی بود. در دمشق ، به امید رسیدن به مسجد ، او یک سال ریاکاری را پرستش کرد ، اما توبی واقعی او از زمانی شروع شد که یک شب را در میان صدا شنید: “ای صاحب ، چرا توبه نمی کنی؟” این تماس او را به مسیر درست سوق داد.
به گفته فارارو ، از آن زمان ، او زندگی زاهدانه ای داشته است. لاله مسجد در عبادت صمیمانه امتناع ورزید و غرق شد. به نقل از این است که دارایی جهان است و حتی درخواست ازدواج یک دختر ثروتمند را نیز رد کرد ، “من جهان را سه استعداد کردم.”
مالک در زهد و ریاضت بسیار کار کرد. او چهل سال غذا نخورد ، گوشت نخورد و زندگی بسیار ساده ای داشت. حتی وقتی بیمار شد و گوسفندان را هوس کرد ، آن را به تنهایی بوی داد و آن را به درویش داد.
مالک می خواست عبادت را از ته قلب عبادت کند و از ریاکاری فرار کند. او از غفلت می ترسید و گفت: “من نان خدا را می خورم و شیطان را فرمان می دهم!” او اخلاص را بهترین عمل دانست و در گفتگو با خدا ترجیح داد با مردم صحبت کند.
در پایان زندگی ، به یکی وی دستور داد ، “در هر زمان ، از خدا خوشحال شوید ، تا زمانی که شما نجات پیدا کنید.” و در رویایی که پس از مرگ او دیده شد ، خداوند تمام گناهان خود را به خاطر صاحب بخشیده بود.